خبرگزاری ایمنا؛ محمد حسین امینی هرندی دانشجوی ارشد روابط بینالملل در یادداشتی نوشت؛ در متون کلاسیک علوم سیاسی و روابط بینالملل دعوای اصلی بر سر «قدرت» است تا جایی که مورگنتا کل سیاست بینالملل را در «کشمکش بر سر قدرت» خلاصه میکند، با اینکه تعاریف زیادی از مفهوم قدرت ارائه شده اما همچنان بر سر آن اختلاف نظر وجود دارد، به قول جوزف نای «قدرت در سیاست بینالملل مانند آبوهواست همه درباره آن حرف میزنند اما عده کمی آن را درک میکنند».
در همین راستا تلاشهای زیادی از سوی پژوهشگران برای شناخت دقیقتر قدرت صورت گرفته که به بسط این مفهوم منجر شده، محققان بر آن بودهاند که با کالبدشکافی عناصر قدرت به بررسی کمّی آن پرداخته تا مقایسه قدرت کشورها به نتایج محسوستری منتج شود؛ یکی از دستهبندیهای پربسامد در منابع علم سیاسی تقسیم عنصر تشکیلدهنده قدرت کشورها به ۶ حوزه ایدئولوژی، عوامل انسانی، عوامل سیاسی، عوامل جغرافیایی، عوامل نظامی و عوامل اقتصادی است؛ تقسیمبندیای که در قرن بیستم در مطالعات مختلف به آن استناد میشد و همچنان مبنای برخی از نظریههاست.
در این دستهبندی منظور از ایدئولوژی نظام فکری و عقیدتی که قابل اعمال بر واقعیتهای خارجی است؛ عامل انسانی اشاره دارد به مؤلفههایی همچون جمعیت و روحیه ملی؛ عوامل سیاسی منظور ثبات سیاسی، رهبری و شکل حکومت است؛ در جغرافیا وسعت، وضع طبیعی و اقلیمی، منابع زیرزمینی و مرزها مدنظر قرار میگیرد؛ در عوامل نظامی تجهیزات جنگی، تعداد سربازان و فنون نظامی مورد توجه است؛ در نهایت عامل اقتصادی اشاره دارد به متغیرهایی همچون تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه و میزان وابستگی به خارج از کشور.
«معمای قدرت» و پاسخ محققان
تحلیلگران با بررسی دقیقتر به موارد خاصی برخوردند که با وجود اجتماع عناصر مذکور در داخل یک جغرافیا، همچنان آن کشور را نمیتوان یک کشور قدرتمند توصیف کرد، مثل شرایط آمریکا در بعد از جنگ جهانی اول که میتوانست به عنوان ابرقدرت مطرح شود اما چنین نشد (این اتفاق ۳۰ سال بعد و پس از جنگ جهانی دوم رخ داد) و یا چین علیرغم افزایش توانمندیهایش طی سه دهه گذشته همچنان در روابط بینالملل خویشتنداری میکند و مثال بارزتر، فروپاشی شوروی که در همه عناصر تشکیلدهنده قدرت دست برتر را داشت اما در کمال ناباوری از درون تجزیه شد.
مطالعه بر روی موارد خاصی که با عناصر قدرت قابل تبیین نبود مفهوم جدید را در علوم سیاسی برجسته کرد که آن را «معمای قدرت» نامیدند، به این معنا که کشورها همیشه در تبدیل منابع خود به ابزار قدرت توفیق نمییابند و با وجود تملک و کنترل منابع به دلایل مختلف بهدرستی از آنها استفاده نمیکنند، در کتابهای لاتین مثال بازی پوکر عنوان شده که لزوم داشتن بهترین کارتها تعیینکننده برنده نیست، بلکه استفاده از هر کارت در وقت مناسب است که برنده را مشخص میکند.
اینجا نقش تصمیم گیران و سیاستگذاران پررنگ میشود که آیا میتوانند با بسیج بهموقع منابع حداکثر استفاده لازم را از ظرفیتها به کار بندند و قدرت بالقوه را به قدرت بالفعل تبدیل کنند یا با فرصتسوزی جایگاه کشور را تقلیل میدهند؛ آیتالله خامنهای طی ۳۴ سال رهبری، نهتنها ایران را از گردنههای حساس به سلامت عبور داده بلکه تلاش داشته عقبماندگیها در حوزههای مختلف را جبران کند، از همین جهت ایران سال ۱۳۶۸ به اعتراف دوست و دشمن قابل قیاس با ایران ۱۴۰۲ نیست.
بررسی عناصر قدرت ایران
بررسی عناصر قدرت در خصوص ایران نشان میدهد از دیرباز به جهت جغرافیای خاص و قرار گرفتن در محل اتصال سه قاره مهم، یکی از کشورهای مورد توجه بوده، همچنین در تاریخ معاصر علیرغم ضعف در عامل اجتماعی و سیاسی، در حوزه نظامی به واسطه حمایتهای غرب (تا پیش از انقلاب) و در حوزه اقتصادی پس از کشف نفت به میزانی از قدرت دست پیدا کرده است.
پس از انقلاب اسلامی، ایران به کشوری صاحب ایدئولوژی تبدیل شده که مکتبش به اعتراف دشمنانش در سرتاسر منطقه گسترش یافته و امروز یکی از مطالبات غرب از ایران کنترل این ایدئولوژی است؛ در رابطه با عوامل انسانی و اجتماعی با رشد جمعیتی صورت گرفته در دهه شصت جایگاه ۱۷ را در بین پرجمعیت کشورها داراست، هرچند نگرانیهایی بابت کاهش نرخ موالید در حال حاضر وجود دارد.
ایران از منظر عوامل سیاسی به یک کشور باثبات تبدیل شده که با وجود قرار گرفتن در منطقهای بیثبات توانسته تمامیت ارضی خودش را حفظ کند، روابط خود را با کشورهای مختلف توسعه دهد و با داشتن رهبری منسجم و ساختاری مردمسالارانه طی ۴۵ سال به صورت میانگین سالانه یک انتخابات برگزار کند و در راهپیماییهای متعدد، حمایتهای نمادین را به نمایش بگذارد، با این وجود در سالهای اخیر با تشدید مشکلات اقتصادی و شکاف اجتماعی به واسطه تحریم، تحریک رسانهها و ناکارآمدیها بخشی از حوزه قدرت تحلیل رفته است.
عامل جغرافیا تغییری نکرده اما در این سالها تلاش شده با استفاده از موقعیت راهبردی کشور، این قدرت بروز و ظهور پیدا کند، از جمله همکاری با چین در جاده ابریشم جدید (ابتکار کمربند و جاده) و روسیه در کریدور ۷۲۰۰ کیلومتری شمال-جنوب و یا پروژههایی با مقیاس کوچکتر همچون سواپ گازی میان ترکمنستان و آذربایجان.
عامل اقتصادی تنها عنصر قدرت است که در سالهای اخیر روند نزولی داشته و علیرغم تأکید پرتکرار رهبر انقلاب و اراده دولتها همچنان شرایط قابل دفاعی نداشته و وعدهها تحقق پیدا نکرده است؛ رشد اقتصادی صفر طی دهه ۹۰، تورم بالا، کاهش قدرت خرید، افزایش مصرف انرژی و نارضایتی افکار عمومی نشاندهنده ضعیف شدن قدرت ایران در این حوزه است.
اما در خصوص عنصر نظامی، بیشک یکی از عناصر مهم قدرت امروز ایران پیشرفتهای روزافزون در این حوزه است که کشور را در لبه فناوریهای جدید دنیا قرار داده است؛ ایران طی ۴ دهه از کشوری که توانایی تأمین سیمخاردار برای دفاع از مرزهایش را نداشت تبدیل به چهارمین کشور تولید کنند اَبَرموشک هایپرسونیک شده و علیرغم نداشتن بمب اتم به بازدارندگی رسیده است.
بهکارگیری همزمان «میدان» و «دیپلماسی»
ایران توانسته در این سالهها در کنار عرصه نظامی، با فراز و نشیبهایی دیپلماسی را هم بهپیش ببرد، قدرت هستهای ایران بود که ۶ قدرت جهانی را مجاب کرد تا در سطح وزیر خارجه تمام هموغم خود را متوجه ایران کنند، فارغ از نتیجه این میزان از وقت گذاری نشانگر اهمیت نقش ایران در روابط بینالملل است.
همزمان با مذاکرات هستهای، بحران سوریه یکی دیگر از پروندههایی بود که حاکی از برتری دست ایران در مقابل قدرتها داشت، پس از شروع بحران در سوریه اتحاد شکل گرفته و در نشستهای ژنو اجماع بیش از ۳۰ کشور غربی و عربی بر این بود که بشار اسد باید برود در مقابل تنها ایران حضور داشت (آن زمان هنوز روسیه وارد سوریه نشده بود) که از حکومت قانونی سوریه حمایت میکرد و با وجود تلاشهای فراوان، بسیج تروریستها و سرازیر کردن سلاح به سوریه، امروز بشار اسد مورد استقبال اتحادیه عرب قرار میگیرد.
در آخرین تحولات، ۱۶ خرداد ماه همزمان با رونمایی از دستاورد خاص نیروی هوافضای سپاه که به گفته سردار حاجیزاده معادلات نظامی را تغییر میدهد، دیپلماسی نیز فعال بود و در همان روز سفارت ایران در عربستان بازگشایی شد، همچنین خبرهایی پیرامون ازسرگیری روابط با مصر پس از حدود نیمقرن جدایی شنیده میشود.
ایران در ۵ عنصر ایدئولوژی، انسانی، سیاسی، جغرافیا و نظامی توانسته با استفاده مناسب از کارتهایش کفه موازنه قدرت در منطقه را به سمت خودش سنگین کند؛ به نظر میرسد در صورت ارتقای شاخصههای قدرت در حوزه اقتصادی، ایران با دارا بودن سایر عناصر قدرت و با وجود همه دشمنیها و کارشکنیها، بتواند در آینده نزدیک حوزه نفوذ و تأثیر خود را گسترش دهد.
نظر شما