آموزش سواد رسانه یا فیلترینگ؟

" اگر بخواهم کتاب تفکر و سواد رسانه‌ای را تنها در دو کلمه تعریف کنیم، می‌توان گفت که این کتاب بیشتر تمسخر رسانه است تا آموزش سواد رسانه‌ای. همچنین معتقدم که سواد رسانه‌ای باید از سنین پایین‌تر شروع کرد و شاید نیاز باشد که این کتاب‌ها از دبستان، آموزش داده شود."

به گزارش ایمنا، از سال ١٣٩٥ در راستای طرح تحول آموزش و پرورش، درسی برای آموزش رسانه‌ای با عنوان کتاب "تفکر و سواد رسانه‌ای" در دستور کار مدارس و معلمان قرار گرفت. کتابی نوپا که شاید بهتر است برای بهبود و پیشرفت هدف مدنظر مولفانش، مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. از این رو با زهره اسلامی متخصص و مدرس رسانه در زمینه تحلیل و بررسی کتاب "تفکر و سواد رسانه‌ای"، مصاحبه‌ای داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

سواد رسانه ای چیست؟

اگر قرار باشد سواد رسانه‌ای را در یک تعریف بسیار کلی توضیح دهیم، می‌توان گفت که در واقع این سواد رسانه‌ای یک نوع درک متکی بر مهارت است که بر اساس آن می‌توان انواع رسانه‌ها و تولیدات رسانه‌ای را شناخته و بتوانیم آنها را از یکدیگر شناسایی و تفکیک کنیم. سواد رسانه‌ای مانند یک نوع رژیم غذایی بسیار هوشمندانه که مراقب است چه موادی برای بدن ما مناسب و چه موادی مضر هستند. حال این مثال را برای ذهن انسان بسط دهیم، سواد رسانه‌ای یعنی چه چیزهایی را باید از رسانه مصرف و چه چیزهایی را نباید مصرف کرد و میزان مصرف هر کدام از این رسانه‌ها و داده‌هایی که قرار است به ذهن ما راه پیدا کنند بر چه مبانی استوار باشد.

آیا آموزش سواد رسانه در مدارس ما ضرورت دارد؟

ببینید ما امروزه در دنیایی زندگی می‌کنیم که خواه ناخواه در شرایط اشباع رسانه‌ای قرار گرفته‌ایم. یعنی این که محیط پیرامون ما از اطلاعات گوناگونی که به سمت ما پرتاب می‌شود، پرشده است. بگذارید با یک مثال ساده بیشتر توضیح دهم؛ زمانی که بر روی صفحه تلفن همراه ما  نوتیفیکیشن ظاهر می‌شود، در واقع یک حجم زیادی از اطلاعات وارد گوشی ما شده است یا زمانی که ما به اینترنت وصل می‌شویم. مودم، می‌شود یک پل ارتباطی به جهان بی‌انتهای اینترنت که همه این‌ها نشانه این است که ما در حال حاضر در شرایط اشباع رسانه‌ای به سر می‌بریم. علاوه بر اینترنت؛ روزنامه‌ها، مجلات، کتاب‌ها، خبرگزاری‌ها، شبکه‌های تلوزیونی و ماهواره‌ای را نیز باید در نظر بگیریم که دریابیم چه حجم زیادی از اطلاعات به سمت ما می‌آید. مسلما وقتی در چنین شرایطی قرار می‌گیریم، حتما ضرورت دارد که ما یک چتر محافظتی داشته باشیم؛ همانطور که اگر حجم زیادی غذا در دسترس ما باشد، نیاز به رعایت یک رژیم غذایی پیدا خواهیم کرد. هرچقدر که سواد و سطح آگاهی افراد بالاتر می‌رود، بیشتر در انتخاب مواد غذایی مورد مصرف خود دقت می‌کنند مثلا به اندازه کافی ویتامین و میزان کمتری کلسترول مصرف کنند. دقیقا سواد رسانه‌ای به این شکل است. هر چقدر آموزش سواد رسانه‌ای را از سن پایین‌تر و از مدارس شروع کنیم، تبعاً نتیجه بهتری نیز خواهیم گرفت. حالا این سواد رسانه‌ای به ما می‌آموزد که چه مقدار از زمان خود را در سایت‌ها بگذرانیم و چه جور سایت‌هایی را ببینیم، برای ذهن خود یک فیلتر ایجاد کنیم. سواد رسانه‌ای الزما به ما نمی‌گوید که چه چیزی را ببینیم و چه چیزی را نه، بلکه آموزش می‌دهیم که افراد نوعی فیلتر در ذهن خود برای خود بسازند با توجه به آن آموزه‌هایی که از قبل داشته‌اند و ارزش‌ها و نرم‌هایی که وجود دارد تا بدانند چه چیزهایی را دریافت کنند و چه چیزهایی معتبر هستند و چه چیزهایی معتبر نیستند و این قدرت تشخیص را بدست آورند.

به جز آموزش و پرورش، نهادهای دیگری در این زمینه فعالیت داشتند؟

در حال حاضر، تنها آموزش و پرورش است که کار آموزش سواد رسانه‌ای را انجام می‌دهد. اما به صورت کلی کلیه نهادهای آموزشی مانند مدارس، دانشکده‌ها، دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های مختلف می‌توانند سواد رسانه‌ای را از کتاب‌های مختلف مانند کتاب درسی، ارائه دهند. حتی در کتاب‌های زبان هم می‌توانیم این مفاهیم را بگنجانیم. علاوه بر این، نهادهای مدنی و صنفی نیز هر کدام در جمع‌های تخصصی خودشان می‌توانند اعضای خود را به صورت مستمر آموزش دهند و راجع به سواد رسانه‌ای در برنامه‌های جمعیت خود صحبت کنند تا از این طریق اعضای این جمعیت‌ها، بعدا آموزش‌های خود را به دیگران انتقال دهند. به غیر از اینها، نهادهای رسانه‌ای و انتشاراتی‌ها بخش خیلی مهمی را می‌توانند بر عهده بگیرند و مفاهیم را به صورت ساده شده در این مبحث را در دستور کار خود قرار دهند.

به نظر شما آنچه در کتاب "تفکر و سواد رسانه‌ای" آموزش داده می‌شود، اطلاعات مناسب نیاز امروز نوجوانان و کاربردی است؟

من چندین بار این کتاب را مورد بررسی قرار دادم و در این کتاب هیچ اثری از خوداندیشی و  درنگ نمی‌بینم و اصلا موضوعی که ما در آموزش‌های به‌روز دنیا تحت عنوان تفکر انتقادی که یک متد جدید آموزشی است را شاهدش هستیم، در این کتاب به هیچ عنوان نیافتم. در واقع خوداندیشی که به آن اشاره کردم، می‌تواند مفهوم تفکر را گستردش دهد که متاسفانه کتاب تفکر و سواد رسانه‌ای این ویژگی را ندارد.

اگر بخواهم کتاب تفکر و سواد رسانه‌ای را تنها در دو کلمه تعریف کنیم، می‌توان گفت که این کتاب بیشتر تمسخر رسانه است تا آموزش سواد رسانه‌ای. همچنین معتقدم که سواد رسانه‌ای باید از سنین پایین‌تر شروع کرد و شاید نیاز باشد که این کتاب‌ها از دبستان، آموزش داده شود. به صورت کلی انتظار می‌رفت که برای محتوای کتاب مانند تصاویر و متن به کار گرفته شده، تلاش بسیاری شود تا بیشتر رنگ و بوی بومی و ایرانی داشته باشد. ما موارد بسیاری حتی در رسانه‌های خودمان داریم که بخواهیم از آن‌ها مثال بزنیم، اما متاسفانه در این کتاب تنها از مثال‌های خارجی استفاده شده است که اصلا ممکن است کودک یا نوجوان ما این رسانه‌ها را بررسی نکند. در کتاب از برنامه‌های شبکه سی‌ان‌ان و یا سایر رسانه‌های خارجی مثال زده شده است. خب این اصلا برای بچه ملموس نیست و دانش‌آموز اگر با مثال‌های ایرانی رو به رو می‌شد، فهم بیشتری نسبت به رسانه کسب می‌کرد. اما در این کتاب بیشتر نشانه‌های "رسانه‌هراسی" را شاهدش هستیم که اصلا به نفع ما نیست. در این کتاب به جای آموزش این که دانش‌آموز فیلترهای ذهنی مناسب با فرهنگ و آموزه‌های خود بسازد و با رسانه روبه‌رو شود، دانش‌آموز به دوری از وسایل ارتباطی تشویق می‌شود. در این حالت به جای آن که خود افراد تشخیص دهند، بحث فیلترینگ و سانسور پررنگ و مجاز می‌شود و این یعنی سواد رسانه‌ای به جای آموزش از افراد گرفته می‌شود.

آیا معلمان و مربیانی که در سیستم آموزش و پرورش هستند، خودشان آموزش دیده‌ سواد رسانه هستند یا خیر؟

طبق شواهد موجود، آموزش کتاب تفکر و سواد رسانه‌ای برای پایه دهم، توسط معلمانی است که یا این درس خودشان سواد رسانه‌ای ندارند یا اگر هم سواد رسانه‌ای داشته باشند، بیشتر از سطح متوسط جامعه نیست. مثلا اگر بخواهیم در نظر بگیریم یک فردی که در مدارس فیزیک درس می‌دهد و در دانشگاه رشته تحصیلی او فیزیک یا رشته‌های مرتبط با بوده است؛ اما در بخش آموزش سواد رسانه‌ای کسی که خود رسانه، مدیریت رسانه، روابط عمومی، روزنامه‌نگاری یا رشته مرتبط درس خوانده باشد را شاهدش نیستیم. نظر می‌رسد که این درس به زنگ تفریح و یک نوع وقت گذرانی در مدارس تبدیل شده است و هنوز بخش‌های میانی خود آموزش و پرورش به ضرورت این موضوع پی نبرده‌اند. رویکرد اشتباه و مشابهی که برای زنگ هنر و ورزش رخ داد آن‌ها را به حاشیه راند.

 سواد رسانه‌ای جایگاه متناسب با خود را در آموزش و پرورش نیافته است. همانطور که معلم تاریخ، معلم دینی، معلم ادبیان و سایر دروس جایگاه و تخصص خود را دارند؛ برای سواد رسانه‌ای به چنین رویکردی نیاز است و نباید تدریس این درس به معلمانی سپرده شود که تخصص لازم برای این درس و رشته تحصیلی را ندارند. بارها با خود من تماس‌های تلفنی از سوی معلم‌هایی گرفته شده یک روز قبل از رفتن سر کلاس، از من می‌پرسند که چگونه و چطور این مبحث را در کلاس تدریس کنند که مشخص است متاسفانه این افراد کاملا خارج تخصص در این حیطه و سواد رسانه‌ای هستند و قرار است این کتاب را آموزش دهند.

با توجه به نیاز به آموزش سواد رسانه در بین دانش‌آموزان، نتیجه کم‌کاری در این زمینه چه خواهد بود؟

لازم است که به یک نکته‌ مهم اشاره کنم. رسانه‌هراسی و رسانه‌گریزی، یک سم بسیار مهلک برای آموزش سواد رسانه‌ای کشور محسوب می‌شود و این مورد موجب می‌شود که جوانان و نوجوانان ما علاقه‌ای به یادگرفتن سواد رسانه‌ای نداشته باشند و فکر کنند قرار است در این درس‌ها مواردی به آن‌ها آموزش داده شود که به آن‌ها بگوید اصلا از رسانه استفاده نکنند. برای همین این درس طرد شده می‌شود و عواقب بسیار بدی برای جامعه آینده ما خواهد داشت. پیشنهاد می‌کنم که اگر سواد رسانه‌ای طبق تعریف و قطعنامه بین‌المللی صادر شده نمی‌توانیم داشته باشیم، اصلا بهتر است که کتاب را تالیف نکنیم. اگر این آموزش را بد شروع کنیم، یعنی همین اتفاقی که الان افتاده است و دیوار قرار است با پایه‌های کج شکل بگیرد، قطعا با مشکلات بسیاری برخواهیم خورد. مطمئنم کسانی هستند که این کتاب را بخوانند و از رسانه تنفر پیدا کنند و اصلا وارد صنعت رسانه نشوند در حالی که باز هم می‌شود نکات مثبتی را در این کتاب‌ها جای داد و خب این انتقادات و مسائلی است که به این کتاب وارد است.

کد خبر 352586

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.