به گزارش ایمنا، کتاب «برخیزید»؛ خاطرات شفاهی سیدحمید شاهنگیان، آهنگساز ترانهها و سرودهای انقلاب به قلم روحالله رشیدی با تحقیق محمدجواد کربلایی و مرتضی قاضی توسط انتشارات راه یار به چاپ چهارم رسید.
سید حمید شاهنگیان ازجمله هنرمندانی بود که در واقعه خونین هفدهم شهریور ۱۳۵۷ حضور داشت و از همان زمان، معتقد بود که نباید اجازه داد که این اتفاق مهم تاریخی از سوی رژیم پهلوی به فراموشی سپرده شود. با همین انگیزه بود که به تنهایی و در خفقان آن دوران، سرود هفدهم شهریور را به یاد شهدای این واقعه تولید کرد. به همین ترتیب، او تنظیم و آهنگسازی بسیاری از سرودها یا نقل بینظیر «برخیزید ای شهیدان راه خدا»، «خمینی ای امام» را نیز برعهده داشته است.
پس از انقلاب نیز تا سال ۱۳۶۰ از سوی رئیس وقت سازمان صدا و سیما، مسئولیت امور موسیقی این نهاد را برعهده گرفت و در شرایط ویژه آن دوران، شاهد چالشهای زیادی در این عرصه بود که خاطراتی مهم و شنیدنی دارد و بخشهایی از آن، در کتاب «برخیزید» روایت شده است.
در بخشی از این کتاب، درباره ماجرای سرودن قطعه «خمینی ای امام» میخوانیم:
«آقای سبزواری دوتا شعر به من داد درباره حضرت امام. اسم امام هم در یکی از آن شعرها آمده بود. قرار شد روی این شعرها کار کنیم برای ساخت سرود. من این دوتا شعر را از ایشان گرفتم و با هم تلفیق کردم. بخشهایی از یک شعر را روی آن یکی شعر گذاشتم و شد سرود «خمینی ای امام».
فکر میکنم «ز ما تو را درود، ز ما تو را سلام / خمینیای امام، خمینیای امام» را از یک شعرشان برداشتم و «ای مجاهد، ای مظهر شرف / ای گذشته ز جان در ره هدف» را از شعر دیگرشان. بعد روی این شعر، ملودی گذاشته شد. ملودیِ اولیه سرود را که ساختم، به آقای صبحدل نشانش دادم.
آقای صبحدل بعد از اینکه گوش کرد، گفت: «حمید! چرا فرود آمدی؟» منظورش این بود که ترکیب ملودی بهجای اینکه صعودی باشد، کمی فرود آمده است. خدا رحمتش کند آقای حسین صبحدل را که من مدیونش هستم. این نکتهسنجیاش خیلی هوشمندانه بود.
آقای صبحدل با گفتن «چرا فرود میآیی؟» میخواست یادآوری کند که حس حماسی سرود باید بیشتر باشد. دیدم نکته درستی میگوید. گفتم درست میگوئید. رویش کار میکنم. فکر هم نمیکنم ملودی اولیه را غیر از آقای صبحدل کسی شنیده باشد.
نسخه اولیه را گروه چندنفره خودمان اواسط دی ماه ۱۳۵۷ خواند. اعضای این گروه، استعداد خواندن داشتند. اصلاً همهشان خواننده بودند. شمسایی خواننده بود؛ صبحدل خواننده بود؛ صالحی خواننده بود و محمدرضا شریفینیا هم تئاتر کار کرده بود و میتوانست از صدایش خوب استفاده کند. او سرود را نمیخواند و فقط هر بند شعر را در فواصل خواندن سرود دکلمه میکرد. خلاصه همه صاحب تجربه بودند. بعد، چهار نفر دیگر (مرحوم ایلخانی با سه پسرش) هم به این جمع اضافه شدند. به درخواست مرحوم ایلخانی، رفتیم خانه ایشان تا آخرین تمرینها را آنجا انجام دهیم.
خانه آقای ایلخانی در نزدیکی کاخ سعدآباد بود. قبل از ساعتِ حکومتنظامی رفتیم آنجا. برای پیشگیری از انتشار صدا در اطراف خانه، درها و پنجرهها را کامل بستیم و پردهها را کشیدیم. تا صبح مشغول تمرین و ضبط بودیم. صبح که شد، آقای ایلخانی پسرش را فرستاد که نان بگیرد. برگشت و گفت که صدایتان تا سرِ کوچه میآید! تازه متوجه شدیم که آنهمه استتار و احتیاط، تأثیری نداشته و ما شب تا صبح، درست در همسایگیِ کاخ سعدآباد، داشتیم «خمینی ای امام، خمینیای امام» میخواندیم! لطف خدا بود که کسی متوجه صدای ما نشده بود.
نسخهای که با عنوان «خمینی ای امام» پشت نوارهای سخنرانی امام آمد، کار این جمع هفتهشتنفره بود. این نسخه در آرشیو تلویزیون هم نیست. احتمالاً در آرشیو شخصی یا در مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود باشد. اوایل بهمن، برای استقبال از حضرت امام، این سرود را با بچههای گروه بزرگ تمرین کردیم.»
چاپ چهارم این کتاب با ۲۰۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان عرضه شده است.
نظر شما