دارخوئین؛ میزبان جاماندگان از قافله شهدا

«این سفر چنان ما را محو خود کرده بود و روح حضور و دعوت حاج‌حسین و شهدا چنان بر محیط، منطقه استقرار و یادمان‌ها حاکم بود که انسان را محکوم به سکوت می‌کرد، چراکه رفته بودیم که بشنویم.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، سیدجعفر شهیدی، یکی از رزمندگان لشکر ۱۴ امام حسین (ع) که در مراسم سالگرد شهادت حاج‌حسین خرازی در شهرک دارخوئین حضور به هم رسانیده بود، در دل‌نوشته‌ای که در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده است، به توصیف حال‌وهوای این حضور و دیدار با هم‌رزمان قدیمی پرداخته است.

«برنامه اصلی حضور در مراسم شهید والا مقام حاج‌حسین خرازی و افتتاح شهرک دارخوئین میعادگاه عاشقان و مجاهدان لشکر ۱۴ و مراسم کلنگ‌زنی ساخت مرکز فرهنگی ۱۴ هکتاری توسط سازمان انرژی اتمی بود. موضوع دیدار از یادمان‌های شهدا در کنار این اقدام، توفیق مضاعف بود.

البته از لذت دیدار دوستان و هم‌رزمان سال‌های دفاع مقدس که بعضی از آنها را ده‌ها سال ندیده بودم، نباید غافل بشوم.

من که خود میهمان دوستان عزیزم حاجیان و تمیزی بودم و افتخار همراهی با این عزیزان را داشتم.

از اصفهان در اتوبوسی تقسیم‌بندی شده بودم که قرار نبود به اسکله‌الامیه برویم و طبق سازماندهی که از قبل شده بود، هر کس در اتوبوس و صندلی شماره‌بندی شده باید قرار می‌گرفت، چراکه پشتیبانی و جابه‌جایی طبق جدول نفرات بود.

البته همراهی هم‌سفران و رفیق نیمه راه نشدن هم مزید علت شد.

این سفر چنان ما را محو خود کرده بود و روح حضور و دعوت حاج‌حسین و شهدا چنان بر محیط، منطقه استقرار و یادمان‌ها حاکم بود، که انسان را محکوم به سکوت می‌کرد، چرا که رفته بودیم که بشنویم.

اما افسوس!

وقتی به محوطه گردان رسیدیم، چنان غرق خاطرات هیاهوی بچه‌های گردان شدیم که نگو و نپرس.

دوست داشتم سال‌ها لبه میدان وسط گردان که به ظاهر خراب شده بود، بنشینم و به خط شدن گردان را در گرما، سرما، باران، گل‌ولای و رزم شبانه و پای برهنه و کلاس‌های درس آقاخانی و توجیهات فرماندهان گردان و گروهان و دسته جمع بچه‌ها اطراف تدارکات را در ذهن مرور کنم.

اخ اخ اخ مناجات‌ها و سوره واقعه خواندن‌ها که بعضی از دسته‌ها آخر سوره، بعضی دسته‌ها اول سوره را می‌خواندند، مقام سابقون، اصحاب یمین این هم‌خوانی‌ها.....

امان از نیمه‌های شب گروهی به نماز شب کنار استخر و صحرای اطراف گردان، گروهی جهت نظافت دستشویی، گروهی جهت شستن لباس هم‌رزمان و گروهی به واکس زدن پوتین‌های گل‌آلود هم‌رزمان.

وقتی صبح جمعه بود، بعد از دعای ندبه به سمت حمام جهت غسل جمعه، اما به یاد زمانی که بانگ الرحیل داده می‌شد، مسلح شدن، مهمات گرفتن، کارت و پلاک گرفتن، ساک بستن و تحویل تعاون دادن و توزیع جیره غذایی و اتوبوس‌ها می‌آمدند و خداحافظی‌ها

چقدر پیشانی شهید بوسیدیم.

چقدر شهیدان برای رد گم کردن ما را شهید جا زدند و در آن شلوغی موضوع را عوض کردند و در سکوت به سوی معبود خود شتافتند.

چه بگویم از هزاران هزار خاطره محوطه گردان که هر یک از ما داریم.

اردوگاه عرب، کفیشه، قدس و موقعیت‌های ائمه و مهدی و هم‌سنگری و هم‌اتاقی‌ها و هم‌چادری‌ها هم که بماند.»

کد خبر 644575

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.