صلح جهانی، زیر سایه رشد اقتصادی؟

روزنامه فایننشال تایمز نوشته است که وابستگی متقابل جهانی تغییرات جدی ایجاد کرد، اما نه به‌نحوی که غرب امیدوار بود؛ رشد اقتصادی منجر به رقابت می‌شود نه صلح.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، روزنامه فایننشال تایمز در یادداشتی به قلم آدام توز، مورخ بریتانیایی، نوشته است که سال ۲۰۲۳ ترکیبی ناامیدکننده از نزاع و خشونت بود. سه‌گانه فاجعه‌بار جنگ اوکراین، خطر برخورد دو ابرقدرت در دریای جنوبی چین و جنگ رژیم اسرائیل و فلسطین نمادی از فروپاشی صلح شکننده پس از جنگ سرد است.

صلح جهانی، زیر سایه رشد اقتصادی؟

به گفته فایننشال تایمز، با افزایش تنش‌های بین‌المللی، تحلیلگران غربی شاید وسوسه شوند تا علت آن را تلاش‌های یک «محور شرارت» بدانند، اما این غلط است و آن‌ها باید از خود بپرسند چرا مرزهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، خاورمیانه و شرق آسیا در برابر بی‌ثباتی آسیب‌پذیر هستند.

از نظر توز، وجه اشتراک این سه منطقه این است که آنها مکان صورت‌بندی صلح بر پایه اقتصاد بودند و نه قوانین بین‌الملل. از دهه ۱۹۹۰ به بعد، Wandel durch handel (تحول از طریق تجارت) اصل سیاست‌گذاران در سراسر غرب بود. بر اساس اجماع واشنگتن و سلطه نظامی آمریکا، این باور قاطع وجود داشت که ژئوپلیتیک نامربوط است و با توسعه اقتصادی رام‌شدنی است.

فایننشال تایمز در ادامه گزارش داده است که این دیدگاه در دوران اوج خود در سال ۲۰۲۱ با سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی ۵۰۰ میلیارد دلاری در روسیه و تلاش‌های دولت‌های کلینتون، بوش و اوباما در آمریکا برای تبدیل پکن به یک «شریک مسئولیت‌پذیر» بازنما شد. در عین حال، شیمون پرز، نخست وزیر سابق رژیم اسرائیل، چشم‌اندازی از «خاورمیانه جدید» را تبلیغ کرد که در آن همچون اروپا شکاف‌های تلخ با رشد اقتصادی و وابستگی متقابل التیام پیدا می‌کند.

از نظر توز این عقاید آنچنان هم توهم نبودند، بخش‌های مهمی از اقتصاد آمریکا و چین به عنوان یک واحد مشترک به هم متصل شدند. در روسیه، غرب‌زدگی زندگی میلیون‌ها نفر را متحول کرد. در خاورمیانه، نخبگان جدید غرب‌گرا، سیاست‌های منطقه‌ای را تغییر دادند. تل‌آویو از نظر حوزه فناوری اطلاعات شبیه تلاقی بین بروکلین و سیلیکون‌ولی و پیمان ابراهیم مظهری از تحقق صلح اقتصادی بین رژیم اسرائیل و امارات متحده عربی شد.

توز در ادامه افزوده است که این رؤیای صلح از طریق تجارت همیشه در برابر خشونت سیاسی آسیب‌پذیر است. در خاورمیانه سرکوب انتفاضه دوم توسط رژیم صهیونیستی و جنگ‌های فاجعه‌بار آمریکا بذرهای آشوب را کاشت، روسیه با اقداماتش در سال ۲۰۰۸ در گرجستان به غرب هشدار داد که با افزایش نفوذ آن در حوزه نفوذ روسیه مخالف است و چین تحت رهبری شیء جین پینگ ارتش آزادی‌بخش خلق را به مرکز قدرت خارجی و داخلی کشور تبدیل کرده است.

توز تاکید می‌کند که تنها نیروی نظامی نیست که معادله صلح اقتصادی را تهدید می‌کند. خود اقتصاد یک مؤلفه مغرضانه می‌تواند باشد. رشد اقتصادی کشورهای درگیر در نزاع‌های منطقه‌ای، منابع بیشتری را نیز برای آن‌ها فراهم کرده است. تجارت صادرات انرژی روسیه همچنان اقتصاد آن را روی پا نگه داشته است حتی در حالی که غرب تهدید کرده که صدها میلیارد از ذخایر روسیه را مصادره خواهد کرد. اقتصاد چین به قدری با آمریکا در هم تنیده است که تحریم آن خطرناک است، در حالی که رشد اقتصادی آن به این معنی است که به سختی می‌توان از تبدیل شدن آن به یک ابرقدرت نظامی جلوگیری کرد. رژیم اسرائیل هم تحت نظر بنیامین نتانیاهو، عنصر اصلی استراتژی کلان خود را مصون ساختن رژیم صهیونیستی از فشارهای خارجی با تقویت قدرت صادرات و ایجاد ذخایر ارزی بزرگ بنا کرده است.

صلح جهانی، زیر سایه رشد اقتصادی؟

توز نتیجه‌گیری می‌کند که رشد اقتصادی منجر به رقابت می‌شود نه صلح؛ اما هم‌زمان، ضعف اقتصادی موجب آسیب‌پذیری می‌شود. سرخوردگی غرب در طول بحران مالی ۲۰۰۸ چین را جسور کرد. این وضعیت اقتصادی فاجعه‌بار اوکراین بود که در سال ۲۰۱۳ موجب حرکت آشفته کی‌یف بین اتحادیه اروپا و روسیه شد. در خاورمیانه، شکنندگی اقتصادی فلسطین و توسعه‌زدایی از آن موجب پوچ شدن راه‌حل دو دولت و تقلیل دادن غزه، به عنوان یک مرکز تجارت تاریخی منطقه‌ای، به ویرانه بمب‌ها شده است.

فایننشال تایمز در پایان نوشته است که اشتباه نیست که باور داشته باشیم پیوند اقتصادی باعث ایجاد تغییرات واقعی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می‌شود. این تغییرات تحقق یافتند. اشتباه این است که تصور شد این دگرگونی یک فرآیند یک‌طرفه است که به‌طور خودکار نظم باب میل غرب را تضمین می‌کند. این یک درس ساده‌انگارانه بود که در ظاهر توسط پیروزی در جنگ سرد دهه ۱۹۸۰ آموخته شد و سرانجام تجربه سال ۲۰۲۳ به آن پایان داد.

کد خبر 715520

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.