به گزارش خبرنگار ایمنا، پس از تمام کردن خدمت سربازی، جعفر همچنان به صورت بسیجی در ارتش حضور داشت؛ بدون حقوق و مواجب زیرا موقع جنگ و دفاع بود.
سرتیپ صالحی درباره این روزها این طور روایت کرده است: «سال ۶۰ که تمیسار صیادشیرازی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد و به تهران آمد، سرهنگ محمدجعفر نصراصفهانی نیز همراه ما آمد. حتی وقتی خدمتش تمام شد، باز ما را رها نکرد، به طور مرتب با بسیج و سپاه همکاری میکرد. همزمان با آن، وظیفه پیک فرماندهی نزاجا را هم با موتورش انجام میداد. خودم بارها ترک موتورش نشستم و با هم به مأموریت رفتیم.»
میان خدمت در ارتش یا سپاه مانده بود، تا اینکه در عالم رؤیا امام زمان (عج) را زیارت کرد و امام به او توصیه کرد که ارتش را انتخاب کند.
در زمان جنگ با اینکه در مرکز آموزش گروه ۴۴ توپخانه اصفهان بود، اما وی رسته پیاده را برگزید و دوره مقدماتی را در لشگر ۲۸ پیاده سنندج که در دو جبهه درگیر بود و از پرمخاطرهترین یگانها بود، انتخاب کرد و به آن یگان منتقل شد و به عنوان فرمانده گروهان پیاده در خط مقدم جبهه مشغول به خدمت شد.
سال ۱۳۶۷ در یک عملیات رزمی در منطقه مریوان و پنجوین عراق به شدت مجروح شد و به پشت جبهه منتقل شد و در همین زمان به واسطه تک شیمیایی دشمن بعثی آلودگی شیمیایی نیز پیدا کرد، همان آلودگی که نهایت به شهادتش منجر شد.
سال ۱۳۷۵ حال عمومیاش مجدداَ وخیم شد و پس از مدتی بستری شدن در بیمارستان و منزل و تحمل درد و رنج فراوان در نوزدهم آبانماه سال ۱۳۷۵ به یاران شهیدش پیوست.
شهید محمدجعفر نصراصفهانی یکی از مرواریدهای گمنام در صدف اقیانوس بیکران ایثار بود که در برنامه «۲۳ هزار جان» به معرفی او پرداخته شد.
نظر شما