شهیدی که نحوه شهادتش را می دانست

قبل از علمیات، کلاسی رو گذاشتند برای توجیه امداد و اینکه اگر کسی زخمی شد، بداند چگونه جلوی خونریزی خود را بگیرد تا دیگر برادران او را به عقب برگردانند. شهید بریهی سر کلاس حاضر نشد و آخر کار موقع تقسیم باند و لوازم امداد اولیه، سر رسید...

به گزارش گروه پایداری خبرگزاری ایمنا، در خاطرات شهید علی (عبدالزهرا) بریهی، از شهدای یگان صابرین که در ارتفاعات جاسوسان در سردشت پس از درگیری با گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسید آمده است:

قبل از علمیات، کلاسی رو گذاشتند برای توجیه امداد و اینکه اگر کسی زخمی شد، بداند چگونه جلوی خونریزی خود را بگیرد تا دیگر برادران او را به عقب برگردانند. شهید بریهی سر کلاس حاضر نشد و آخر کار موقع تقسیم باند و لوازم امداد اولیه، سر رسید.

دوست و همرزم شهید به آقا عبد الزهرا گفت: سرکلاس نمیایی، میری بالا، رب گوجه میشی، نمیدونی باید چی کار کنی.

شهید خندید و بعد باند رو تحویل گرفت و به شوخی (که الان معلوم میشه زیادم شوخی نبود) باند رو کف دستش گرفت و دستش رو روی پهلوی راست خودش گذاشت و گفت: یعنی اگر اینجا تیرخورد اینجوری بگذارم؟ بعد قه قه خندید و رفت...

شب عملیات موقعی که درگیر شدیم، من سعی داشتم به کمک بچه‌ها بیام.

بالای سر هرکسی اومدم، تلاش کردم کمکش کنم. بعضی شهید شده بودند و بعضی هم زنده ماندند...

 وقتی رسیدم بالای سر عبدالزهرا، دیدم از پهلوی راستش داره به شدت خون میاد. با باند دستم رو گذاشتم روی زخم، دیدم دستم توی

 بدنش فرو رفت یاد شهید افتادم و همونجا خیلی گریه کردم...

کد خبر 314526

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.