سرایندۀ سرود سردی‌ها

فضایی که در این روزها در تکریم و بزرگداشت سهراب شهیدثالث در سینمای ایران جریان دارد، اگر با آگاهی به بی‌رابطه بودن سنگین این سال‌های طولانی با سینمای او همراه باشد، بیش از این که ما را به خلوت و خلوص حضور و یاد او پیوند دهد، ذهن و خاطرمان را از تناقضی دیرین اما فراموش شده برمی‌آشوبد.

به گزارش ایمنا، شهیدثالث در سال های ۱۳۵۲ و ۱۳۵۴، «یک اتفاق ساده» و «طبیعت بی‌جان» را در ایران و بعدتر، «در غربت» را با سرمایه مشترک ایران و آلمان، در آلمان ساخت. فیلم‌های او در داخل و خارج از ایران موفق بودند و حق او بود که فیلم‌های بعدی‌اش را بی‌دردسرتر بسازد. اما شخصیت سرکش و ناسازگار او را تاب نیاوردند و او به جایی رفت که بی‌دردسرتر از این جا فیلم بسازد. از آن زمان ارتباط حرفه‌ای او با سینمای ایران و ارتباط سینماگر و سینمادوست ایرانی با فیلم‌های او قطع شد و اگرچه در تمامی این سال‌ها او فیلم ساخت، اما فیلم‌هایش در ایران امکان نمایش نیافت تا سال‌های اخیر که اینترنت و سینماتک‌ها و اخیرا هم هنر و تجربه این امکان را فراهم کرده‌اند.

دو فیلم ایرانی سال‌های دور او نیز در سال‌های پس از انقلاب برای مردم و نسل جدید سینمادوست نمایش داده نشده بود. مشکل نه در فیلم‌ها بلکه فیلمساز هم چنان ناسازگار بود. در واقع، در حالی که سهراب شهیدثالث زندگی می‌کرد و به طور مداوم فیلم می‌ساخت، نقش حضور او در خاطر سینماگر و سینمادوست ایرانی به صورت «خاطره» از انسانی با فیلم‌هایی در گذشته‌های دور که سال به سال دورتر می‌شد، باقی ماند و این بازی دردآور میان زندگی خلاقانه و خاطرۀ رو به زوال برای فیلم‌ساز و دوستدار سینمای او بغض فروخورده و زخم آزارنده‌ای شد که یادآوری‌های گاه به گاه از فیلم‌ها و فیلمساز در این و آن نشریه و سایت، نه تسکینی، بلکه ضربۀ زخم زننده‌ای بر آن بود.

سهراب، فیلمساز گذشته‌گرا و حسرت‌خواری نبود هر چند که همواره، سردی روابط انسانی را به نمایش می‌گذاشت. او به زندگی در خاطره‌ها دل خوش نبود و زندگی را شاعرانه به تصویر می‌کشید. او فیلمسازی به معنای واقعی کلمه معاصر بود. آنتوان چخوف روس را بسیار دوست می‌داشت اما رئالیسم سینمایش نو و بدیع بود و تاکید و مکث او بر اجزای روابط و روزمرگی زندگی آدم‌ها، پالایش لحظات از تمامی حواشی آن، رسیدن به ایجاز شاعرانۀ لحن و زبان از طریق این تمرکز و فاصله‌گذاری موثر و ویژۀ حاصل از این بینش و تکنیک، او را به ساموئل بکت نمایشنامه‌نویس پیوند می‌داد.

این روزهای زندگی با شهیدثالثِ رُک‌گو، ساده و راستگو را به تمجید و تعارف‌های مبالغه‌آمیز از دست ندهیم و ذهن و زبان به یادگار مانده و جاری او را خسته و آلوده نسازیم. دورۀ زندگی شهیدثالث به گفت‌وگوی سینماگر و سینمادوست ایرانی با او نیانجامید. مرگ او که دهم تیرماه ۱۳۷۷ اتفاق افتاد، اگر به دریافت تناقض این برخورد و رابطه بیانجامد، عین زندگی است؛ نه برای او، بلکه برای مایی که او دوست داشت بهتر زندگی کنیم.

کد خبر 347282

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.