از مجاهدت‌های قبل از انقلاب تا شهادت در روز بعد از پیروزی انقلاب

شهید منصور افخمی در بیست‌وسوم بهمن سال ۱۳۵۷ هنگام تسخیر شهربانی اردبیل به آرزوی خود که همان شهادت بود رسید؛ او به همراه چند تن از دوستانش در مقابل شهربانی مقاومت کردند تا شهربانی را پس بگیرند که در نهایت با استقامت و حمله مأموران رژیم مواجه شده و بسیاری از افراد مجروح و بسیاری دیگر به شهادت رسیدند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، نهال انقلاب که ۴۵ سال قبل با دستان امام خمینی (ره) به زمین و با خون شهدا به ثمر نشسته، امروز برای خود درخت تنومندی شده و روز به روز بیش از قبل به بار می‌نشیند و این روزها باید گفت سلام بر فجر و سلام بر فجرآفرینان میدان عشق، سلام بر آن‌هایی که پر پرواز خود را گشودند و لطافت نسیم روی امام (ره) بر روح آن‌ها دمید و با عشق از دروازه تن عبور کردند، به خورشید رسیدند و طلوعی دوباره کردند.

در طول این ۴۵ سال شاهد اتفاقات و رخدادهای مختلف و مهمی بودیم که در آن حضور پرشور مردم و رزمندگان اسلام برای دفاع از حقانیت لحظات بی‌نظیری را رقم زد و در این مسیر بسیاری از این مجاهدان خدا در مسیر مبارزه با ظلم و گرفتن حق به درجه رفیع شهادت نائل آمدند که در ادامه به زندگینامه یکی از شهدای این دوره می‌پردازیم:

شهید منصور افخمی سال ۱۳۳۸ در شهرستان اردبیل متولد شد و پدرش خصوصیات اخلاقی او را اینگونه توصیف می‌کند:

«از بچگی به شهدا و شهادت علاقه داشت و از اینکه در عرصه انقلاب فعالیت می‌کرد بسیار خوشحال بود و مدام به بهانه‌های مختلف از خانه بیرون می‌رفت تا بلکه در تظاهرات شرکت کرده و اقدام مؤثری در این زمینه انجام داده باشد که البته در آن سال‌ها منصور ۱۸ سال داشت و در اوج جوانی بود؛ در میان تمام خصوصیات و اخلاقیات منصور مهربانی و عطوفت وی همه اهل خانه را مجذوب می‌کرد و علاقه بسیاری هم به مادر و هم به خواهران خود داشت و بیشتر از همه خواهر سه ساله و کوچک خود را دوست داشت و دائم در پی برآورده کردن خواسته‌های او بود.

منصور حسن اخلاقی زیادی داشت هم در خانه، محله و هم در بازار و کوچه محبوبیت خاصی در بین نوجوانان هم سن خود و حتی ریش‌سفیدان محله داشت، هم مهربان بود، هم به نیازمندان کمک می‌کرد و به مشکلات دیگران رسیدگی می‌کرد و تا موقعی که مشکلی پیش می‌آمد تا آن مشکل را حل نمی‌کرد آرام نمی‌گرفت و روحیه کمک کردن به مردم که در وجود منصور بود همه را متحیر می‌کرد، او هیچ‌گاه از کمک کردن به مردم سیراب نمی‌شد و در هر مکانی و شرایطی که به کمک نیاز بود منصور آنجا حاضر می‌شد، به همین دلیل منصور اسوه کامل از خدمت به مردم بود.»

در زمان انقلاب برای کشیک در محلات مختلف از جوانان دعوت می‌کردند که در آن زمان منصور به دلیل علاقه وافر خود داوطلبانه در این فعالیت‌ها شرکت می‌کرد و زمان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مسجد عالی قاپو تا سلیمان شاه اردبیل کشیک می‌داد، همچنین به همراه چند تن از دوستان خود که آنان نیز فعال انقلابی بودند هر روز در مسجد محله گرد هم می‌آمدند و از مقابل مسجد با بچه‌های محلات دست به اعتراض زده و در تظاهرات شرکت می‌کردند و سعی داشتند که هر روز در اعتراضات شرکت داشته باشند تا بلکه گره‌ی از کار باز شود و مردم بتوانند با پیروز شدن انقلاب در شرایط امن و صلح‌آمیزی به زندگی خود ادامه دهند.

در طول انقلاب ویژه روزهای آخر و نزدیک به پیروزی، منصور به همراه چند تن از نوجوانان محل به نام‌های توحید نصرالله‌زاده و حمید جباری و چند تن دیگر شب‌ها کشیک داده و روزها با گرد هم آوردن جوانان محل دست به اعتراض زده و در فعالیت‌های مختلفی در سطح شهر شرکت داشتند؛ او به بهانه‌های مختلف از خانه بیرون می‌رفت و بعداً خبر می‌آوردند که در خیابان شریعتی اعلامیه و عکس امام (ره) را پخش می‌کند یا نه روز دیگر در جاهایی پر تردد و به دور از چشم مأموران رژیم بر روی دیوارهای سطح شهر اعلامیه می‌چسبانده و شعارهای انقلابی می‌نویسد.

وی تا حد دیپلم تحصیلات خود را ادامه داد اما آرزویش شهادت بود و می‌گفت شهادت شایستگی و آگاهی می‌خواهد و هر کس به این هدف الهی دست پیدا نمی‌کند و سرانجام او در بیست‌وسوم بهمن سال ۱۳۵۷ هنگام تسخیر شهربانی اردبیل به آرزوی خود که همان شهادت بود رسید؛ او به همراه چند تن از دوستانش در مقابل شهربانی مقاومت کردند تا شهربانی را پس بگیرند که در نهایت با استقامت و حمله مأموران رژیم مواجه شده و بسیاری از افراد مجروح و بسیاری دیگر به شهادت رسیدند.

کد خبر 726208

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.