تعریف‌هایی که اشک فرمانده را درآورد/ «آقای گل» تکیه‌کلام همیشگی قربانعلی عرب

برای قربانعلی عرب که چهره‌اش قبل از عملیات بدر دیدنی شده بود، جاده خندق، سکویی شد برای پرواز، برای همان جایی که او در انتظار رسیدن به آن خود را آمادهِ آماده کرده بود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، از اهالی مارکده بودند اما زمانی که رخت یتیمی بر تن خانواده‌شان نشست، راهی اصفهان شدند تا قربانعلی در کوچه پس‌کوچه‌های دیار گنبدهای فیروزه‌ای قد بکشد و در این دیار خود را برای تصدی مسئولیت‌های بزرگ در روزهای سخت، آماده کند.

جنگ که شروع شد، بعد از دوره آموزشی به دهگلان کردستان و در ادامه به خوزستان، محمدیه، سلمانیه و البته خط شیر رفت. در ابتدا فرمانده گردان و بعد هم عضو شورای فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین (ع) بود. با وجود اینکه از همان ابتدای جنگ دارای مسئولیت بود، کسی متوجه نبود که «شهید قربان‌علی عرب» چه‌کاره است.

بنایی بلد بود و از بنیان‌گذاران مسجد چهارده معصوم لشکر ۱۴ امام حسین (ع) شد. به ماشینی که مصالح می‌آورد، می‌گفت ماشین ثواب. بچه‌ها خالی‌اش می‌کردند و ساخت‌وساز شروع می‌شد. هرکس هم که نمی‌خواست کار کند، وقتی می‌دید عرب چه طور در آن گرما بعد از کلی آموزش نظامی بنایی می‌کند، خجالت می‌کشید، برای کمک می‌آمد.

حاج‌حسین خرازی را خیلی دوست داشت، می‌گفت: «آقای خرازی هر کاری بگوید، انجام می‌دهم، حتی اگر بگوید به عنوان نظافت‌چی، آشغال‌ها را جمع کن.» البته بدون اینکه حاج‌حسین چیزی بگوید، عرب آشغال‌ها را جمع می‌کرد، کارش این قدر قشنگ بود که عضو فرهنگی لشکر ۱۴ امام حسین (ع) شد.

کار اصلی را آنها انجام دادند، نام و افتخارش برای من باشد؟

«آقایِ گل» تکیه کلام همیشگی او خطاب به بسیجی‌ها و هر شخص ناشناس بود. شهید خرازی در این خصوص گفته بود: «آقای گل، تکیه کلام عرب در صدا کردن افراد بود، من باب مثال یک بسیجی را می‌خواست، صدا بزند یا هرکس را که می‌خواست صدا بزند و اسمش را نمی‌دانست یا اگر هم می‌دانست، می‌گفت: «آقای گل»

در بیمارستان بستری شده بود، استاندار اصفهان با یک هیئت همراه برای ملاقاتش آمده بودند، از عرب خیلی تعریف کردند. زمانی که رفتند، شروع به گریه کرد، گفت: «با چشم خودم، شجاعت‌ها و رشادت‌های رزمندگان را در عملیات‌ها دیدم، کار اصلی را آنها انجام دادند، آن وقت نام و افتخارش برای من باشد؟ فردای قیامت، جواب شهدا را چه بدهم؟»

چهره عرب، قبل از عملیات بدر، دیدنی شده بود، خودش می‌گفت: «چند سالی بود که برای سرپناه خانواده‌اش نگرانی داشته، اما خدا را شکر اخیراً مشکلش حل شده است و حالا آماده است، صددرصد آماده.» زمان زیادی از پایان عملیات بدر نمی‌گذشت که شهادت قربانعلی در دوازدهمین روز از اردیبهشت سال ۶۴ رقم خورد تا او به جایگاهی که در انتظار رسیدن به آن می‌سوخت، برسد.

سواد چندانی نداشت و به قول خودش سخنران خوبی نبود، اما کلامش که از جان برخواسته بود، هم‌چنان بر دل بسیجی‌های لشکر نقش بربسته است، آنجا که می‌گفت: اول اینکه اهمیت و قداست ولی فقیه را فراموش نکنید چرا که امام‌خمینی (ره) فرمود: «اسلام بدون روحانیت یعنی هیچ». نکته دوم اینکه برادران عزیزی که برای عملیات آمدند و در حال حاضر عملیات انجام نشده، نگران نباشید، اولاً که شما چون با نیت خیر آمده‌اید، ثواب کار نیک را خواهید برد و دوم اینکه بدانید، اگر هم اینک شما اینجا نبودید عراقی‌ها به جای شما اینجا بودند و نکته سومی که به شما می‌گویم این است که من هم مثل شما زن و بچه و مغازه دارم، اما چون امروز اسلام در خطر است، همه اینها را رها کردم و آمدم. بدانید که اگر هزاران بار در این راه شهید شوم و خاکسترم کنند، سپس دوباره مرا بسرشتند و متولد شوم، دست از یاری دین خدا برنمی‌دارم.

کد خبر 658574

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.