به گزارش خبرنگار ایمنا، و بر اساس چکیده یک مقاله، یکی از مسائلی که به شدت توجه همگان را به خود معطوف داشته مسکن و توسعه پایدار آن همگام توسعه انسانی است. نکته مهمی که در اسناد دومین اجلاس اسکان بشر به آن توجه شده است، اهمیت نقش اسکان پایدار و تأمین مسکن مناسب برای مردم در روند توسعه است؛ پس به عنوان نمونه مسکن پایدار روستایی را میتوان یکی از شاخصهای مهم در توسعه و عمران روستایی محسوب کرد و از این جهت شناخت ویژگیهای مسکن روستایی و روشهای تأمین آن با توجه به اهمیت روستاها و نقش تعیین کنندهای که در توسعه اقتصادی اجتماعی و امنیت ملی دارد، مهم است. تأمین مسکن مناسب روستاییان و رفع مشکلات موجود در این زمینه خصوصاً در زمینه استحکام بنا اهمیت زیادی دارد. (سرتیپی پور، ۱۳۸۵) توجه به مسکن پایدار روستایی به طور عام و پایداری اجتماعی آن به طور خاص از جمله مباحث مهم مطرح شده در برنامههای بعد از انقلاب است؛ نبود درک مناسب در این زمینه به لحاظ هم سویی و همپوشی بُعد اجتماعی مسکن با سایر فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی و تأثیر عمیق آن در رفاه جامعه، میتواند اثرات سویی بر پیکره نظام برنامه ریزی کشور وارد کند، از این رو در این پژوهش سعی شده تا با توجه به گستردگی و پیچیدگی مفهوم مسکن به طور خاص و ویژهای وضعیت پایداری اجتماعی مسکن در مناطق جرقویه اصفهان مورد تحلیل قرار گیرد.
مبانی نظری مفهوم سکونت و پایداری اجتماعی
در بسیاری از موارد مهمترین عامل تأثیرگذار بر میزان رضایت فرد از سکونت در محله، مسکن و شرایط محیطی آن است. مسکن خردترین و کوچکترین شکل تجسم کالبدی رابطه متقابل انسان و محیط و در عین حال عامل اصلی جامعه پذیری افراد نسبت به برترین فضای زندگی انسان است. بنا به دیدگاه لوکوربوزیه، برآورده کردن هر دو وجه نیازهای جسمی و روحی انسان با سازمان دهی فضایی مسکن مناسب نشانگر رفاه عمومی جامعه است. مسکن بد و نامطلوب منجر به پیامدهای زیانباری از قبیل ابتلاء به بیماریها، بیبندوباریها، تباهی و فساد جوانان جوامع میشود. عوامل اقتصادی، سبک معماری، زبان بومی منطقه، گرایشهای سبک شناختی، آب و هوا، جغرافیا و آداب و سنن محلی در توسعه و طراحی مسکن در مکانهای مختلف تأثیر گذار است. مسکن پایدار عبارت است از مسکنی که از لحاظ اقتصادی متناسب، از لحاظ اجتماعی قابل قبول، از نظر فنی و کالبدی امکان پذیر و مستحکم و سازگار با یا به عبارت دیگر آن نوع مسکنی که نیازهای زیستی نسل کنونی را بر مبنای محیط زیست برآورده ساخته و در عین حال محلاتی جاذب و ایمن را ضمن توجه به مسائل اکولوژیکی، فرهنگی و اقتصادی ایجاد کند. فرایند مسکن پایدار باید پنج حوزه مشخص را در نظر بگیرد: حفظ منابع طبیعی (زمین، انرژی، استفاده منطقی از منابع ساخت بشر، حفظ اکوسیستم و پتانسیلهای احیای آن، عدالت بین تولیدات، انسان و دسته بندیها و پیش بینی سلامتی، امنیت و ایمن.
کارکرد اصلی مسکن علاوه بر نقش آن به عنوان سرپناه، فراهم آوردن شرایط مطلوب برای خانواده به منظور تحقق فعالیتهای خانوادگی است. یکی از پیامدهای مثبت این امر ثبات و همبستگی خانواده است که بر مشارکت خانواده در اجتماع بزرگتر نیز مؤثر است. خصوصاً این تأثیر در میان خانوادههای روستایی که به وابستگیهای همسایگی پایبند هستند بیشتر دیده میشود. نبود دسترسی به مسکن مناسب با افزایش میزان بزهکاری، طلاق و از هم گسیختگی اجتماعی ارتباط زیادی دارد و یک عامل بازدارنده از رشد و اعتلای اجتماعی و فرهنگی و روانی محسوب میشود؛ بنابراین از نظر پایداری اجتماعی، مسکن پایدار مسکنی است که علاوه بر در برگرفتن امکانات و خدمات عمومی لازم برای زندگی بهتر انسان با فرهنگ، شیوهها و سنتهای ساکنان آن متناسب باشد و باعث ثبات خانواده، رشد اجتماعی و بالا بردن ضریب ایمنی افراد و خصوصاً ارتقای فرهنگی و آرامش روحی اعضای خانواده شود.
سکونت، براساس معیارهای مختلف اینگونه تعریف میشود: سکونت کردن رابطهای است که توسط فعالیت خودآگاه و هدفمند انسان، میان کارکردهای حیاتی وی مانند اقتضائات معیشتی، رفتارهای اجتماعی و حیات شخصی او و یک مکان برقرار میشود. "هایدگر" میگوید: مسکن در نتیجهی برقراری تعادل میان چهار عنصر خود، خدا، زمین و آسمان حاصل میشود. "اموس راپاپورت میل" اسکان را از ویژگیهای زیربنایی رفتار انسان میداند و حتی درباره سکونت گاههای نخستین، قائل به کارکردی نه صرفاً سرپناهی، بلکه شاخص از نظر بُعدی فرهنگی است.
هدف اصلی مسکن به وجود آوردن محیطی سازگار و منطبق بر روش زندگی انسان است. علاوه بر تأمین نیازهای فردی، مسکن باید قادر به برآورده کردن نیازهای اجتماعی انسان نیز باشد. مفهوم سکونت در نزد اندیشمندان علوم اجتماعی را باید در نگاه نظری کلیتر آنان به «فضا» جستجو کرد؛ "دیوید هاروی" معتقد است: ماهیت فضا در تحقیقات اجتماعی هنوز ناشناخته و مبهم باقیمانده است؛ او بر این اساس، نظریات رایج در باب فضا را به سه دسته تفکیک میکند: نظریاتی که فضا را تعیین کننده روابط انسانی قلمداد میکنند، نظریاتی که روابط انسانی را شکل دهنده فضا میدانند، نظریاتی که فضا و انسان را در تعامل متقابل میپندارد.
تلقی مسکن در تفکرات اجتماعی –فرهنگی
مسکن تنها یک ساختار نیست، بلکه یک "نهاد" است که برای مجموعهای پیچیده از اهداف احداث میشود و به سبب اینکه پدیدهای اجتماعی نیز هست، انتظام و نوع فضاها و همچنین فرم فیزیکی آن از عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تأثیر میپذیرد. خانه انسانهای بدوی تنها یک پناهگاه نبوده است، بلکه مفاهیم موجود در آن بیش از سودمندی یا کالبدی، فیزیکی بوده است، همچنین مسکن و سکونتگاهها توصیفی فیزیکی از عوامل مشترک اجتماعی هستند.
"مفهوم خانه" به عنوان یک شکل کالبدی، بر اساس سازمان فضاهای داخلی قرار نمیگیرد، بلکه "معنی " در طراحی آن اهمیت پیدا میکند. در زندگی روزمره "معنی" در استفاده از فضاها نهفته است. مکانها دارای معنی هستند و خانه مکان اصلی فعالیتهای روزانه انسان است. انسان بیشترین ساعات زندگی خود را در آن میگذراند و مکانی است که تعاملات مرسوم زندگی و تعاملات اجتماعی در آن انجام میشود؛ اینکه انسان چگونه از فضاهای خانه خود استفاده میکند نیز یک پدیده فرهنگی است، زیرا استفاده هدفمند از فضاهای مسکونی، آدابی را خلق میکند که بین "خانه و کاشانه" تفاوت ایجاد میکند؛ کاشانه مکان امنی است که هم آسایش و هم انتظارات و توقعات انسان را تأمین میکند و هویت او را به نمایش میگذارد، لذا آدابی که در محیط خانه وجود دارد، فرایندی است که میتواند خانه را به کاشانه تبدیل کند.
مقاله از: حامد اخگر، دکترای شهرسازی
نظر شما