به گزارش ایمنا، این مرجع عالیقدر درباره موضوع تهذیب نفس سخنرانی دلنشینی را ایراد نموده که در پایگاه اطلاع رسانی وی بازنشر شده است. متن این سخنرانی را در ادامه می خوانید.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَ المُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجلاللهتعالیفرجهالشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
بحث ما دربارۀ رذیلت و فضیلت بود. راجع به صفاتی که باید در ما باشد، و راجع به رذالتها و صفاتی که باید در ما نباشد. مقداری دربارۀ این فضایل و رذائل صحبت کردم و چون فاصله افتاده است، جملهای که بارها قرآن گفته است و من هم به تبع قرآن گفتهام، اینست که این بحث، بحث فوقالعاده مهمّی است. ما در اسلام مهمتر از تهذیب نفس نداریم. ثواب آن هم خط مقدّم جبهه است. اگر به راستی کسی در خط مقدّم جبهه باشد و بمیرد و نتواند صفات رذیله را ریشهکن کند و نتواند فضایل را در خود ایجاد کند، ثواب جبهه و ثواب شهید دارد و پروردگار عالم در روز قیامت پاداشی که به او میدهد اینست که صفات رذیلۀ او را رفع میکند. قرآن میفرماید این بهشتیها که به بهشت میروند، نمیشود با صفات رذیله بروند، لذا میفرماید:
«وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»[1]
خدا صفات رذیلهاش را برطرف میکند و فضائل به او میدهد و یک انسان کامل میشود و به بهشت میرود؛ امّا اگر کسی به فکر نباشد و در این راه نباشد که جهاد اکبر است و پیغمبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند جهاد اکبر است و اگر کسی در این راه نباشد و بمیرد، آن صفات رذیله برایش جهنّم است، آن صفات رذیله برای او آلام جهنّم است. مار و مور و عقربها و حمیمها از همین صفات رذیله سرچشمه میگیرد:
«وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»[2]
این هیزم جهنّم است و در درون او صفات رذیله شعلهور است، و اگر کسی در راه نباشد، رستگار شدن او مشکل است. لذا قرآن بعد از یازده قسم در سورۀ شمس میفرماید:
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها ، وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»[3]
رستگاری فقط از کسی است که خودسازی کند. درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضیلت به جای آن غرس کند و بارور کند و از میوۀ آن استفاده کند. بدبخت و شقی است کسی که صفات رذیلهای در درون او حکمفرما باشد. هر صفت رذیلهای که باشد، حسد یا بخل یا اختلاف و بدبینی به دیگران و امثال اینها.
امر دوّمی که همه باید به آن توجه داشته باشیم، اینست که قرآن میفرماید این خودسازی مشکل است و خدا باید کمک کند. باید با رابطۀ با خدا باشد و خدا معلم اخلاق شود، و الاّ اگر خدا کمک نکند و رأفت و رحمت خدا نباشد، هیچکس نمیتواند این مشکل را پشت سر بگذارد:
«وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ»[4]
اگر فضل خدا و عنایت خدا نباشد، هیچکس نمیتواند این راه را برود و خودسازی کند و درخت رذالت را بکند و درخت فضیلت را غرس کند. معلم اخلاق، خداست. لذا من از همۀ شما تقاضا دارم یکی از دعاهایتان بعد نماز شب یا بعد از کمک کردن به دیگران و بالاخره بعد عمل شایسته و بعد از عمل قربی و عبادی، همین باشد که خدایا کمکم کن. اگر خدا کمک کند، میتوانیم، البته با سختی و ریاضتهای دینی. اینکه انسان بتواند از این راه که راه مستقیم قرآن است، سالم از دنیا برود. اما دعای فقط فایده ندارد بلکه همّت و تلاش و کوشش میخواهد. متأسّفانه همه و حتّی اهل علم در این باره کوتاه میآیند. این جلسه الان جلسۀ مقدّسی است، هم از نظر آقایان و هم از نظر خانمها. امّا شما مقدّسها در بیست و چهار ساعت، چند ساعت خودسازی میکنید؟! چند ساعت کار میکنید که صفات رذیله را از دل بکنید؟! شما که اهل کارید، هیچ کاری نمیکنید و معلوم است مردم عادی اصلاً به فکر این حرفها نیستند، در حالی که این کار خودسازی واجبتر از نماز و روزه است. این کار خودسازی از رفتن به مکّۀ واجب و مستحب، واجبتر است. و بالاخره دست روی هر عبادتی بگذاریم، وقتی با قضیۀ تهذیب نفس بسنجیم، ثواب تهذیب نفس خیلی بیشتر و بالاتر است. لذا پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» با جهاد سنجیدند و فرمودند جهاد اکبر است. وقتی بسیجیها پیروز از جبهه برمیگشتند، پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به استقبال آنها میرفتند، البته اگر خود پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در آن جبهه شرکت نداشتند، قبل از متفرّق شدن در مسجد آنها را جمع میکردند و میفرمودند ای جوانها و ای کسانی که به جبهه رفتید و پیروز برگشتید! آفرین بر شما:
«مَرحَباً بِقَومٍ قَضَوُا الجِهَادَ الأصغَرَ وَ بَقِیَ عَلَیهِمُ الجِهَادُ الأکبَرُ»
برخی سؤال می کردند یا رسول الله! جهاد اکبر چیست؟ حضرت میفرمودند: «جهاد النفس».[5]مهمتر از این جبههای که رفتید و پیروز برگشتید، مسئلۀ خودسازی است.
نکتۀ سوّمی که بارها گفتم و باید به آن توجّه داشته باشید، اینست که همۀ ما صفات رذیله داریم. اگر کسی ادّعا کند من توانستهام درخت رذالت را بکنم و درخت فضیلت را غرس کنم و بارور کنم و از میوۀ آن خود و دیگران استفاده میکنم، جهل مرکّب دارد. حضرت امام بعضی اوقات به ما نصیحت میکردند که چهل سال خون جگر میخواهد و کار و تلاش و کوشش میخواهد که انسان بتواند این درخت رذالت را ریشهکن کند. حتّی بعضی از بزرگان میفرمایند یک صفت رذیله. اینکه انسان برسد به آنجا که حسود نباشد. شما که از مقدّسها هستید اگر غیبت نمیکنید و به جای غیبت از دیگران دفاع میکنید و اگر شایعهپراکنی ندارید، مانع از این هم میشوید که شایعهپراکنی شود. اگر تهمت به دیگران نمیزنید و توهین به دیگران نمیکنید و اگر کسی توهین کرد، حسابی در مقابلش میایستید و از مؤمن دفاع میکنید. اگر به راستی این در زندگی شما باشد، احتمال هست که حسود نباشید. امّا اینکه انسان بتواند این حسادت را ریشهکن کند، خیلی مشکل است. اگر شما رسیده باشید به آنجا که تکبّر در وجود شما نباشد، اگر کسی نقص شما را گفت، خوشحال شوید و او را دعا کنید، اگر کسی عیب شما را در روی شما گفت، به قول امام صادق«سلاماللهعلیه» مثل اینکه به شما هدیه داده است، از او تشکّر کنید. این علامت اینست که شما تکبّر ندارید. باید انتقاد کنیم و امّا مهمتر، انتقادپذیر باشیم. این انتقادپذیری کم پیدا میشود. در روی کسی تعریف شما را بکند، تعریف فضل و تعریف دینتان را بکند، شما خوشحال میشوید، امّا اگر در رو از شما انتقاد کند و عیب شما را بگوید ناراحت میشوید. اگر تعریف شما را کردند، مغرور نشوید و امّا اگر از شما انتقاد کنند، خوشحال شوید و تشکّر کنید.
مشهور است مسلمانان صدر اسلام که توانستند یک انقلاب جهانی درست کنند، به قول یکی از جنگجوها، نصف جهان را در پنجاه سال گرفتند و گُردۀ دنیا را با وحدتشان تکان دادند. این مسلمانها سواد الفبا نداشتند، امّا ایمان در دلشان رسوخ کرده بود.
«أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَی إِلَیَ عُیُوبِی»[6]
خدا رحمت کند کسی را که بیاید و عیبهای مرا بگوید. و اگر کسی عیبهای او را میگفت، حتّی عیبهای عرفی مثل اینکه بد راه میروی یا دهانت بو میدهد یا در صحبت نزاکت را مراعات نمیکنی و نشستن خوبی نداری و امثال اینها را میگفت، خیلی خوشحال میشد. مثل دوای دکتر که خوب میخورد و خوب میشد. همۀ ما باید چنین باشیم تا اینطور شویم که تکبّر نداریم و تواضع داریم. اگر ما اصلاً و ابداً به عباداتمان اهمیّت ندهیم، برای اینکه احمقانه است که کسی به عبادات خودش مغرور باشد. نمازی که حضور قلب ندارد، نماز نیست، لذا مورد قبول خدا هم نیست. کمک کردن به دیگران، اگر صددرصد برای خدا نباشد، فایدهای که باید داشته باشد، ندارد و بالاخره وقتی روی عباداتمان برویم، اوّل باید خدا توفیقش را بدهد و بعد ما عبادت کنیم. اگر توفیق از خدا نباشد، ما هیچوقت نمیتوانیم هیچ کار عبادی کنیم یا ترک معصیت کنیم. «لا حول و لا قوة الاّ بالله العلی العظیم». خدایا اگر معصیت نمیکنم از توست و اگر عبادت میکنم از توست.
این «بحول لله و قوته أقوم و أقعد» که در نماز میخوانیم، چیز خوبی است و باید به آن توجّه کرد که خدایا من هیچ کاره هستم و اگر گناه نمیکنم از توست و اگر عبادت میکنم، از توست. بنابراین، این عبادات ما چیزی نیست که به آن بنازیم، اگر به راستی کسی پیدا شود که اینگونه عبادت کند و اجتناب از گناه داشته باشد، امّا به این چیزها مغرور نشود، یعنی مَن منَ، ولو برای خودش نداشته باشد، انصافاً کار مشکلی است. ممکن است کسی بگوید من چنین هستم، امّا وقتی در امتحان بیاید، رفوزه میشود. کار، کار مشکلی است، امّا کار لازمی است و ما لازمتر از خودسازی نداریم. عمر انسان پربرکت میشود، اگر باشد، دنیای آباد و آخرت آبادتری خدا به او عنایت میکند و اگر نباشد، عمر او بیبرکت است، مال او بیبرکت است و مخصوصاً علم او بیبرکت است و بالاخره نه دنیا را دارد و نه آخرت را. همان صفات رذیله در همین دنیا دست و پا پیچ او میشود و به قول امام صادق«سلاماللهعلیه» آتش حسد، اوّل خودش را میسوزاند و بعد دیگران را. آتش تکبّر، او را منفور در جامعه میکند. آدم مغرور سست در عبادت میشود و بالاخره دست روی هر صفت رذیلهای بگذاریم، میبینیم برای دنیای انسان خیلی ضرر دارد و امّا برای آخرت، اصلاً جهنّم یعنی درون و یعنی صفات رذیله:
«وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»
هیزم جهنّم خود انسان است. آن صفات رذیله الان هم هست امّا ما به آن توجّه نداریم. وقتی که حقایق رو بیفتد، میبینیم که آن صفات رذیله در درون ما شعلهور شد و مار و مور و عقرب زبان ما به راستی در آنجا مار و مور و عقرب شد.
این سخنهای چو مار و کژدمت / مار و کژدم میشود، گیرد دمت
اینها فقط شعر نیست و اگر شعر هست از قرآن و روایات گرفته شده است. اینها سخنرانی نیست بلکه قرآن و روایات اهل بیت است و ما باید به این آیات و روایات اهمیّت دهیم. بارها گفتم جوانها! این قرآنی که ما داریم، کپیۀ عالم وجود است. به قول مرحوم حاجی سبزواری و به قول حضرت امام یک تجلّی ذاتی با همۀ اسماء و صفاتش و حتّی اسماء و صفات مستأثرهاش است. تجلّی قرآن یعنی تجلّی خدا. این قرآن کپیۀ عالم وجود است، امّا نمیگوییم کتاب علم است. طنطاوی هفتصد آیه دربارۀ علوم قرآن در این تفسیرش آورده است و بالاترین قانون را دارد اما کتاب قانون نیست یا کتاب فقه نیست. بالاترین تفسیر را دارد اما کتاب تفسیر نیست. پس این قرآن کتاب اخلاق است و برای این آمده که:
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»[7]
پیغمبر با معجزه آمده و معجزه، قرآن است. این قرآن کتاب اخلاق است. به ما طرز خودسازی را میآموزد و آمده برای اینکه ما بهواسطۀ این قرآن، صفات رذیله را رفع کنیم و فضایل را به جای آن رذائل، غرس کنیم. لذا اگر از شما بپرسند که قرآن چیست، بگویید کتاب اخلاق است، گرچه همۀ علوم در قرآن هست و چیزی پیدا نمیشود که در قرآن نباشد:
«وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ»[8]
اگر شما خیلی شأن قرآن را پایین بیاورید، حرف مرحوم حاجی سبزواری در منظومه میشود که باید بگوییم کپیۀ عالم وجود است. یعنی چیزی پیدا نمیشود که در قرآن نباشد. امّا این شأن قرآن نیست بلکه شأن قرآن بالاتر از این است. قرآن خودش را معرفی میکند و میفرماید:
«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ»
حرف چهارم اینکه ما اگر به واسطۀ قرآن، خودسازی نکنیم و اگر ما به درس اخلاق اهمیت ندهیم و اگر ما همیشه در صدد این نباشیم که صفات رذیله را رفع کنیم و فضایل را به جای آن غرس کنیم و اگر بیتفاوت راجع به اخلاق باشیم، این بیتفاوتی راجع به قرآن است، و وای به کسی که قرآن سرمشق زندگی او نباشد.
مرحوم کلینی در کافی روایتی نقل میکند که روایت خیلی عالیست. میفرماید:
«فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ»
اگر فتنهها و بلاها مثل ابر سیاه روی سر شما آمد، تمسک به قرآن کنید. این قرآن زنده است و شفاعت میکند و شفاعتش پذیرفته میشود و نفرین میکند و نفرینش پذیرفته میشود. بعد پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند:
«وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَی النَّارِ»[9]
هرکه قرآن سرمشق زندگی او باشد،بهشتش از همین دنیا شروع میشود تا به بهشت موعود برسد، و هرکسی که پشت پا به قرآن بزند و بیتفاوت راجع به قرآن باشد و از قرآن آنچه باید استفاده کند، نکند، جهنّمش از همان جا شروع میشود تا به جهنّم موعود برسد؛ لذا توجّه به این مطلب که اگر کسی خودسازی نکند، بیتفاوت راجع به قرآن است و کسی که بیتفاوت راجع به قرآن باشد، زندگی دنیا و آخرت او سخت است.
[1]. الاعراف، 43: «و هرگونه کینهای را از سینههایشان میزداییم.»
[2]. الجن، 15: «ولی منحرفان، هیزم جهنّم خواهند بود.»
[3]. الشمس، 9 و 10: «که هر کس آن را پاک گردانید، قطعاً رستگار شد، و هر که آلودهاش ساخت، قطعاً درباخت.»
[4]. النور، 21: «و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ کس از شما پاک نمیشد، ولی [این] خداست که هر کس را بخواهد پاک میگرداند و خدا[ست که] شنوایِ داناست.»
[5]. الکافی، ج 5، ص 12.
[6]. الکافی، ج 2، ص 639.
[7]. الجمعه، 2: «اوست آن کس که در میان بیسوادان فرستادهای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد، و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.»
[8]. الانعام، 59: «و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت] است.»
[9]. الکافی، ج 2، ص 599.
نظر شما