چراغ‌های رابطه تاریکند

اولین فیلم داستانی "رایا نصیری" با نام "دژاوو" از فروردین‌ماه در گروه سینمایی هنر و تجربه به نمایش درآمده است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شاید برای شما هم حداقل یک‌بار پیش آمده که با رویداد یا تصویری مواجه شوید که آشنا است و احساس کنید قبلا آن را تجربه کرده‌اید. این رخداد ذهنی، همان "دژاوو" است که آن را آشناپنداری و رویای صادقه معنا کرده‌اند. پدیده‌ای که البته هرچه آن را در فیلم  "دژاوو" جستجوی‌اش کردیم، نیافتیم.

ورود زنی تنها در خانه‌ای تاریک و غبارگرفته با اسبابی کارتن شده، تصویری از خانواده‌ای فروپاشیده می‌دهد، تصویری که با وجود کلیشه‌های بسیار، حتی پس از ورود فرهاد(همسر سارا) همچنان تار و مبهم باقی می‌ماند.

خاطرات گنگ و هاشور خورده

آن‌ها پس از سال‌ها دوری از هم با دیداری که دخترشان ترتیب می‌دهد یکدیگر را می‌بینند. ورود هر دو نفر آن‌ها و نگاهشان به اطراف با مرور خاطرات در آن خانه همراه است. ورود سارا از دل نور به خانه‌ای تاریک، حکایت‌گر ماجرایی تلخ است که سال‌ها پیش برای او اتفاق افتاده. است.

نماهای داخل خانه به شکلی تاریک روشن بسته شده و نماهای بیرونی با رنگ بیشتری همراه است تا ضمن روایت سردی و تاریکی رابطه‌ای از هم گسیخته؛ سایه‌ی سیاهی که بر روی حجمی از خاطرات افتاده است را به نمایش بگذارد. تنها نکته‌ای که اگرچه بیش از اندازه ساده و دم دستی است اما به خوبی در فیلم می‌نشیند.

چراغ‌های رابطه تاریک‌اند

با ورود فرهاد به خانه انتظار می‌رود نقطه اوجی در داستان  پدید آید، اما این دیدار رابطه‌ای را نمایش می‌دهد که اصلاح و بازگشت آن دور از ذهن است.

دیالوگ‌های سارا و فرهاد به جایی ختم نمی‌شود. فرهاد نه احساس ندامتی دارد و نه تمایلی به بخشیده شدن و سارا که مدام از صحبت کردن با او می‌گریزد تحمل یادآوری زندگی گذشته را ندارد. او نه اشکی می‌ریزد و نه آنچه در دل دارد را عیان می‌کند؛ این رفتارها  بیانگر عدم تمایل آن‌ها برای بازگشت به رابطه است.

روایت "دژاوو"  بیانگر روابطی است که در بستری تهی و تفاهمی سطحی شکل می‌گیرند، روابطی که به‌زعم مادر ریحانه ابتدایی خوش دارند، اما پس از مواجهه با سختی‌ها که جزء جدایی‌ناپذیر زندگی واقعی هستند از نفس افتاده و زمین می‌خورند. جریانی که البته در سه نسل حاضر در فیلم متفاوت است؛ سارا که میان دو نسل یا دو تفکر قرار گرفته از بیان مستقیم احساسش ممانعت می‌کند، اتفاقی که تعجب دخترش و مقصر شناخته شدن‌اش توسط فرهاد و مادر ریحانه را در پی دارد.

روایت سترون سرما

از نیمه‌های فیلم می‌فهمیم در این سال‌ها رابطه‌ی فرهاد با ریحانه از دخترش مخفی شده است، ایراد از آن‌جا خودنمایی می‌کند که علت این پنهان‌کاری و نوع رابطه‌ دختر با ریحانه مشخص نمی‌شود. در هر متنِ روایتمند و ساختارگریزی که سعی می‌کند گره‌افکنی را به انتهای اثر موکول کند نیاز است تا این گره جدید یا ثانویه به دغدغه‌ مخاطب نیز بدل شده باشد. ناتوانی در بازنمایی این مهم از قوت روایی فیلم می‌کاهد. ضعف اصلی فیلم را باید در بازی‌های خشک و کسل‌کننده‌ بازیگران جست. گویا بازیگران به مثابه‌ عروسکانی کوک‌شده بدون هیچ کنش حسی سعی در القای حس دارند؛ آن‌ها فراموش می‌کنند سردی روابط، خود حسی است که انتقال آن در نبود کنش ناممکن است.

کد خبر 345031

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.