شاعر سینمای ایران

علی حاتمی سینماگری جامع در هنرهای مختلف بود. او درام نویسی می دانست، گوش موسیقایی داشت و نقاشی را می فهمید.

به گزارش ایمنا، علی حاتمی، کارگردان و فیلمنامه نویس ایرانی در جایی متولد شد شبیه همان جایی که رضا خوشنویس در هزاردستان به ‌مفتش آدرس می‌دهد: خیابان شاهپور، خیابان مختاری.

او دانش‌آموخته از دانشکده هنرهای دراماتیک بود و ۱۵ فیلم بلند سینمایی و مجموعه تلویزیونی ساخته‌ است. ‌  اولین اثر سینمایی حاتمی در سال ۱۳۴۸ با عنوان «حسن کچل» ساخته شد و آخرین فیلم نیمه‌تمامش با نام «جهان پهلوان تختی» که یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های سینمایی او بعد از مجموعه هزاردستان بود، به علت مرگش نافرجام ماند. پس از مرگش نیز دو فیلم مبتنی بر هزاردستان با تدوین واروژ کریم‌مسیحی به نام‌های «کمیته مجازات» و «طهران، روزگار نو» ساخته شد.

فضای زنده آثار حاتمی به این دلیل است که او زمان درام خود را می شناخت و آن را از یک بستر تخت تاریخی به درامی زیبا و دلنشین تبدیل می ساخت. از همین روی است که هنوز تک جمله های او در یادها مانده و تماشاگر هنگام تماشای چند باره کارهای این سینماگر محظوظ می شود.

دنیای سینمایی حاتمی دنیای درام بود. درام هم معنا پیدا نمی کند مگر با یک متن خوب و اجرایی سنجیده. حاتمی تمامی این ها را هم یکجا در خود نهفته داشت. شما سعی کنید یک خط از گفت و گوهای او یا یک فریم از تصاویرش را از هم جدا کنید ببینید چه اتفاقی رخ می دهد. شاکله کلیت اثرش از هم جدا می شود.

یکی از عناصری که حاتمی در آن به زبانی خاص دست یافته بود مقوله بازیگری است. شیوه بازی سازی این سینماگر به دو دوره پیش و پس از انقلاب تقسیم می شود. بازیگران قبل از انقلاب آثار حاتمی کاملاً در اختیار داستان بودند. آنها بازی می کردند همچون بازیگران دیگر. اما درام حاتمی چنان قدرتی داشت که این نقش ها به شاه نقش های زندگی شان بدل گشت.

برای تحلیل بازی بازیگران این فیلم ها در این برهه باید به تحلیل شخصیت ها بپردازیم که راه به درازا می برد. دوره بعدی حضور بازیگران در آثار حاتمی به پس از انقلاب می رسد. دوره ای که ایده آن در حاجی واشنگتن آغاز و در فیلم های متأخر او ادامه پیدا می کند. در اینجاست که مؤلف بودن حاتمی بیشتر خود را به رخ می کشد. از این پس بازیگران کاملاً در اختیار تصویر و اتمسفر کلی فیلم هستند.

بازیگر در فیلم هایی مانند «مادر»، «دلشدگان»، «کمال الملک» و سایر آثارش به جزیی از تصویر بدل می شود. حال او جزیی از صحنه است. اینجا تصاویر حاتمی به نقشی بزرگ می مانند که کوچکترین حرکت بازیگر مقیاس و جزئیات آن را تغییر می دهد. در این فیلم هاست که حتی زمانی که دوربین به نمای بسته بازیگران نزدیک می شود ما باز هم این تابلو را در ابعادی دیگر می بینیم.

برخی بر این عقیده اند که بازی در آثار مرحوم حاتمی به نمایش نزدیک است و دلیلشان هم به دورانی بازمی گردد که او نمایشنامه نویسی می خوانده است. کلام در کارهای حاتمی شکلی نمایشی دارد، اما او با چنان مهارتی این فضاها را خلق می کرد که هیچکس نمی توانست گفتاری غیر از این را برای شخصیت ها متصور شود. جنس گفتار چنان با شخصیت ها حسن تناسب دارد که بازیگر برای ادای آنها به تکلف و درشت نمایی روی نمی آورد زیرا جنس قاب بندی هم این اجازه را به او نمی دهد، بنابراین همه چیز روی حساب طراحی شده است.

آیا ذکر این جمله خطاست که «می شود تصویر را در سینمای علی حاتمی نادیده گرفت و نواری که از صدای فیلم های او پر شده است در یک ضبط صوت گذاشت و بارها و بارها گوش کرد»؟ این البته نادیده گرفتن توان بصری علی حاتمی و خلاقیت های تصویری او نیست، بلکه توجه به توان دیالوگ نویسی اوست. زبان فاخر و آرکائیک در مجاورت بافت گفتاری زبان قابلیت علی حاتمی در لحن گردانی را بخوبی به مخاطب آشنا به زبان شناسی نشان می دهد. ویژگی های دیالوگ نویسی علی حاتمی را می شود زیرمجموعه مباحثی چون جامعه شناسی زبان، روانشناسی زبان، بررسی زبان شناختی دیالوگ ها بررسی کرد.

علی حاتمی با شناختی که نسبت به ادبیات شفاهی این سرزمین دارد، ادبیاتی که سینه به سینه توسط مردم این سرزمین منتقل شده و تاریخی کهن تر از ادبیات مکتوب دارد و پیوند آن با ادبیات مکتوب، در ذهن خود یک سازماندهی ویژه ایجاد کرده است که به تبع آن هر شخصیتی دارای یک موقعیت زبانی است و این موقعیت زبانی از موقعیت او در جامعه نشأت می گیرد. این شخصیت ها همه یک خاستگاه اجتماعی ویژه دارند که این خاستگاه دارای یک بافت زبانی است. بافت زبان از حوزه واژگان گرفته تا ترکیبات و اصطلاحات در کلام «شعبون بی مخ» با «سلطان» یا «رضا تفنگ چی» متفاوت است. به دلیل این که به لحاظ اجتماعی جایگاه این شخصیت ها و دیالوگ های آنها با هم فرق می کند. در اینجاست که می توان به توان علی حاتمی در شناخت این موقعیت های جامعه شناختی متفاوت پی برد. او انگار در تمام موقعیت های اجتماعی به اندازه کافی زندگی کرده است، این قدر که وقتی دیالوگی را از زبان یک لوطی داش مشدی یا یک دیوانه و یا یک زن می شنوی، انگار سال ها در آن جایگاه جامعه شناختی ایستاده و زندگی کرده است. چون به اکثر ریزه کاری های این شخصیت ها واقف است و با تبحر کامل حتی تکیه کلام های این موقعیت ها را براحتی در دیالوگ ها می نشاند.

علی حاتمی به روح کلمات در دیالوگ هایش خیلی دقت داشته است. این دقت از روی آگاهی بوده یا نه، بحث دیگری است، اما این مسأله روشن است که به دلیل شناخت او از ادبیات و جامعه شناسی فرایند شناخت روح کلمات در وی نهادینه بوده است. توجه به روح کلمات در حوزه ای گسترده تر زیرمجموعه «روح نهفته در اثر» است. به این معنا که وقتی روح یک اثر «حماسی»، «تغزلی»، «دراماتیک» یا... است، رفتارهای زبانی باید حول و حوش همین «روح کلی» در گردش باشند. این هماهنگی به گونه ای است که اگر یک شخصیت از نظر دیالوگ با این «روح کلی» در مغایرت و ناهماهنگی باشد، کل اثر همچون رژه یک گروهان است که در آن یک سرباز، وظیفه خود را بخوبی انجام ندهد. او تنها به خود ضربه نمی زند، بلکه یک گروهان را مورد آسیب قرار می دهد. پس شناخت «روح کلی» اثر فرایندی را ایجاد می کند که در آن «روانشناسی کلمات و جملات» بسیار مهم جلوه می کنند.

علی حاتمی شناخت فطری از ساختار زبان دارد. وی بخوبی محورهای زبان را می شناسد، محور همنشینی و جانشینی برای او به شکل کاملاً نهادینه همیشه در ذهنش حضور دارد. آرکائیک بودن زبان نوشتاری حاتمی به آن جایی بر می گردد که او در محور «جانشینی» زبان، واژگانی را می آورد که از زندگی امروز ما خارج و استعمال آن منسوخ شده است. در محور «همنشینی» زبان نیز چنین است. نوع ترکیب واژگان اصطلاحات و کاربری فعل گاهی به قدری مستعمل می نماید که انگار در جهان سده های پیش در رفت و آمد هستیم، اما این تبحر حاتمی را در شناخت زبان آرکائیک نشان می دهد. در حوزه گفتاری زبان هم وقتی از اصطلاحات کوچه بازاری استفاده می کند، به قدری ماهرانه در همنشینی یکدیگر قرار می دهد که مخاطب احساس می کند به منبع این گونه «گویش» و «کلام» رسیده است. گاه حتی این موضوع جایی پیش می رود که کلاس درسی می شود برای علاقه مندان به این نوع لحن و گویش! قابلیت لحن گردانی علی حاتمی، قابلیتی است که سالهاست در سینمای ایران همتایی ندارد. شاید بشود نمونه هایش را در آثار بهرام بیضایی دید، اما تنوع این لحن گردانی از «شعبون بی مخ» تا «ستارخان» فوق العاده و گاه اعجاب انگیز است. توان انعطاف پذیری ذهن حاتمی از منتهی الیه یک نگاه زبانی تا منتهی الیه گونه دیگر، همچون کلاس درسی است که محصلان آن باید این محصول را سالها استفاده کنند. مگر می شود فردی حتی لطایف و ظرایف گونه های متعدد رفتاری را این قدر صحیح و منظم آموخته باشد. برای شناخت بافت زبانی یک «سلطان» باید سالها در رگ و ریشه او رسوب کرد و زیر و بم گفتارهای او را دریافت، آن وقت است که می شود دیالوگ یک سلطان را نوشت، یا هر شخصیت دیگری را و این تحیر من از این شناخت فطری حاتمی به اضافه تلاشهای پژوهشی اوست و دهانی که بسته می ماند و گوشی که باز.

یکی دیگر از ویژگیهای نوشتار علی حاتمی «سجع» است. کلمات حاتمی کلامی مسجع است و به همین علت هم هست که گاهی برخی به کلام «استعاری» او که همراه با سجع است «شاعرانه» گفته اند. ویژگیهای حاکم بر دیالوگ های حاتمی «شاعرانه» هست و نیست! هست به این معنا که هم استعاری است هم مسجع و گاه مخیل و نیست به این دلیل که وجوه شاعرانه ندارد، یعنی کلام ساخت شاعرانه ندارد (در واقع قرار هم نیست داشته باشد). سجع نهفته در کلام استعاری حاتمی گاه همراه با جناس است و گاه فقط می توان آهنگین بودن آن را از کنار هم گذاشتن برخی «آواها» فهمید که به آن «آهنگ درونی» کلام نیز گفته می شود. علی حاتمی در جایی گفته بود: «همیشه در تمام مدت سی سال سابقه کار هنری و بیست و چند سال کار سینمایی به سراغ سنگ‌های بزرگ رفته‌ام. مگر «ستارخان» در زمان خودش سنگ کوچکی بود؟ یا «سلطان صاحبقران» یا «کمال‌الملک» یا «حاجی واشنگتن» یا «هزاردستان» یا «دلشدگان». گناه من نیست که موضوع‌های مورد علاقه‌ من و فیلم‌های من از اندازه‌های معمول سینمای ایران بزرگ‌تر است. اگر می‌خواهیم پیشرفت کنیم واندازه‌های سینمایی‌مان را بزرگ‌تر کنیم باید دست به کارهای بزرگ‌تر بزنیم و باید کمی خطر کنیم. ما در سینمای ایران قادر به انجام هر کاری هستیم هیچ چیز کم نداریم. از چه بترسیم؟» حاتمی همواره خواسته بود، نمادها و اسطوره‌ها را معرفی کند و در جهان پهلوان تختی نیز هدفش همین است. وی درباره‌ی اسطوره تختی گفته بود: «مطالعه و بررسی شخصیت‌هایی چون غلامرضا تختی در آغاز کار آسان می‌نماید. چرا که پژوهش درمورد افراد سرشناس معاصر حداقل مدارک و مستندات زنده وتازه‌ای را در دسترس پژوهش‌گر می‌گذارد. اما شاید مورد تختی استثنایی و شگفت باشد. «جهان پهلوان» در ذهن و باور توده‌ها نشانه قهرمانی‌ها و پهلوانی‌ها بود».

علی حاتمی علاوه بر فیلم‌نامه‌ «جهان پهلوان تختی»، فیلم‌نامه‌های «ملکه‌های برفی» که درباره‌ی زندگی شاه ایران به روایت سه همسرش است و فیلمنامه پیامبر اعظم(ص) را نیز داشت که فرصتی پیدا نشد آنها را بسازد.

چهاردهم آذر ماه ۷۵ برخی روزنامه‌ها تیتر زدند «علی حاتمی داستان مرگ را کلید زد».

کد خبر 315123

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.