پناهجویان، میلی به آب، میلی به آتش

نشست اکران و نقد و بررسی مستند «آتش در دریا» به کارگردانی جانفرانکو رزی، در دومین برنامۀ «سه شنبه های مستند» برگزار شد.

به گزارش ایمنا، خانۀ مستند اصفهان که برنامۀ «سه شنبه های مستند» را با هدف معرفی فیلم های برتر مستند ایران و جهان راه اندازی کرده، در اولین برنامۀ خود، اکران فیلم «لویاتان» را بر عهده داشت که نقد ویژۀ آن با استقبال مخاطبان همراه شد. در دومین برنامۀ خانۀ مستند، فیلم «آتش در دریا» به کارگردانی جانفرانکو رزی به نمایش در آمد و فرزاد طبایی، کارشناس خانۀ مستند به خوبی لایه های پنهان آن را در نقد و بررسی موشکافانۀ خود مقابل دیدۀ مخاطبان قرار داد.

این فیلم ایتالیایی که در جزیرۀ لامپدوسا در جریان بحران مهاجرتی اروپا فیلمبرداری شده و زندگی پناهجویان این جزیره را نشان می‌دهد، محصول سال ۲۰۱۶ است و توانسته خرس طلایی جشنواره بین المللی فیلم برلین را از آن خود کند و نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم مستند ۲۰۱۶ نیز باشد.

پس از اکران این فیلم ۲ ساعته، طبایی، با تشکر از انتخاب این مستند برای پخش در این نشست، گفت: اتفاق مبارکی افتاد که کاندید اسکار ۲۰۱۶ و برندۀ جایزۀ  خرس طلای برلین پس از فیلم «لویاتان» در سه شنبه های مستند اکران شد و این اتفاق مبارک است به این دلیل که در «لویاتان» با رویکرد متفاوتی نسبت به سینمای مستند روبرو شدیم و از مواجهۀ دور از زبان و رسیدن به خلوص در رویارویی با تصویر گفتیم و در این فیلم نیز می توانیم با نوع دیگری از مواجهه به سبک جانفرانکو رزی آشنا شویم.

وی با اشاره به موضوع فیلم «آتش در دریا» ابتدا توضیح کوتاهی در مورد مهاجرت بیان کرد و گفت: این فیلم به این دلیل مورد توجه قرار گرفته که به معضلی می پردازد که سالهاست جهان اسیر آن شده است. برخورد ما با مسئلۀ مهاجرت شاید به دلیل خلقیاتی که داریم با برخورد دیگران متفاوت باشد چرا که اکثر ما چنین تجربه ای را نداشته ایم. در طول تاریخ با وجود بدترین شرایط قحطی و جنگ و ... قوم ما هرگز به طور گسترده تن به مهاجرت نداده بلکه در محل زندگی خود مانده و با شرایط کنار آمده است. شاید درک این که تعدادی از آدم ها با جانشان قمار می کنند به این سبب که اوضاع کشورشان خوب نیست و اینکه در شرایطی تن به این قمار می دهند که احتمال مرگ و زندگی در آن برابر است و به سمت آیندۀ نامعلومی  رفتن به امید این که جریان زندگی شکل متعالی تری به خود بگیرد، برای ما سخت باشد و شیوۀ مواجهۀ متفاوتی با این واقعیت داشته باشیم. درست به همین سبب  است که همیشه در دلمان می گوییم چرا آن ها چنین کاری می کنند.

طبایی سبک کارگردان این اثر را در ادامه یادآور شد و گفت: همینجا شما را ارجاع می دهم که فیلم های پازولینی را به خاطر بیاورید. نوعی بی تفاوتی به دوربین، خیرگی منفعلانه و یا رهایی روستایی در آن موجود است. در فیلم های او طول نماها افزایش پیدا می کند به این سبب که کارگردان می خواهد شکل مواجهۀ ما را با فیلم تغییر دهد و ما را دعوت کند که با درنگ بیشتری از برخوردی که پس از دیدن یک سکانس داریم پر و سپس خالی شویم. این شیوه که بعدها به فراموشی سپرده شد میراثش در بدنۀ سینمای ایتالیا حل شد و امثال جانفرانکو رزی از این میراث استفاده می کنند.  

وی افزود: مستند «آتش در دریا» فیلمی ۲ ساعته است اما مقدار زمانی که به حقیقت عریان مهاجرت و رنج آن نزدیک می شود بسیار کم است. ابتدا پیاده شدن مهاجران از کشتی را نشان می دهد، بعد بازرسی آن ها و بعد قرار گرفتن آن ها در تاریکی و بازی کردن ها و کل کل کردن ها و در سکانس واپسین نیز دکتر به صورت مستقیم در مورد مهاجرت صحبت می کند. در قسمتی هم از ۴۰ نفری گفته می شود که در زیر زمین کشتی مرده اند. در این مورد باید بگویم که این شرایط ثابت بیشتر مهاجران است. قاچاقچیان انسان بسته به جایی که در کشتی به مهاجران اختصاص می دهند از آن ها مبالغی گیرند و فقیران در زیر زمین کشتی که هوایی ندارد و بسیار گرم است پناه می گیرند. وقتی کشتی نزدیک مرز آبی و جایی که گشت های شناور حضور دارند می رسد، قاچاقچیان مهاجران را سوار بر یک شناور می کنند و از آن جا دور می شوند و اگر مهاجران شانسی بیاورند زود توسط ماموران دولت ایتالیا یا هر جای دیگری دیده می شوند و به جزیره ای منتقل می شوند اما گاهی هم موجی از ساحل می آید و آن ها را ۴ یا ۵ روز از مقصد دور می کند... تا کنون ۱۵ هزار نفر در چنین شرایطی جان خود را از دست داده اند و در این فیلم می بینیم که اعلام می کنند ۴۰ نفر در زیر زمین کشتی مرده اند و این حجم بسیار تکان دهنده است.

طبایی ادامه داد: فرانکورزی عجله ای برای توضیح شخصیت ها و شناساندنشان در این فیلم ندارد و این اولین استراتژی اوست که برای آن دلیل هم دارد. به غیر از سه بخشی که پیش از این به آن اشاره شد در فیلم هیچ مواجهه ای با مهاجرت نداریم و فیلم تا حدی به شرح حال ساکنین جزیره می پردازد. یکی ماهی شکار می کند، پیرزنی به رادیو در خواست موزیک می دهد و هر چه بخواهیم ربط مستقیمی بین نظام معمول زبانی و تصویری مان با مسئلۀ مهاجرت پیدا کنیم چیز دندان گیری نصیبمان نمی شود. ممکن است بگوییم چرا این فیلم را ۲ ساعت ساخته و می توانست فیلم کوتاه تری باشد اما همین جاست که تفاوت فیلمساز جهانی با کارگردان معمولی مشخص می شود.

وی اظهار داشت: برای مثال فرض کنید به مجلس ترحیمی رفته اید که به مدت یک ساعت به صورت لاینقطع صدای گریه می آید. در این شرایط تأثر چندانی در شما برانگیخته نمی شود اما در یک مجلس معمولی که سکوت نسبی برقرار است اگر در طول ۲۰ ثانیه، ۲ نفر یکباره گریه کنند بسیار متأثر خواهید شد. تفاوت چینشی که فرانکورزی در این فیلم در نظر دارد در ساده ترین شکلش برای تاثیر گذاری بر مخاطب همین است.

این منتقد سینما گفت: سوژۀ مهاجرت به خودی خود جذاب است و هر کارگردان دیگری بود این ۲ ساعت زمان را مصروف پرداختن به وضعیت دردناک مهاجران می کرد یا حتی مواقعی که به طور مستقیم از آن سخن نمی گفت با نمادها به نوعی به این مسئله پل می زد و آن را با تصاویری نمادین پر می کرد و در حالت سوم حتما وضعیت مردم ساکن جزیره را در تقابل با مهاجران قرار می داد اما رزی به این سمت نمی رود حتی جایی که برخورد او به ظاهر به شدت استعاری به نظر می رسد.

کاکتوس برای ما نشان رنج، سرسختی و مقاومت است. در صحنه ای از فیلم می بینیم که بچه ها خارهای این کاکتوس ها را می تراشند و روی آن چشم و دهانی می کشند و بعد به سمت آن با تیر و کمان تیر می اندازند. این تصویر بچه هایی است که جنگ را لمس کرده اند و وقتی در ساحل نشسته اند نیز دستشان را به حالت تفنگ در می آورند تا کشتی ها و پرنده ها را نشانه بگیرند. اما در نهایت همین بچه ها کاکتوس های زخمی را بر می دارند و با نوار چسب زخم هایشان را می بندند و چینش چنین صحنه ای در ۱۵ دقیقۀ ابتدایی فیلم مخاطب را به اشتباه می اندازد. او فکر می کند چون می شود این رفتار با کاکتوس ها را به رفتار قدرت های جهانی در برخورد با آدم هایی که خودشان باعث آورگیشان می شوند نسبت داد حتما قرار است با فیلمی سراسر استعاره مواجه شود اما با در نظر گرفتن این شیوه مواجهه در میانۀ فیلم به مشکل بر می خورد. چرا که هیچ چیز استعاری دیگری در فیلم وجود ندارد. یکی شنا می کند، دیگری ماهی می گیرد و جایی که ما با همین دید استعاری منتظریم حداقل این ماهیگیر با آن جنازه ها روبرو شود این اتفاق نمی افتد و زندگی عادی مردم نشان داده می شود.

وی ادامه داد: ما با رویکر استعاری در فیلم دنبال چیزی هستیم اما رزی ما را مجبور می کند که استراتژی مواجهۀ خودمان را تغییر بدهیم، درست شبیه کاری که در «لویاتان» دیدیم اما از راهی دیگر.

طبایی به سینمای مستند داخلی اشاره کرد و گفت: در اینجا وقتی می خواهیم از یک واقعیت ملموس بگوییم برای تاکید بر این حقیقت از انواع و اقسام ابزراها استفاده می کنیم و آن ها را به کار می گیریم؛ مصاحبه می کنیم، سراغ آدم هایی می رویم که رسمیت دارند تا وقتی حرف می زنند تصویرها به مثابۀ واقعیت در ذهن مخاطب نقش ببندد. کاری که مانی حقیقی در فیلم اژدها وارد می شود انجام می دهد این است که این تصویر از حقیقت را به سخره بگیرد. جایی که دو شخصیت رسمی سیاسی را در حال صحبت دربارۀ یک گروه خیالی نشان می دهد و من که این فیلم را ۵ بار در سینما دیدم و بیشتر از دیدن فیلم واکنش مخاطبان را بررسی می کردم می دیدم که مخاطب چون آن دو نفر در مورد این موجود خیالی صحبت می کردند فکر می کرد پس حتما اژدهایی وجود دارد. این تصویر انکار ما را از چیزی که حقیقی است به چالش کشیده و برای همین است که اینقدر به این فیلم حمله شد و اکثریت از آن بدشان آمد. چون آینه ای در مقابل ما گرفته بود.

وی افزود: در کل تاریخ مستند ما همین رویکرد را برای مستند نشان دادن یک واقعیت داشته ایم و از همین ابزارها برای انتقال مفهوم استفاده کرده ایم اما فرانکورزی نشان می دهد که می توان به گونه ای دیگر نیز برخورد کرد. ماحصل نوع چینش و تایم بندی و ... او فیلمی می شود که تاثیر آن از جنس معمول نیست. عکس العمل طبیعی بچه ها در بخش حمله به کاکتوس، برای دهه شصتی ها که کودکیشان با جنگ و صداهای آژیر همراه بوده طبیعی به نظر می رسد. شاید اصلا به همین دلیل است که ما در چهارشنبه سوری آن ترقه بازی را راه می اندازیم مگر نه این که اسباب بازی همۀ ما روزی تفنگ بوده است؟ درست همین جاست که می فهمیم رفتار بچه ها در فیلم استعاری نیست بلکه عین حقیقت است و واقعی، آن ها روزها به پرنده سنگ می زنند و نیمه شب با چوب کوچکی به سراغش می روند تا بازی کنند. این دوگانگی و تضاد در این کودک که هم برای بازتولید رفتاری که دیده میل به شلیک دارد و هم به دلیل باقیمانده ای از رفتار انسانی میل به نوازش و مرهم گذاشتن، یک تصویر استعاری نیست بلکه واقعی است و همۀ اجزای فیلم بخشی از  این واقعیتند.  

این منتقد ادامه داد: به همین دلایل است که «آتش در دریا» بسیار مورد توجه قرار گرفته و فیلم های دیگری که به مسئلۀ مهاجرت می پردازند چه بسا دقیق تر از این فیلم، به موفقیت نمی رسند. آن ها برای مدت زمان کوتاهی بیننده را متأثر می کنند اما این حس تأثر ماندنی نیست در حالی که در فیلم رزی ما نه تأثر بیش از حد داریم و نه به زودی صحنه های آن را فراموش می کنیم. ۲ ساعت تمام با وضعیت یک جزیره به ملموس ترین شکل ممکن مواجه می شویم و همینجاست که کار این کارگردان به تعریف «پل سلان» از شعر شبیه می شود. این شاعر آلمانی که نخبه ترین شاعر قرن بیستم است می گوید: شعرها مثل پیام هایی است که شما از جریزه ای که در آن هستید می نویسید و آن را در شیشه ای در آب رها می کنید. ممکن است این شیشه هرگز به مقصد نرسد، ممکن است کسی آن را بخواند و چیزی از آن نفهمد و امکان آن نیز وجود دارد که یک نفر آن را بخواند و بفهمد اما این کاری است که شاعر انجام می دهد و می نویسد، بدون هیجان، شگفت زدگی و فراموشی. /

کد خبر 314731

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.