به گزارش خبرنگار ایمنا، افسردگی اختلالی شایع اما جدی در جامعه امروز محسوب و منجر به برهمخوردن زندگی طبیعی فرد و ایجاد احساسات منفی مانند غم، اضطراب، ناامیدی و عصبانیت میشود.
این اختلال، توانایی فرد در پاسخ به مشکلات زندگی، انجام فعالیتهای روزانه و عملکرد جسمی و عقلانی را تا حدی تحتالشعاع قرار میدهد، بهطوریکه حتی گذراندن یک روز معمولی نیز برای فرد سخت و طاقتفرسا میشود.
درحالیکه برخی افراد افسردگی را تحت عنوان «زندگی در سیاهچاله» یا «داشتن عذاب همیشگی» تفسیر میکنند، برخی احساس بیجانی، خالی بودن و بیتفاوتی دارند.
افسردگی ممکن است منجربه عصبانیت و بیقراری شود، میزان طاقت افراد در برابر مشکلات را بسیار کم کند و در صورت درمان نشدن ممکن است، منجر به بروز اختلالات شدید جسمی و روحی در فرد شود.
طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، ۳۵۰ میلیون نفر در دنیا از اختلال افسردگی رنج میبرند و با توجه به حساستربودن روحیه زنان، یکی از گروههای آسیبپذیر در مقابل بیماریهای سلامت روان محسوب میشوند و خطر ابتلاء به افسردگی در آنها دو برابر مردان است؛ از سوی دیگر طبق آمار، زنان ایرانی سه تا چهار برابر بیشتر از حد معمول، درگیر این بیماری میشوند.
مقایسه افسردگی زنان با مردان نشان میدهد که زنان بیشتر احساس گناه دارند و بیشتر مستعد اقدام به خودکشی هستند؛ هر چند کمتر از مردان جان خود را از دست میدهند.
طول دوره افسردگی در زنان بیشتر از مردان و احتمال تکرار افسردگی در دورههای بعدی عمر بیشتر است. در نیمی از موارد، افسردگی در زنان با یک اختلال روانی دیگر مانند اختلال اضطرابی، اختلال فوبیک، اختلال خوردن یا اختلال هراس مرتبط است.
لذت نبردن از علایق و سرگرمیهای گذشته، مشکل در تمرکز طولانی مدت، کاهش مداوم اشتها، احساس ضعف و ناتوانی، احساس بیارزشی و پوچی، عصبانی و خشمگین بودن، نداشتن امید به آینده، گریههای بیدلیل، داشتن اختلال خواب به ویژه در شب، تفکر درباره مرگ یا خودکشی، احساس گناه، کمبود انرژی و خستگی، تغییر عادت خواب (بیشتر یا کمتر خوابیدن)، نداشتن اعتماد به نفس، تغییر در میل به غذا خوردن (پرخوری یا بیاشتهایی)، دردهای فیزیکی مانند سردرد، کمردرد، مشکلات گوارشی و درد مزمن، احساس غم و مصیبت دائمی و حساس و ناآرام شدن، از علائم افسردگی به شمار میرود.
افسردگی؛ تونلی تاریک بدون روزنه نور
فریبا عشقینژاد، روانشناس در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، اظهار میکند: افسردگی مانند وارد شدن به تونلی تاریک است که هیچ روزنه نوری در آن قابل مشاهده نیست. هنگام مشاهده علائم افسردگی، کمک اطرافیان و ارجاع فرد افسرده به روانپزشک و مشاور، بسیار حائز اهمیت است.
بیشتر افراد برای آگاهی بیشتر و درمان افسردگی، به سمت پزشکان میروند و آگاهی پزشکان از بیماریهای روانی و ارجاع بیماران به کادر درمان روانشناختی، بسیار کمک کننده است تا قبل از عمیق شدن افسردگی، فرد به روند طبیعی زندگی خود بازگردد.
وی با اشاره به عوامل ایجاد افسردگی در زنان، میافزاید: عوامل اصلی منجربه ایجاد افسردگی در زنان به سه دسته زیستی، روانشناختی و اجتماعی تقسیم میشود. در تمام بیماریهای روانشناختی به ویژه افسردگی، موضوع زمینههای ژنتیک مطرح است که در دسته بعد زیستی قرار دارد.
در بعد روانشناختی، تفاوتها در ساختار شخصیتی، داشتن تماس بیشتر با احساسات به علت ساختار مغزی و جزئینگر بودن زنان نسبت به مردان، منجربه توانایی کمتر در مقابله با موقعیتهای تأثیرگذار روی احساسات میشود.
این روانشناس با بیان اینکه زنان توان مقابله و تحمل بالاتری با بیماریهای جسمی دارند، تصریح میکند: در بعد اجتماعی، نگاه جامعه به زن و فرصتهایی که جامعه در اختیار زن قرار میدهد از عوامل افسردگی بیشتر در زنان است.
افسردگی یک ناتوانی روحی نیست و پشت این بیماری روحی، ناتوانیهای جسمی زیادی مانند مشکلات قلبی، سکتههای مغزی، دیابت و فشارخون قرار دارد.
اصفهان، سومین کلانشهری که افسردگی عمیق قوی دارد
وی ادامه میدهد: افسردگی، مادر تمام بیماریهای روانشناختی است و فرد افسرده با تمام مشکلات روانشناختی و جسمی دستوپنجه نرم میکند. حال یک زن یعنی حال یک خانواده و حال یک خانواده یعنی حال یک جامعه؛ بنابراین هنگامی که یک زن دچار مشکل شود، روی کل سیستم جامعه تأثیر دارد.
افسردگی در حیطههای والدینی نسبت به دختران، در حیطه همسری نسبت به همسر خود و در حیطه اجتماعی از نظر قوانین موجود در رابطه با زنان، فرصتهای شغلی و استقلال مالی، حائز اهمیت است.
عشقینژاد میگوید: اصفهان پس از تهران و فارس، سومین کلانشهری است که افسردگی عمیق در آن قوی است و به همان نسبت، مردم آن نیز آگاهتر هستند و برای درمان افسردگی مراجعه میکنند، اما داشتن سومین جایگاه افسردگی میان کلانشهرها قابل توجه است.
یکی از علائم افسردگی تمایل به خودکشی است و از جایی که افسردگی در افراد متأهل کمتر از مجرد است، خطر کمتری زنان متأهل را از نظر گرایش به خودکشی تهدید میکند.
وی اضافه میکند: بیشترین عامل مؤثر در ایجاد افسردگی زنان، نبود نگاه انسانی به زن درون خانواده و جامعه است.
۴۰ سالگی؛ متوسط سن شروع افسردگی در زنان
این روانشناس با بیان اینکه زن خانهدار به علت ارزش قائلنبودن دیگران برای نقش جنسیتی وی و نداشتن استقلال مالی در معرض افسردگی است، اظهار میکند: در جوامع مختلف زنان شاغل به علت نابرابری در دسترسی به امکانات اجتماعی و فرصتهای شغلی قرار گرفتهاند و نه تنها باید وظایف اجتماعی خود را به انجام برساند، بلکه باید به عنوان مادر و همسر نیز مسئولیتهایی را بپذیرند.
وی میافزاید: بهطورکلی متوسط سن شروع افسردگی در زنان، ۴۰ سالگی است. از یک هفته قبل تا زمان عادت ماهانه، زنان درگیر افسردگی کوتاهمدتی میشوند که در بیشتر اوقات نیازی به درمان ندارد و با حمایتهای عاطفی از سمت همسر و اطرافیان، رعایت زودرنجی و حساسیت و فراهم کردن زمینههای تفریحی و علایق زنان این افسردگی پس از پایان دوران عادت ماهانه پایان و حال عمومی زن، بهبود مییابد.
عشقینژاد با بیان اینکه درصدی از افسردگی زنان به دوران بارداری بازمیگردد، تصریح میکند: افسردگی دوران باروری و افسردگی پس از زایمان با علائم شایع افسردگی همراه با علامتی اضافهتر مانند نداشتن علاقه به فرزند خود و در شرایط حاد، نداشتن توان مراقبت و علاقه به شیردهی به فرزند است. بیشتر زنان پس از زایمان درگیر افسردگی میشوند و در شرایطی حساس مانند عادت ماهانه، بارداری و دوران پس از زایمان نیازمند دقت بیشتری از سمت اطرافیان هستند.
زنان مجرد و خانهدار بیشتر در معرض ابتلاء به افسردگی قرار دارند
وی با تاکید بر اینکه افسردگی زنان طبق آمار، دو برابر مردان است، ادامه میدهد: عامل اصلی افسردگی در مردان، بیشتر مسائل شغلی و مالی است، اما عامل اصلی افسردگی در زنان مربوط به روابط و موضوعهای روانشناختی آنها میشود.
قرارگرفتن زنان و دختران در معرض آسیبهای اجتماعی که در ابعاد اجتماعی عوامل افسردگی گنجانده میشود، تأثیر زیادی در ایجاد افسردگی یا تشدید آن دارد.
این روانشناس میگوید: افراد درگیر با آسیبهای اجتماعی، در بعد خانوادگی، مالی و روحی دچار مشکل هستند و این عوامل دستبهدست هم میدهد و آنها را در مقابل افسردگی بسیار آسیبپذیرتر میکند.
افسردگی در زنان متأهل کمتر از زنان مجرد دیده میشود و زنان شاغل به نسبت زنان خانهدار، با وجود فشار مضاعف وارده بر آنها به علت داشتن استقلال مالی و منزلت اجتماعی بالاتر، کمتر درگیر افسردگی میشوند.
وی اضافه میکند: دو علامت مرکزی افسردگی شامل خلق پایین، احساس درماندگی، بیحوصلگی و از دست دادن علایق است. فرد افسرده وظایف خود را انجام نمیدهد یا در انجام آنها بسیار کند است، تمرکز خود را از دست میدهد، خواب و خوراک او دچار مشکل میشود و سطح انرژی او پایین میآید؛ موارد مطرح شده علامتهایی است که تشخیص افسردگی فرد را برای اطرافیان ممکن میسازد.
لزوم افزایش خودشناسی و یادگیری چگونگی برخورد با افکار و احساسات
عشقینژاد با تاکید بر اینکه هرچه افراد معنویتر باشند و خودشناسی بالاتری داشته باشند، در مقابل افسردگی آسیبپذیری کمتری دارند، اظهار میکند: بخش اصلی راهکارهای جلوگیری از افسردگی در زنان، به نوع نگاه به دختران و تربیت آنها در خانواده بازمیگردد.
تربیت افراد باید به گونهای باشد که احساس خوب و نگاهی انسانی به دختر داشته باشند و فرصتهای مختلف به دلیل جنسیت از آنها گرفته نشود. نگاه مرد به همسر خود نیز بسیار حائز اهمیت است.
وی میافزاید: هنگامی که همسر زن خانهدار، نگاه خوبی به نقش وی در خانواده داشته باشد، این زن اعتمادبهنفس بالاتر و حال بهتری دارد و در نتیجه درگیری کمتری با افسردگی پیدا میکند.
هنگامی که مردِ دارای همسر شاغل، در مسائل خانه کمککننده باشد، درصد بسیاری از احتمال درگیرشدن زن با افسردگی کم میشود. در جوامع مختلف نیز قوانین جنسیتزده مانند نابرابری در فرصتهای شغلی و دسترسی به امکانات اجتماعی وجود دارد که اگر توسط افراد فعال در حوزه اجتماعی و قانونگذاری تصحیح شود، تأثیر بالایی در کاهش آمار افسردگی زنان میگذارد.
این روانشناس با تاکید بر اینکه خودشناسی و یادگیری چگونگی برخورد با افکار و احساسات درمقابل ناکامیها و اتفاقات عامل مهمی در پیشگیری از افسردگی است، خاطرنشان میکند: از عوامل دیگری که خود فرد میتواند با آن به خود کمک کند، میتوان به ورزش و تحرک بیشتر اشاره کرد.
نظم دادن به خواب و خوراک، افزایش ارتباطات اجتماعی لذتبخش، یافتن علایق خود و پرداختن به آنها در طول روز، از فعالیتهایی است که منجر میشود فرد با وجود ناکامیها و مشکلات فراوان بتواند سلامت روان خود را حفظ کند.
نظر شما