به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، طی قرن بیستم، اغلب مردم جهان برای کاهش زمان سفر و راحتی بیشتر به استفاده از خودروها حتی در مسافتهای بسیار کوتاه روی آوردند و همین امر، منجر به افزایش تدریجی وسایل حمل و نقل موتوری شد. در مدت زمانی کوتاه، سراسر خیابانهای جهان را خودروها فرا گرفت و ترافیک خودرویی و تبعات منفی ناشی از آن، نظیر وقوع تصادف، مرگ یا آسیبهای جدی جسمی؛ همچنین آلودگی هوا، بتدریج افزایش یافت. به همین دلیل، مقامات رسمی در سراسر جهان تلاش کردند استراتژیهایی برای کاهش این اتفاقات به کار گیرند و ترافیک خودرویی را به حداقل برسانند. اغلب مدیران شهری، به این نتیجه رسیدند که اگر تعداد خیابانها را برای تردد وسایل حمل و نقل موتوری افزایش دهند، ترافیک آنها را به طور قابل توجهی کاهش میدهند. در نتیجه، تعداد خیابانها در سراسر شهرها به طور قابل توجهی افزایش یافت و مالکیت شهرها را خودروها و نه مردم در دست گرفتند.
متأسفانه با گذشت زمان، درست عکس این قضیه ثابت شد چرا که محققان اهل بارسلونا با بررسی تعداد ۵۴۵ شهر اروپایی که در بازه زمانی ۱۹۸۵ تا ۲۰۰۵ بیشترین افزایش خیابان برای تردد خودروها را داشتند، به این نتیجه رسیدند که ترافیک خودرویی در آنها نسبت به سایر شهرهای قاره که کمترین تخصیص فضای عمومی به خیابانها را داشتند به طور قابل توجهی افزایش یافته بود.
تحقیقات پژوهشگران بارسلونایی واقعیت جالبتری را نیز به تصویر کشید؛ در شهرهایی که مالکیت خیابانها از خودروهای شخصی به سایر شیوههای تردد نظیر پیادهروی، دوچرخهسواری و استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی اختصاص داده شده بود، ترافیک خودرویی و سوانح ناشی از آن به طور چشمگیری کاهش یافته بود. با وجود این همچنان بسیاری از مدیران شهری به نتیجه قطعی نرسیدهاند که آیا افزایش مسیرهای تردد خودروها به بیشتر شدن ترافیک منجر میشود یا کاهش آن را در پی دارد؟
گروهی از محققان سنگاپوری نیز در سال ۲۰۰۱، مطالعهای انجام دادند که در آن تأثیر احیای خیابانها و بسته شدن آنها روی تردد خودروها بر میزان ترافیک خودرویی بررسی شد. این افراد، بر خلاف تصورات خود با نتایج شگفتبرانگیزی مواجه شدند؛ بسته شدن خیابانها روی تردد خودروها نه تنها افزایش ترافیک خودرویی را در پی نداشته بلکه به طور چشمگیری به کاهش آن منجر شده بود. در واقع، با اختصاص خیابانها به مردم، هر روز بر تعداد افرادی که به پیادهروی و دوچرخهسواری روی میآوردند افزوده شده بود و همین امر کاهش چشمگیر تعداد خودروها را در خیابانها در پی داشت.
اگرچه تمام مطالعاتی که تا کنون در زمینه تأثیر افزایش مالکیت مردم از فضاهای عمومی بر ترافیک انجام شده، پیامدهای مثبت آن را به تصویر کشیده است، با این حال، همیشه تفاوتهای چشمگیری در این اثرات وجود داشته است. بدیهی است که چگونگی طراحی خیابانها برای مردم و نه خودروها، نقش مهمی در جذب ساکنان یک شهر به پیادهروی و دوچرخهسواری ایفا میکند. چه بسا شهرهایی که در آنها، مالکیت فضاهای عمومی از خودروها به شهروندان منتقل شده، اما تأثیر زیادی در گرایش مردم به پیادهروی و دوچرخهسواری نداشته است. در عوض، مدیران شهری در بسیاری از نقاط دنیا، احیا و طراحی خیابانها را به گونهای انجام دادهاند که نه تنها افراد بیشتری را در این خیابانها به پیادهروی و دوچرخهسواری سوق دادهاند، بلکه با جذب مردم به تردد پاک، ترافیک خودرویی را در سایر فضاهای عمومی شهر کاهش دادهاند.
پیادهراهسازی میدان ساعت در نیویورک آمریکا در سال ۲۰۰۹، نمونه بسیار موفقی از تأثیر احیای خیابانها بر کاهش ترافیک خودرویی است. تحقیقات نشان میدهد از زمانی که عبور و مرور وسایل حمل و نقل موتوری در این خیابان ممنوع شده، آسیبهای جسمی ناشی از تصادفات در فضاهای اطراف آن به میزان ۴۰ درصد و تصادفات خودرویی تا حدود ۱۵ درصد کاهش یافته است.
تمام شواهد مذکور به این معنا نیست که خیابانهای سراسر شهرها باید روی تردد خودروها بسته شود تا ترافیک خودرویی به حداقل برسد. بلکه کاهش فضای شهری برای خودروها در مناطق متراکم و در عین حال، افزایش فضاهایی برای پیادهروی، دوچرخهسواری و استفاده از حمل و نقل عمومی میتواند رویکردی پایدار برای بهینهسازی تردد در شهرهای پرجمعیت به حساب بیاید که میتواند پیامدهای مثبت بسیاری برای شهر و شهروندان داشته باشد.
نظر شما