توهین کردن به یک مسلمان، جنگیدن با خداست

آیت الله العظمی مظاهری معتقد است توهین کردن به یک مسلمان، توهین کردن شوهر به زن و زن به شوهر و توهین کردن دو هم حجره‌ای و رفیق به یکدیگر و مسخره کردن همدیگر، گناهش به قدری بزرگ است که جنگ با خداست.

به گزارش ایمنا، این مرجع عالیقدر در یکی از جلسات سخنرانی خود که با موضوع تهذیب نفس، فضیلت اتحاد ایراد شده در اینباره چنین می گوید: یکی از فضایل بزرگ در اسلام «تسالم و برادری» با یکدیگر و گذشت و فداکاری است. در مقابل این تسالم، «تفرقه» است. یکی از رذائل بزرگ اینست که انسان تفرقه جو باشد. آدم جنجالی باشد و بخواهد با همه تفاهم نکند، حتی در خانه. قرآن روی آن تسالم که یکی از فضائل بزرگ انسان است، خیلی پافشاری دارد. روایات اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» نیز روی آن خیلی پافشاری دارند و آن رذیله‌ای که به معنای تفارق است، به معنای اینکه طرد وحدت در میان مردم و در خانواده، گناهش خیلی بزرگ است و قرآن شریف می‌فرماید این تفرقه موجب می‌شود به جان هم بیفتید و بالاخره هر دو یکدیگر را طرد کنید. لذا می‌بینیم که اسلام روی هرچه موجب وحدت شود، سفارش کرده است. ثواب بالایی هم بر آن بار کرده‌اند. مثلاً تعاون، به فکر یکدیگر بودن، اینکه بتواند گره‌ای از کار یک نفر باز کند، این افضل اعمال است. ثوابی بالاتر از آن در روایات ما دیده نمی‌شود. برای اینکه تعاون و کمک به یکدیگر و گره از کار یکدیگر گشودن، باعث وحدت در میان مسلمانان می‌شود. اگر این جملۀ «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ»[1] در قرآن عمل شود، که شاید بیش از صد جا از قرآن جداً خواسته است؛ یعنی تعاون و کمک و اینکه انسان خودخور و خودخواه نباشد. به همان اندازه که به فکر خودش است، به فکر دیگران باشد. لاأقل  یک دهم آنچه به فکر خود است، به فکر دیگران باشد. این علاوه بر اینکه موجب می‌شود فقر در جامعه نباشد و علاوه بر اینکه موجب می‌شود تبعیض در جامعه نباشد، علاوه بر اینکه موجب می‌شود آنچه اسلام می‌خواهد یعنی قضیۀ تعاون در خارج متحقّق شود، علاوه بر اینها موجب دوستی و وحدت در میان مسلمان‌ها می‌شود؛ لذا ثواب به اندازه‌ای بالاست که لاأقل ثواب یک حج و یک عمره برای کسی است که کمکی به یک مسلمان کند.

«ابان بن تغلب» یکی از فقهای بزرگ اسلام است و می‌گوید با امام صادق«سلام‌الله‌علیه» طواف مستحبّی می‌کردم. ناگهان کسی مرا صدا کرد. شیعه بود و او را می‌شناختم، اما چون در خدمت امام صادق طواف می‌کردم، جوابش را ندادم. دور دوّم و سوّم را که زدیم او مرتب مرا صدا کرد و من جوابش را ندادم. در دور سوّم امام صادق فرمودند: مگر با تو نیست؟ گفتم بله؛ فرمودند شیعه است؟ گفتم آری. فرمودند: چرا طواف را رها نمی‌کنی تا ببینیی او چه می‌گوید؟! می‌گوید طواف را رها کردم و رفتم و او گره‌ای داشت و گرۀ او را باز کردم و بعد که آمدم، امام صادق طوافشان تمام شده بود و در مسجد در گوشه‌ای نشسته بودند و تماشای مطاف می‌کردند. من هم طوافم را به جا آوردم و خدمت امام صادق آمدم. امام فرمودند چه کار داشت؟ گفتم حاجتی داشت. فرمودند چه کردی؟ گفتم گره‌اش را باز کردم.[2] در روایت دیگری حضرت می‌فرمایند: اگر کسی دل شیعه‌ای را به دست آورد، ثوابش از حج و عمره مقبول و مبرور بالاتر است.[3] حج صحیح زیاد است، اما حج مقبول که خدا بپذیرد، کم است و خدا از متقی می‌پذیرد و حج مبرور هم اصلاً نیست یا خیلی کم است که خدا روی حجش و روی عمل و روی نماز و روزه‌اش بگوید بارک الله. امام صادق در این روایت می‌فرمایند خدا یک حج و عمرۀ مقبول و مبرور به او می‌دهد. این ثواب‌ها استحقاقی نیست،‌ یعنی برآوردن یک حاجت از کسی اینقدر ثواب ندارد، بلکه این ثواب تفضّلی است. معنای ثواب تفضّلی اینست که دانه می‌ریزند که کبوتر بگیرند. این همه ثواب را می‌دهند برای اینکه روح تعاون در مردم زنده شود. این همه ترغیب و تحریص می‌کنند برای اینکه ما به این جملۀ «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» عمل کنیم.

برعکس این، هرچه موجب تفرقه شود، گناهش خیلی بزرگ است. توهین کردن به یک مسلمان، توهین کردن شوهر به زن و زن به شوهر و توهین کردن دو تا هم حجره‌ای و رفیق به یکدیگر و مسخره کردن همدیگر، گناهش به قدری بزرگ است که جنگ با خداست. این جملۀ «مَنْ‏ أَهَانَ‏ لِی‏ وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَةِ»[4] در روایات ما زیاد آمده است. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» کلمۀ ولی را معنا می‌کنند به شیعه و این روایت می‌گوید هرکسی به یک شیعه توهین کند، جنگ با خداست،‌ یعنی گناه خیلی بزرگ است. کم پیدا می‌شود در قرآن و روایات ما که بگوید جنگ با خداست. مثلاً در قرآن، راجع به رباخوار است که قرآن می‌فرماید دست از رباخواری بردار، و الاّ اعلام جنگ با خداست و خدا اعلام جنگ با تو می‌کند اگر دست از رباخوری برنداری. در قرآن ظاهراً همین یک جا این آمده است. در روایات ما هم ظاهراً همین یک جاست و اگر جای دیگری هم باشد و شما سراغ داشته باشید، خیلی کم است، اما راجع به توهین به مردم، روایاتی داریم. روایات، هم صحیح‌السند و هم ظاهرالدلاله است و هم ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» روی آن پافشاری و تأکید دارند. این گناه، گناه استحقاقی نیست. یعنی مثلاً اگر آقا زخم زبانی به خانمش بزند، اینقدر گناه ندارد یا خانم یک توهین به شوهرش بکند، اینقدر گناه ندارد، پس چرا خدا این همه گناه را می‌دهد؟ به خاطر اینکه توهین موجب تفرقه است و گناه تفرقه خیلی بزرگ است. مثلاً زن و شوهر با هم محبّت دارند و چیزی که ضربۀ عجیبی به این محبت می‌زند و ترمیمش هم مشکل است و شیشۀ محبت شکسته می‌شود و شیشۀ بشکسته را پیوند کردن مشکل است، توهین و قهر کردن است که این شیشۀ محبت را می‌شکند. لذا گناه خیلی بزرگ است و جنگ با خداست. اگر یک زن و شوهر با هم قهر کنند، موجب لعن ملائکه از اول شب تا صبح است. یک زن و شوهر به یکدیگر توهین کنند، جنگ با خداست. این را هم بگویم که اسلام نمی‌پذیرد که بگویید تقصیر او بود، بلکه تقصیر هرکسی که باشد، باید فوراً آشتی شود. لذا در روایات داریم دو نفر مسلمان یا دو نفر شیعه با هم قهر کنند، خیلی بد است. حال اگر این کار بد را کردند، اگر روز سوّم شد و با هم آشتی نکردند، «خَارِجَیْنِ مِنَ الْإِسْلَام‏»[5] هستند. پیغمبر اکرم اینها را به مسلمانی قبول ندارند، ‌چه رسد که بخواهند شفاعت آنها را بکنند و حتماً تقصیر هرکه باشد، مخصوصاً کسی که تقصیر ندارد که او باید جلو رود.

آیه‌ای در قرآن راجع به زن و شوهر است و خیلی بالاست و تعیین وظیفه برای زن و شوهر می‌کند. می‌فرماید: «وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[6]

بین زن و شوهر که تفاهم صد درصد نیست و قطعاً اختلافات سلیقه‌ای جلو می‌آید. در آن اختلاف‌ها باید سکوت کرد. لذا یکی از گناهان بزرگ در خانه اینست که بین زن و شوهر مجادله باشد. هرکسی بخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند و بالاخره در روایات فراوانی داریم که قیل و قال و مجادله، گناهش در سرحد کفر است. یا مثلاً دو تا طلبه با هم مباحثه می‌کنند اما مجادله جلو می‌آید و این گناهش در سرحدّ کفر است. دو تا رفیق یا دو تا طلبه با هم قیل و قال کنند و بعد مجادله کنند، گناهش در سرحد کفر است، برای اینکه مجادله تفرقه می‌اندازد و به محبت ضربه می‌زند و مجادله ضرر به وحدت می‌زند.

بعضی اوقات دیده شده که مثلاً خواهر و برادر یا دو برادر یا دو خواهر با هم قیل و قال می‌کنند، اولاً نشاط هر دو از بین می‌رود و علاوه بر اینکه نشاط خانه را از بین می‌برند و بعضی اوقات هم منجر به عصبانی شدن می‌شود. همۀ اینها گناه دارد؛ اما آنچه گناهش در سرحد کفر است قیل و قال و مجادله است،‌ حال حق با هرکه باشد. اسلام می‌گوید وقتی یک مجادله می‌رسد، باید سکوت کرد. اگر یکی جداً بدی کرده، دیگری نمی‌تواند بدی کند و اگر او هم بدی کند، به قول قرآن «وَ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا»[7]،‌ او هم یک گناه مثل دیگری کرده و هر دو گناه در سرحدّ کفر است. بنابراین باید گذشت و ایثار و فداکاری کرد. لذا قرآن راجع به زن و شوهر می‌فرماید باید عفو کنید،‌ باید گذشت کنید تقصیر هرکه باشد، باید این رفاقت زن و شوهری ضربه نخورد،‌ باید این وحدت زن و شوهر در خانه ضربه نخورد. بعد قرآن می‌فرماید این کم است «وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا»، ‌باید اگر قیل و قال شد و اگر جر و بحث شد و اگر یکی از آنها بدی کرد، دیگری انتقام‌گیری و کینه‌توزی نداشته باشد. آدم کینه‌توز در روز قیامت به صورت شتر محشور می‌شود. برای اینکه می‌گویند شتر کینه‌توز است. انسان نباید کینه‌توز باشد. حال اگر کسی غلطی کرد، نباید به دل بگیرد، مخصوصاً زن و شوهر.

قرآن می‌فرماید باز هم کم است؛ «وَ تَغْفِرُوا»، اگر زن جداً بدی کرد، شوهر باید خوبی کند. اینجا انصافاً مشکل است. اوّلی و دوّمی مشکل است امّا «وَ تَغْفِرُوا» که قرآن می‌خواهد مشکل می‌شود. اینکه اگر یکی بدی کرده، دیگری خوبی کند و اگر یکی قهر کرده، دیگری عذر بخواهد و آشتی کند و حتی برسد به آنجا که اگر تقصیر ندارد، ‌اما تقصیر را برای خودش بگذارد و از او عذرخواهی کند. آنگاه قرآن پاداش می‌دهد و می‌فرماید وقتی چنین شد: «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»،‌ رحمت خدا در این خانه مثل باران می‌بارد و در روز قیامت مورد رحمت خدا می‌شود و در روز قیامت خدا از همۀ گناهانش می‌گذرد:

«وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لاَ تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[8]

ای جامعۀ اسلامی!‌ همه باید وحدت داشته باشید. اگر یکی بدی کرد، دیگری باید گذشت کند. باز قرآن می‌فرماید: «وَ لْیَصْفَحُوا»، علاوه بر اینکه عفو می‌کند، باید مواظب باشد که به دل نگیرد و اصلاً کینه‌توزی و به دل گرفتن نباشد. آنگاه قرآن یک جمله دارد که مهم است و آن اینست که: «أَ لاَ تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»؟ ‌آیا نمی‌خواهید در روز قیامت مورد عفو خدا باشید؟

هیچکس نمی‌تواند در روز قیامت با اعمالش به بهشت رود، بلکه همه باید با عفو خدا و با تفضل به بهشت روند و الاّ ‌اگر عفو خدا و تفضّل خدا نباشد،‌ همه جهنّمی هستند. این همه نعمت‌ها هست و چه کسی می‌تواند قدر این نعمت‌ها را به جا آورد تا اینکه استحقاق بهشت پیدا کند. لذا هیچکس استحقاق بهشت ندارد،‌ پس با عفو و گذشت و ایثار خدا باید به بهشت رود. خدا از او بگذرد تا اینکه بهشتی شود. بعد قرآن می‌فرماید آیا می‌خواهی بهشتی شوی و مورد عفو خدا شوی؟ باید عفو و گذشت و ایثار و فداکاری در میان خانه و در بین رفقا و اجتماع حکمفرما باشد.

جملۀ «سلامٌ علیکم» شعار اسلام است. آن وقت‌ها در زمان جاهلیت وقتی به هم می‌رسیدند می‌گفتند «انعم صباحا»، ‌یعنی صبح بخیر. مثل اینکه الان نیز متأسفانه همه جا هست و در میان شیعه هم آمده که به‌جای سلام می‌گویند: صبح بخیر. این غلط است و روش جاهلیت و روش غربی‌هاست. «سلام علیکم» شعار اسلام است. سلام علیکم دو سه تا معنا دارد: یک معنایش اینست که شعار اسلام است و هرکه نداشته باشد، اسلامش لنگ است برای اینکه باید علاوه بر اینکه اعتقاد به اسلام داریم، تظاهر به اسلام هم بکنیم.

اسلام سه مرتبه دارد. یک: اعتقاد به ولایت امیرالمؤمنین و ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم»، ‌اما علاوه بر این، باید شعار باشد. عزاداری‌ها و مراسم جشن‌ها و در اقامه و اذان آوردن اسم ولایت و اسم امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» باشد. سوّم اینکه باید به تشیّع عمل کند. اگر یکی از اینها نباشد، تشیّع واقعی نیست. لذا ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» پافشاری دارند به اینکه از ما نیست کسی که عمل به تشیع نکند، ولو اعتقاد و شعار هم دارد، اما لنگ است و باید عمل نیز باشد. باید این سه رکن اعتقاد، شعار و عمل باشد.   

سلام علیکم شعار اسلام است. شما به کسی می‌رسید و می‌گویید سلامٌ‌علیکم،‌ یعنی من مسلمانم و دیگری می‌گوید علیکم السلام یعنی من هم مسلمانم.

معنای دیگر سلامٌ علیکم اینست که من با تو همسو و همگام هستم. تو مسلمانی و من هم مسلمانم: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً»[9]

معنای دیگر سلامٌ‌علیکم، دعاست؛‌ یعنی خدا تو را سلامت بدارد. او هم می‌گوید خدا تو را سلامت بدارد. لذا این سلامٌ علیکم باید به هر سه معنی باشد. یعنی هم شعار اسلام زنده شود و هم دعا به مسلمان‌ها کرده شود و هم اظهار اینکه من مسلمانم و با تو یکی هستم و او هم بگوید من مسلمانم و با تو یکی هستم، «کلٌ یدٌ علی ما سواهم»، همه یک دست در مقابل بیگانه‌ایم. همه یک دست در مقابل کسی که بخواهد به اسلام عزیز ضربه بزند و بخواهد کفر بورزد و امثال اینها. لذا این آیۀ شریفه، ‌آیۀ مهمی است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً»، همۀ شما باید به این آیه عمل کنید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا»[10]

«حبل الله» یعنی تشیع، حبل الله یعنی ولایت امیرالمؤمنین؛ اما اگر بخواهید به واسطۀ تفرقه همدیگر را طرد کنید و یکدیگر را طرد کنید، نمی‌شود و همه باید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً». بعد قرآن به جای اینکه بفرماید تفرقه نداشته باشید، می‌فرماید:‌ «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»[11]؛ شیطان شما را نبرد. تفرقه موجب می‌شود عداوت در میان مسلمان‌ها پیدا شود و تفرقه موجب می‌شود شیطان انسی و شیطان جنّی از شما استفاده کند، لذا «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ». هر دو آیه یک معنا دارد، لذا یک قاعدۀ کلی اینکه هرچه که موجب وحدت و محبت شود و هرچه موجب این باشد که دل‌ها با هم نزدیک شود، ثواب تفضّلی دارد و ثوابش از هر عبادتی بالاتر است. خیال نمی‌کنم بتوانید ثوابی بالاتر از تعاون و کمک کردن به یکدیگر پیدا کنید. گفتم این ثواب‌ها تفضلی است یعنی ثواب می‌دهد برای چیز دیگری. همین مثال عوامانه اینکه دانه می‌ریزند که کبوتر بگیرند، این همه ثواب را می‌دهند برای اینکه در میان ما وحدت ایجاد شود. این همه ثواب را می‌دهند برای اینکه دل ما پر از تعاون شود. این صفت تعاون که یک حالت است، باید برای همۀ مسلمان‌ها ایجاد شود.

پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» به مدینه آمدند و کار اوّلی که پیغمبر اکرم کردند، این بود که تشکیل حکومت دادند. تشیّع حکومت می‌خواهد و اسلام حکومت می‌خواهد، لذا اوّل کاری که پیغمبر کردند،‌ این بود که ملّت را متشکّل کردند. محور خود پیغمبر اکرم و پشتوانه مردم بودند. معنای جمهوری اسلامی و معنای نظام ما نیز همین است، که مرکز یعنی ولایت فقیه و پشتوانه هم مردم هستند، امّا پیغمبر اکرم بعد از اینکه تشکیل حکومت دادند، وحدت ایجاد کردند. یعنی اول کارشان نماز جماعت بود و این نماز جماعت یعنی وحدت. ثواب این نماز جماعت خیلی بالاست و گناه اعراض از آن نیز خیلی بالاست. ثواب به اندازه‌ای بالاست که اگر دو نفر با هم اقتدا کنند و نماز جماعت بخوانند، ولو در مسجد هم نباشد، خدا به هر رکعتی، صد و پنجاه رکعت ثواب می‌دهد. اگر ده نفر در مسجد باشند و یکی امام جماعت و نه نفر مأمون باشند،‌ ثوابش را به غیر خدا کسی نمی‌داند.[12] همۀ اینها ثواب‌های استحقاقی نیست، یعنی مثلاً اگر ده نفر یک نماز جماعت بخوانند، اگر تمام ملائکه و جن و انس نویسنده شوند و تمام چوب‌ها قلم شوند و تمام دریاها مرکب شوند، نمی‌توانند ثواب یک رکعتش را بنویسند، ‌این به خاطر وحدت است. امام جماعت می‌گوید الله اکبر و همه با هم الله اکبر می‌گویند. باید جلو نیفتند و عقب نیفتند و متابعت از امام جماعت کنند. امام جماعت به رکوع می‌رود، همه با هم به رکوع روند و وقتی امام جماعت سر از رکوع برمی‌دارد، همه سر از رکوع بردارند. امام جماعت می‌گوید السلام علیکم، همه با هم بگویند السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. لذا پیغمبر اکرم این نماز جماعت را تشکیل دادند و حتّی یک وقت به پیغمبر اکرم گفتند تفرقه پیدا شد و بعضی‌ها عمداً ‌به نماز جماعت نمی‌آیند و اینها می‌خواستند کارشکنی کنند و اعراض کنند. الان نیز اگر کسی نماز جماعت نرود و اعراض کند و مسجد و امام جماعت و روحانیت و جماعت را قبول نداشته باشد و در خانه نماز بخواند، ‌گناهش خیلی بزرگ است. امر مستحبّ را ترک کرده، اما چون اعراض است، گناهش خیلی بزرگ است. لذا پیغمبر اکرم به منبر رفتند و در وسط منبر فرمودند من شنیده‌ام دسته‌ای در نماز جماعت کارشکنی می‌کنند، اگر دست برداشتند که برداشتند و الاّ خانه‌هایشان را بر سرشان خراب می‌کنم و آتش می‌زنم.[13] چون ضرر به وحدت می‌زنند. بعد پیغمبر اکرم همه را با هم برادر کردند و معنایش اینست که هرچه دارم مال تو و هرچه تو داری، مال من. هرچه می‌خواهم برای خودم، برای تو هم می‌خواهم و هرچه برای خودم نمی‌خواهم، برای تو نمی‌خواهم. لذا همه را با هم برادر کردند و امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» را با خودشان برادر کردند. بنابراین با این وحدت هشتاد و چهار جنگ را پشت سر گذاشتند. امکاناتی نداشته و امکاناتشان صفر بودند و حتّی تشنه بودند و پیاده و پابرهنه به جنگ می‌رفتند. جرجی زیدان که نصرانی بود و در شش جلد کتابی که دربارۀ تمدن اسلام نوشته، می‌گوید کفش هم نداشتند و پابرهنه می‌رفتند و پایشان زخم بود و اینها سیصد نفر بودند و آنها سه هزار نفر، اما پیروزی از اینها بود. ده برابر بودند اما قرآن می‌گوید پیروزی از شماست، برای اینکه همه وحدت داشتید و صددرصد تابع پیغمبر بودید و هشتاد و چهار جنگ را با نبود امکانات پشت سر گذاشتند.

در این جنگی که در زمان ما جلو آمد، دنیا هشت سال با ما جنگید. به قول حضرت امام شوروی بدتر از امریکا و امریکا بدتر از شوروری و صهیونیسم بدتر از هر دو بود و همه اینها جنگیدند. یکی بمب شیمیایی داد و یکی مثل شوروری بمب روی سر اصفهانی‌ها ریخت. قارون‌های خلیج فارس میلیاردها دلار دادند و سیا و موساد سیاستش را درست می‌کردند و امریکا هم آقا بالاسر صدام بود. به قول صدام گفته بود شش روزه باید تهران باشد. اما هشت سال نتوانست هیچ غلطی بکند. او می‌خواست براندازی کند اما نشد، بلکه خودش بیچاره و بدبخت شد. اینها فقط به‌خاطر وحدت بود. البته چیز دیگری هم بود و آن نماز شب‌ها در سنگر و زیارت عاشورها در قرارگاه‌ها و نماز جماعت‌ها در قرارگاه‌ها و یک وحدت حسابی بود اما رنگ تقوا و تشیّع داشت. حمله با «یا زهرا» بود و معلوم است که پیروز می‌شود. همینطور که مسلمان‌های صدر اسلام با جملۀ «الله اکبر» پیروز می‌شدند، ‌اینها هم با جملۀ «یا علی» و «یازهرا» پیروز شدند. با راز و نیازها در خط مقدم جبهه. کوله‌باری دارد با یک شیشه آب و در خط مقدم جبهه و پشت می‌کند به سنگر و با خدا راز و نیاز می‌کند. دشمن خواب است اما این در خط مقدمه جبهه است و راز و نیاز با خدا دارد. می‌گوید خدایا من تو را یافتم، خدایا تفحص کردم و تو را یافتم، خدایا عاشقت شدم، خدایا حاضرم همه چیزم را یعنی زن و بچه و خودم را فدای تو کنم. این معلوم است که پیروز است. در همۀ اینها اینست که ما اگر بخواهیم از جبهه الگو بگیریم باید این را بدانیم که وحدت باشد، اما رنگ خدایی داشته باشد. مثل مسلمان‌های صدر اسلام که هیچگاه نماز شبشان در جبهه ترک نشد. هیچ وقت نشد که نماز نخوانند. پیغمبر اکرم می‌فرمودند نماز بخوانید ولو اینکه نماز جنگ بخوانید. مثل امام حسین که نماز جنگ خواندند. در این هشت سال جنگ یا ده سال جنگ پیغمبر اکرم در صدر اسلام، همه نماز جماعت می‌خواندند. اگر وحدت باشد، پیروزیم، وگرنه اگر تفرقه بیاید، معلوم است که نابودیم و من از همه تقاضا دارم که این وحدت را حفظ کنید، مخصوصاً زن و شوهر در خانه، یا دو برادر یا دو خواهر در خانه یا برادر و خواهر در خانه. عصبانی شدن‌ها و حرف رد و بدل کردن، کم‌کم می‌رسد به جایی یک دفعه عصبانی می‌شود و علیه اسلام هم حرف می‌زند. خدا نکند کسی عصبانی شود و بخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند.

 

[1]. البقره، 3: «و از آنچه به ایشان روزی داده‏ایم انفاق می‏کنند.»

[2]. الکافی، ج 2، ص 171.

[3]. همان، 194.

[4]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 351 تا 353.

[5]. الکافی، ج 2، ص 345.

[6]. التغابن‏، 14: «و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید، به راستی خدا آمرزنده مهربان است.»

[7]. الشوری‏، 40: «و جزای بدی، مانند آن، بدی است.»

[8]. النور، 22: «و باید عفو کنند و گذشت نمایند. مگر دوست ندارید که خدا بر شما ببخشاید؟ و خدا آمرزنده مهربان است.»

[9]. البقرة، 208: «ای کسانی که ایمان آورده‏اید، همگی به اطاعت [خدا] درآیید.»

[10]. آل‏عمران‏، 103: «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید.»

[11]. البقرة، 208: «و گام‌های شیطان را دنبال مکنید که او برای شما دشمنی آشکار است.»

[12]. جامع الاخبار، ص 76.

[13]. ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 376؛ وسائل الشیعه، ج 8، ص 292.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی مظاهری

کد خبر 314488

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.