خوشا به حال کسانی که در روز عرفه گمشدۀ خود را پیدا کنند

آیت الله العظمی مظاهری معتقد است دعای عرفۀ امام حسین«سلام‌الله‌علیه» در عرفات درّ گران‌بهایی است که از دهان درّ گران‌بهایی بیرون آمده است. سازندگی عجیبی دارد، جاذبۀ عجیبی دارد، و انسان می‌تواند گمشدۀ خود را با آن پیدا کند.

به گزارش ایمنا، متن منتشر شده ازسوی پایگاه اطلاع رسانی این مرجع عالیقدر در آستانه روز عرفه بدین شرح است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف»است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

بحث ما باشد ان‌شاء‌الله برای بعد، و امشب به تناسب عرفه و عید قربان، مقداری صحبت کنم؛ این دو درّ گران‌بها که می‌تواند ما را به خیلی جاها برساند. دعای عرفۀ امام حسین«سلام‌الله‌علیه» در عرفات درّ گران‌بهایی است که از دهان درّ گران‌بهایی بیرون آمده است. سازندگی عجیبی دارد، جاذبۀ عجیبی دارد، و انسان می‌تواند گمشدۀ خود را با آن پیدا کند. خوشا به حال کسانی که در روز عرفه چه دور و چه نزدیک و چه در عرفات و چه در خانه، گمشدۀ خود را پیدا کنند. وقتی گمشدۀ خود را پیدا کرد، یک نفس مطمئنه برای او پیدا می‌شود. حالتی برای او پیدا می‌شود که هیچ چیز و هیچ کسی نمی‌تواند در تصمیم او اثر بگذارد. شیطان جنّی و شیطان انسی مهار می‌شود و حقّ اثر گذاشتن روی دل او را ندارد. به قول قرآن: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ‌ ، إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ»[1]

قرآن کریم با تأکیدی می‌فرماید: اگر کسی گمشدۀ خود یعنی خدا را پیدا کند، و زیر چتر خدا رود و زیر عنایات خاص خدا رود، حتماً شیطان نمی‌تواند با او کاری داشته باشد. شیطان با کسی کار دارد که زیر پرچمش باشد. شیطان انسی، شیطان جنّی کسی را می‌تواند ببرد که زیر پرچم خدا نباشد. و الاّ اگر زیر پرچم خدا باشد، قرآن می‌فرماید: «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»؛ کسانی که ایمان شهودی پیدا کرده‌اند، کسانی که زیر پرچم خدا هستند، حالت توکّل برای آنها پیدا شده است. به عبارت دیگر کسانی که گمشدۀ خود را پیدا کرده‌اند، شیاطین انسی و شیاطین جنّی روی آنها کاربرد ندارد. حتّی شیطان برون و هوی و هوس نمی‌تواند آنان را ببرد و نفس امّاره نمی‌تواند روی آنها کاربرد داشته باشد. حتّی اگر صفات رذیله را ریشه‌کن نکرده باشند، نمی‌تواند روی آنان تأثیرگذار باشد. برای اینکه کسی که خدا را دارد، ‌همه چیز دارد. کسی که خدا را ندارد، هیچ چیز ندارد. در همین دعای عرفه یک جمله از امام حسین«سلام‌الله‌علیه» است و خیلی شیواست. می‌فرمایند: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ‏ فَقَدَکَ‏ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ»

خدایا کسی که تو را پیدا کرد، همه چیز دارد و کسی که تو را پیدا نکرد، چه دارد؟ هرچه از نظر امکانات و علم و قدرت بالا باشد، امّا خدا را نداشته باشد، هیچ ندارد، و امّا اگر خدا را پیدا کرد، قدرت مطلقه می‌شود. اگر خدا را پیدا کرد، علم مطلق می‌شود. نه این علم‌های رسمی بلکه علم شهودی. آنگاه می‌رسد به آنجا که خدا را می‌یابد. می‌رسد به آنجا که خدا به او قدرت می‌دهد، چون متّصل به قدرت خداست و طی‌الارض برای او چیز ساده‌ای می‌شود. طی‌اللّسان هم می‌تواند پیدا کند. دربارۀ یکی از بزرگان می‌گویند که از دهشان که چهار فرسخی مشهد بود، هر روز با طی‌الارض به حرم می‌آمد و از خانه‌اش تا حرم مطهر امام رضا«سلام‌الله‌علیه» نصف قرآن را می‌خواند و وقتی برمی‌گشت تا خانه نصف دیگر قرآن را می‌خواند. نه تنها قدرت طی‌الارض داشت، بلکه قدرت طی‌اللّسان هم داشت. خدا هم راجع به او می‌گوید: «عَبدِی‏ اطِعنِی‏ حَتَّی‏ اجعَلَکَ‏ مَثَلِی فانّی اقُولُ لِشَی‏ءٍ کُنْ فَیَکُون فانت تَقُولُ کُنْ فَیَکُون‏»[2]

بنده‌ام گمشده را پیدا کن و زیر پرچم من باش، کارت می‌رسد به آنجا که مثل من هرچه بخواهی می‌توانی. مثلاً سواد ندارد، اما سواد شهودی دارد. علم دینی و غیر دینی ندارد و قدرت ندارد، اما متصل به علم و قدرت خداست.

در روایت قرب نوافل که روایت عجیبی است و مرحوم کلینی روایت را در کافی با سند صحیح نقل می‌کند، می‌فرماید: بنده‌ام به من نزدیک می‌شود به اهمیّت دادن به همۀ واجبات و اهمیّت دادن به مستحبّات مثل انس با قرآن و انس با دعا و اجتناب از گناه. وقتی چنین شد، من چشم و گوش و زبان او می‌شوم و آنگاه هرچه بخواهد، می‌شود و هرچه سؤال کند مستجاب می‌شود: «إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ»[3]

انسان اگر گمشده‌اش را پیدا کند، به قدرت عجیبی می‌رسد. شخصی به جابر جعفی گفت دلم هوای امام صادق«سلام‌الله‌علیه» را کرده است. گفت می‌خواهی تو را به دیدن امام صادق ببرم، دستت را به من بده و چشم‌هایت را بر هم بگذار و بگو «بسم الله الرحمن الرحیم». این شخص می‌گوید ناگهان دیدم در خانۀ امام صادق هستم. به من گفت این خانۀ امام صادق است، برو تا من بیایم. می‌گوید لرزه اندامم را گرفت که این شخص سحرم کرده یا به راستی واقعیت دارد. من یک میخ به اینجا بکوبم و سال دیگر که می‌آیم ببینم هست یا نه و این فرد راست گفته یا نه؟ دیدم یک میخ و یک سنگ آورد و گفت بکوب. می‌گوید رفتم دیدن امام صادق«سلام‌الله‌علیه»، اما وضع خیلی بحرانی بود. ناگهان جابر جعفی آمد و با امام صادق«سلام‌الله‌علیه» حرف‌ها داشت و محرم راز امام بود. می‌گوید: من مات و حیران بودم که چه خبر است؟ از خانۀ امام صادق«سلام‌الله‌علیه» بیرون آمدیم و گفت: آیا می‌خواهی به کوفه رویم؟ گفتم بله. گفت دستت را به من بده و چشم‌هایت را بر هم بگذار و بگو بسم الله الرحمن الرحیم. ناگهان دیدم در خانۀ خودم در کوفه هستم.[4]

انسان می‌تواند به اینجاها برسد، امّا وقتی به قدرت مطلقۀ حق متّصل شود و وقتی به علم مطلقۀ خدا متّصل شود. به قول قرآن وقتی زیر پرچم خدا رود و وقتی گمشدۀ خود را پیدا کند.

همۀ ما گمشده داریم، هرکسی تخیّل می‌کند که گمشده‌اش کسی یا چیزی است. یکی مال ندارد و خیال می‌کند گمشده‌اش آن مال و خانه است. یکی زن ندارد و شوهر ندارد و خیال می‌کند گمشده‌ آنست. بالاخره هرکس به نوعی فکر می‌کند. دانشجو تخیّل می‌کند گمشده‌اش مدرک و فراغت از تحصیل است. طلبه خیال می‌کند گمشده‌اش اجتهاد است. ولی به هرجا می‌رسد می‌بیند گمشده پیدا نشد. امکانات پیدا می‌کند و زن و زندگی پیدا می‌کند و کار و مکنت و ریاست پیدا می‌کند، امّا می‌بیند گمشده پیدا نشد. امّا بعضی به واسطۀ دعا و راز و نیاز با خدا و به واسطۀ اجتناب از گناه و به واسطۀ انس با قرآن، گمشده‌شان را پیدا می‌کنند. گمشدۀ ما خداست. لذا بعضی گمشده را پیدا می‌کنند و همیشه زیر پرچم خدا هستند. بالاترین لذّت برای اینها انس با خداست. در همین دعای عرفه امام حسین می‌فرماید: خدایا! ‌ای کسی که به دوستان خودت حلاوت و شیرینی انس با خودت را می‌چشانی: «یا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآءَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ»

بعضی این‌طور هستند و گمشده را پیدا کرده‌اند و آنگاه دنیا و آنچه در دنیاست به او دهند و بگویند دو رکعت نماز شب را نخوان، حاضر نیست این کار را بکند. به قول پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»:«الرَّکْعَتَانِ‏ فِی‏ جَوْفِ‏ اللَّیْلِ‏ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا»[5]

می‌رسد به آنجا که مؤانسه و مکالمه و معاشقه با خدا دارد. در وقتی که حمد و سوره می‌خواند توجّه دارد و می‌یابد که خدا با او حرف می‌زند. در وقتی که می‌گوید «سبحان ربی الاعلی و بحمده» در آن حالت سجده می‌یابد که بهترین حالات برایش پیدا شده و تواضع در مقابل خدا دارد و توجّه خدا به اوست. آنگاه نماز برایش یک مکالمه و گفتگو با خدا می‌شود. معنا ندارد که این نماز اوّل وقت نداشته باشد و معنا ندارد که از نماز لذّت نبرد. نماز برایش سنگین نیست. قرآن می‌فرماید نماز برای عموم مردم سنگین است: «وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ»[6]؛ خاشعین کسانی هستند که نمازشان یک مکالمه و معاشقه با خداست.

ما خیال می‌کنیم لذّت یعنی لذّت جسمی، درحالی که اینها اصلاً لذّت نیست، بلکه دفع الم است. شما گرسنه می‌شوید و وقتی گرسنه شدید، دردی برای شما پیدا می‌شود. غذا می‌خورید و سیر می‌شود و دفع الم و رفع مرض می‌شود. شما تشنه‌اید و این یک درد است و آب می‌خورید و سیراب می‌شوید و این دفع الم و رفع تشنگی است. همۀ لذّات دنیا چنین است. لذا اصلاً در دنیا لذّت نیست و همه رفع الم است. هر لذّتی هم چه دردسرها دارد. در همین غذا خوردن و آب خوردن، می‌بینیم با چه زحمتی باید خودش را سیر کند و با چه زحمتی خودش را تطهیر کند. تمام لذّت‌های دنیا علاوه بر اینکه دفع الم است و لذّت نیست، اما چه مصیبت‌ها و زحمت‌ها در بر دارد. این از نظر جسم ماست.

امّا مردان خدا مثل امام حسین«سلام‌الله‌علیه» روز عرفه و دعای عرفه دارند که این می‌شود لذّت معنوی آنها و انس با خدا. این انس با خدا مربوط به روح ماست و نه مربوط به جسم ما و این لذّات است که به راستی وقتی برای انسان پیدا می‌شود حاضر نیست آن لذّت را به دنیا بفروشد. بلکه همۀ دنیا و آنچه در دنیاست، نزد او پوچ است. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در روایتی دربارۀ دنیا می‌فرمایند: «فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ کَفَیْ‏ءِ الظِّل‏»[7]؛ دنیا و آنچه در دنیاست، نزد اولیای خدا مثل سایۀ انسان است. سایۀ انسان چقدر ارزش دارد؟ امام می‌فرماید: ای مردم بدانید رسیدم به آنجا که دنیا و آنچه در دنیاست در پیش من به اندازۀ سایۀ انسان ارزش ندارد. بلکه مؤانسه با خدا و انس با قرآن ارزش دارد. هر وقتی که قرآن می‌خواند خسته نمی‌شود، برای اینکه می‌یابد که خدا با او حرف می‌زند. لذا معلوم است که هرچه قرآن بخواند لذّتش بیشتر است. می‌رسد به آنجا که می‌تواند در یک شبانه‌روز در وقتی که بیکار است یک ختم قرآن بخواند. می‌رسد به آنجا که این ختم قرآن برایش بالاترین لذّت است و چندین جزء قرآن می‌خواند و اصلاً خسته نمی‌شود. چرا ما از خواندن قرآن خسته می‌شویم؟! برای اینکه نمی‌یابیم و درک نمی‌کنیم. همه می‌دانیم، امّا درک نمی‌کنیم و نمی‌یابیم که خدا با ما حرف می‌زند. این دعاها از افتخارات شیعه است و همه هم معجزه است. چه کسی می‌تواند دعای عرفه بخواند به جز امام حسین؟ چه کسی می‌تواند ابوحمزۀ ثمالی بخواند جز امام سجاد؟! این مفاتیح محدّث قمی که به قول حضرت امام کارخانۀ آدم‌سازی است، این کارخانۀ آدم‌سازی را چه کسی می‌تواند بگوید به جز ائمّۀ طاهرین؟ لذا این دعاها معجزه از ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» است. هم از نظر محتوا معجزه است و هم از نظر بیان. امام حسین با آن حالت در عرفه، این دعای عرفه را بخواند و نه تنها خسته نشود، بلکه به دنبال این باشد که کم آمده تا وقتی که آفتاب غروب کند و وقتش بگذرد و الاّ‌خسته نشده است. بلکه خیلی از گریه‌ها هم گریۀ شوق و گریۀ رسیدن محب به محبوب است و گریۀ رسیدن بنده به خداست و گریۀ اینکه توجه دارد خدا با زبان او با او حرف می‌زند. راجع به دعا هم ما با خدا حرف می‌زنیم و توجه حق به ماست. به قول حضرت امام یکی کلام نازل و یکی کلام صاعد است. یعنی در وقتی که قرآن بخوانیم، از طرف خدا به زبان ما نازل می‌شود و در وقتی دعا بخوانیم از زبان ما صعود پیدا می‌کند خدمت خدا و توجّه خدا و قبول خدا به این دعاست، نظیر اینکه می‌گوید «لبیک ثم لبیّک» و او هم جواب می‌دهد «لبیّک، لبیّک».

اینها حالاتی است و همۀ انسان‌ها خلق شده‌اند برای اینکه به این حالات برسند، و الاّ‌ کسی صد سال در این دنیا بماند، تکرار مکررّات بیشتر نیست. فرض هم بکنید که فقیر نیست و از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه حسابی است، امّا شب می‌شود و شامی می‌خورد و صبح بلند می‌شود و سر کارش می‌رود تا شب و ناهاری بخورد و بعد بیاید و دوباره شامی بخورد و بخوابد. تفریح‌هایی نظیر دیدن فیلم و امثال اینها هم داشته باشد. هشتاد سال تکرار مکرّرات کرده است. امروز همین است و فردا نیز همین است و امسال همین است و سال دیگر نیز همین است و تکرار مکرّرات است. اگر همین باشد، به قول قرآن، دنیا عبث و بیهوده می‌شود و نسبت این دنیا را نمی‌شود به خدا داد. ظلم است که پروردگار عالم این انسان را خلق کند مثل حیوان‌ها و مثلاً یک گوسفند هفت هشت سال عمر کند و چاق شود برای دیگران.

وقتی درست می‌شود که این انسان گمشده‌اش یعنی خدا را پیدا کند. لذّتش این باشد که آنچه خدا می‌گوید تسلیم صددرصد خدا باشد. بالاترین لذّت همین است. نمازش بالاترین لذّت است و انس با قرآن و انس با دعا بالاترین لذّت است. تکرار مکرّرات هم نیست و لحظه به لحظه رو به کمال است تا اینکه برسد به مقام آدمیّت.

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نداند

بنگـر که تا چـه حـد است مقــام آدمـیّت

به راستی انسان به خدا می‌رسد و زیر پرچم خداست و خدا را می‌یابد و می‌بیند. امام حسین«سلام‌الله‌علیه» در دعای عرفه می‌فرمایند: «عَمِیَتْ‏ عَیْنٌ‏ لَا تَرَاکَ»؛ کور باد کسی که نتواند خدا را ببیند. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه»نیز می‌فرمایند: «ما رَاَیْتُ شَیْئاً اِلاّ وَ رَاَیْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَه»[8]

کسی که به مقام آدمیّت رسیده و چنین لذّاتی دارد، اصلاً‌ غیر خدا نمی‌بیند و اگر چیزی ببیند، وابسته به خداست.

                        طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت

                                                بـه در آی تـا ببینـی طـیران آدمـــیت

می‌رسد به آنجا که ملائکه در مقابلش تواضع می‌کنند. قرآن می‌فرماید: ملائکه را می‌بیند و ملائکه با او درد دل می‌کنند و اگر نگرانی هم داشته باشد، ملائکه به او دلداری می‌دهند: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ‌ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ»[9]

کسانی که می‌گویند الله و پابرجا روی گفتۀشان هستند و به عبارت دیگر کسانی که خدا را پیدا کرده‌اند، ملائکه بر آنها نازل می‌شوند، در سختی‌ها و در وقتی که می‌خواهد غم و غصه در دلش بیاید و دلی که از خداست، آلوده شود. آن وقت ملائکه می‌گویند: «أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا» تو نباید از گذشته غم و غصه و از آینده نگرانی داشته باشی. تو خدا را داری. بعد هم ملائکه می‌گویند: «نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَةِ»، ‌ما کمک و ناصر تو هستیم، هم در دنیا و هم در آخرت.

اینکه بعضی از مفسرین گفته‌اند این آیه مربوط به دم مرگ است، درست نیست و ذیل آیه می‌گوید «نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَةِ»، ‌مردان خدا ملائکه را می‌بینند و ملائکه بر آنها نازل می‌شوند، در وقتی که آن روح و آن جنبۀ ملکوتی زنده شود و برسد به مقام آدمیّت. همۀ ما در این دنیا آمده‌ایم که به مقام آدمیّت برسیم. انسان در وقتی که به این دنیا بیاید، ‌به قول مرحوم  صدرالمتألهین«ره» یک حیوان بالفعل و یک انسان بالقوه است. گاهی خودش در راه نمی‌افتد و این حیوان هست تا بمیرد؛ امّا گاهی این حیوان کوچولو یعنی این بچه، آدم می‌شود و در وقتی که آدم شد به هرکجا که بخواهد می‌رسد. حدّ یقف هم ندارد و هرچه جلو رود، به مقام قرب الهی نزدیک‌تر می‌شود  و این از ملائکه خیلی برتر است و همۀ ملائکه سجده کرده‌اند به جنبۀ روحی این انسان:«فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ‌ ، فَسَجَدَ الْمَلاَئِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ‌ ، إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَی أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ»[10]

همه سجده کرده‌اند، یعنی برتر از همۀ ملائکه است. شاعر چه خوش گفته است:

                                    گفـت جـبریلا بیا انـدر پی ام

                                                            گفت رو رو من حریف تو نی‌ام

این حالات زمانی پیدا می‌شود که عبد خدا شود و به مقام عبودیت برسد: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»[11]؛ وقتی به مقام عبودیت رسید، این حالات برایش خیلی آسان است. اصلاً خلق شده برای اینکه به این حالات برسد. خلق شده برای اینکه ملائکه افتخار کنند که من مستخدم این هستم. آنگاه می‌رسد به آنجا که در دعا توجّه دارد که پروردگار عالم یار و کمک‌کار اوست و توجّه به دعای او دارد و می‌یابد که خدا به او آفرین می‌گوید. می‌یابد که خدا به او می‌گوید دعایت را قبول دارم و این مکالمه را قبول دارم. به این عبادت مقبول می‌گویند. معمولاً عبادات ما صحیح است. کسانی که مکّه می‌روند معمولاً عباداتشان صحیح است و قضا ندارد، امّا مقبول نیست که خدا قبول کند. زمانی خدا قبول می‌کند که به خدا رسیده باشد. در وقتی که حجّش برسد به آنجا که «لبیک و سعدیک» باشد و بشنود با دل که خدا می‌گوید: «لبیک و سعدیک».

اما بعضی اوقات هم مبرور است. یعنی علاوه بر اینکه خدا می‌پسندد، خدا به او بارک الله و آفرین می‌گوید. این آفرین خدا به دنیا و آنچه در دنیاست، ارزش دارد و به آخرت و آنچه در آخرت است، ارزش دارد. می‌رسد به آنجا که با این آفرین خدا، منغمر می‌شود در عالم وحدت و در بهشت است، امّا بهشت برای او پوچ است.

روایتی داریم که بعضی از بهشتیان در بهشت منغمر در عالم وحدت هستند. لذت‌های دعا و ثنا دارند، یعنی مکالمه و معاشقه با خدا دارند. بهشت از آنها شکایت می‌کند که خدایا ما را برای اینها خلق کرده‌ای. این قصرها و حورالعین‌ها شکایت می‌کنند که خدایا این هیچ اعتنایی به ما ندارد. خطاب می‌شود که بگذارید بنده‌ام منغمر باشد در عالم وحدت، یعنی به جای اینکه با شما لذّت غذا و لذّت جنسی ببرد، بگذارید از من لذّت ببرد.

بعد خطاب می‌شود یا احمد! من درجات اینها را لحظه به لحظه زیاد می‌کنم.[12] اسمش را حرکت از خدا به سوی خدا می‌گذارند. این حرکت از خدا به سوی خدا غیر متناهی است و توقّف راجع به این انسان ممنوع است. هرچه جلو رود تا خدا خدایی می‌کند جا دارد. لذا استکمال در عالم آخرت هست و بهشتیان استکمال دارند. لذا اگر ما بخواهیم به جایی برسیم، باید انس با دعا و انس با نماز و انس با خدمت به خلق خدا و اجتناب از گناه داشته باشیم. گناه ما را به منجلاب عجیبی سقوط می‌دهد و از حیوان هم پست‌تر می‌شود: «أُولٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»[13]

لذا باید اجتناب از گناه داشته باشیم. بعد اهمیّت به همۀ واجبات مخصوصاً نماز و مخصوصاً نماز شب و اهمیّت به مستحبّات مخصوصاً انس با دعا و انس با قرآن و به قول حضرت امام این کلام صاعد و کلام نازل بالاترین افتخار برای انسان است. بالاترین نعمتی که خدا به این انسان داد، کلام نازل و کلام صاعد است. لذا وقتی در راه مستقیم بیفتد، می‌رسد به آنجا که به جز خدا نداند یا به جز خدا نبیند.[14]

 

[1]. النحل، 99 و 100: «چرا که او را بر کسانی که ایمان آورده‏اند، و بر پروردگارشان توکل می‏کنند، تسلطی نیست. تسلط او فقط بر کسانی است که وی را به سرپرستی برمی‏گیرند، و بر کسانی که آنها به او [=خدا] شرک می‏ورزند.»

[2]. قصص الانبیاء، ص 801؛ و نیز ر.ک: عدّة الداعی، ص 310؛ جواهر السنیّه، ص 713.

[3]. الکافی، ج 2، ص 352.

[4]. ر.ک: رجال الکشی، ص 197.

[5]. بحار الانوار، ج 84، ص 148.

[6]. البقرة، 45: «و به راستی این [کار] گران است، مگر بر فروتنان.»

[7]. نهج البلاغه، خطبه 63.

[8]کلمات مکنونه، ص 3؛علم الیقین،ج 1، ص 70.

[9]. فصلت‏، 30و 31: « در حقیقت، کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می‏آیند [و می‏گویند:] «هان، بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتی که وعده یافته بودید شاد باشید. در زندگی دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم، و هر چه دل‌هایتان بخواهد در [بهشت‏] برای شماست، و هر چه خواستار باشید در آنجا خواهید داشت.»

[10]. الحجر، 29 و 31: «پس وقتی آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید. پس فرشتگان همگی یکسره سجده کردند، جز ابلیس که خودداری کرد از اینکه با سجده‏کنندگان باشد.»

[11]. الحجر، 99: «و پروردگارت را پرستش کن تا اینکه به یقین برسی.»

[12]. ر.ک: ارشاد القلوب، ج 1، ص 200.

[13]. الأعراف‏، 179: «آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه‏ترند.»

[14]. این بیانات در جلسۀ درس اخلاق مورّخ 20/8/1387 در مسجد حکیم اصفهان ایراد گردیده است.

کد خبر 317250

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.