سربلند در امتحان، سرخورده در زندگی...

رویکرد فعلی در آموزش پرورش به تولید انبوه نوابغ امتحانی می انجامد که در امتحانات سربلند هستند اما در مواجهه با چالش های زندگی به آسانی در هم می شکنند.

منتظر ورود معلم نشسته و کتاب درس را به ‌سرعت مرور می‌کردیم که معلم جدید وارد شد، سرحال و قبراق سلام کرد و بدون وقفه چیدمان کلاس را از صندلی‌های ردیف مقابل تخت سیاه به دایره‌ای بزرگ تغییر داد، همه در جایشان روی دایره نشستند، او میان دایره نشست و شروع کرد: بچه‌ها به نظر شما من همان آدمی هستم که دیروز بودم؟ همه هاج و واج به هم نگاه می‌کردیم و نمی‌دانستیم چه باید بگوییم که نمره قبولی بگیریم!

بعد از خنده بلندی به بهت و حیرت ما گفت: قرار نیست حرف فلسفی بزنید، نظر خودتان را بگویید، هرچه درباره این موضوع به ذهنتان می‌رسد، بحث بلافاصله درگرفت و هر کس نظری داد، معلم جدید، کمتر از همه معلمانی که تا به ‌حال دیده بودیم حرف می‌زد، فقط هر از گاهی نکاتی را یادآوری می‌کرد، توضیحی می‌خواست و درباره استدلال یکی از همکلاسی‌ها نظر می‌داد.

کلاس بی‌هیچ پاسخ خاصی به پایان رسید اما آن سؤال تا هفته بعد مهم‌ترین چالش ذهنی ما بود، هفته بعد بیشتر در مورد موضوع بحث کردیم، حالا اغلب همکلاسی‌ها درباره موضوع کتاب‌ خوانده بودند و چیزی برای گفتن داشتند و بحث سریع‌تر و پربارتر پیش می‌رفت، چند جلسه بحث پیرامون این موضوع با یک سؤال نهایی به پایان رسید و موضوع دیگری برای بحث انتخاب شد.

سه ماه از کلاس به همین منوال گذشت و ما بیش از آنکه مطالب مورد نیاز برای امتحان را بخوانیم، پرسیدیم، فکر کردیم و گفت‌وگو، حالا 8 سال از آن روزها می‌گذرد و از میان تمام کتاب‌ها و مطالبی که در طول 12 سال تحصیل در مدرسه خواندم، تنها لذت آن جلسه درس و پرسشگری را همراه دارم.

خردادماه باوجود همه اتفاقات به ‌یادماندنی و تاریخ‌سازش همچنان به فصل امتحانات معروف است و این روزها به این فصل نزدیک می‌شویم، فصل مطالعات یک‌ ماهه و فشرده دانش‌آموزان و دانشجویان برای به دست آوردن نمره‌ای قابل‌قبول تا آنها را به مرحله بعد از مسیر زندگی‌شان برساند.

کلاس درس یا پادگان نظامی؟

اما سؤال اینجاست که نزدیک به 12 سال تحصیل هر فرد در مدارس چه کارکرد و مزیتی برای جامعه ما داشته؟ توانسته ارزش‌های دینی و ملی ما را آن‌طور که باید و شاید به نسل جدید منتقل کند؟ قوانین جامعه را در آنها نهادینه و مهم‌تر از همه توانسته نسلی متفکر، اندیشمند و خلاق تربیت کند؟

حقیقت تلخ این است که اکثریت بزرگی از کلاس‌های درس با موضوع دیگری تشکیل می‌شوند، ریزترین جزئیات کلاس درس برای معلمان و دانش‌آموزان را ملزومات امتحانات تشکیل می‌دهند و در این کلاس‌ها تمرکز بر بحث و پرسشگری نامحدود نیست، بلکه هدف آموختن هر چه بیشتر چیزی‌هایی است که برای موفقیت در امتحان بعدی باید دانست!

این جلسات درس دارای نتیجه‌گیری آموزشی است که مستقیماً از برنامه امتحان گرفته می‌شوند، کتاب‌های درسی طراحی شده، بانک‌های سؤالات امتحانی و مجموع خلاصه‌هایی با جواب دسته‌بندی‌شده در دسترس دانش‌آموزان است و این روزها هم که انواع و اقسام مؤسسه‌های آموزشی و کمک‌آموزشی از دبستان گرفته تا کنکور صف طویل سؤالات تستی و تشریحی را مقابل دانش‌آموز قرار می‌دهند.

اکثر کلاس‌های درس کاملا به دور از پرسشگری آزاد و شبیه به پادگان‌هایی هستند که در آنها دانش‌آموز به دنبال فراهم کردن پاسخ‌های هر چه بیشتر و کامل‌تر سوالات امتحانی است.

این در حالی است که در یک نظرسنجی از دانشگاهیان، 87 درصد از استادان گفته‌اند که به نظرشان تمرکز بیش‌ از حد بر تدریس برای امتحان، مهم‌ترین دلیل آماده نبودن دانش‌آموزان مدرسه برای تحصیلات دانشگاهی است، دانش‌آموزان هم در مواجهه با این پرسش همین نظر را تأیید کرده‌اند.

کنکورزدگی، بیماری آموزش و پرورش امروز

حامد صفایی‌پور، مدرس و دکتری فلسفه علم در گفت‌وگو با خبرنگار "ایمنا" معتقد است آموزش و پرورش ما در همه مقاطع حتی دبستان و پیش‌دبستانی «کنکورزده» است، یعنی مسیر آموزشی ما به صورت خطی از دبستان به کنکور می‌رسد در حالی که می‌توان در هر ایستگاه اهداف مشخص و متفاوتی را لحاظ کرد.

او می‌گوید: زمانی که موفقیت در کنکور به غایت خواسته‌های ما تبدیل می‌شود، «رشادت فکری» دانش‌آموز تهدید خواهد شد، به این معنا که دانش‌آموزان قدرت تفکر خلاقانه، چالشی و نقادانه خود را از دست می‌دهند و در مواجهه با گفته‌ها و نوشته‌ها توان تصرف در متن و تغییر آن را ندارند.

صفایی‌پور ناتوانی دانشآموز در بیان مطالب به زبان خود (و نه صرفا به زبان کتاب و معلم) را نشانه بارز عدم وجود رشادت فکری میداند که سبب میشود او حرفی برای گفتن و نمونه تازه‌ای برای طرح کردن نداشته و تنها اسکن‌کننده متن کتاب‌ها باشد.

این کارشناس فلسفه علم با بیان اینکه کاهش رشادت فکری در دانش‌آموزان و دانشجویان یک معضل جهانی است، می‌گوید: ما دانش‌آموزان را از همان ابتدا آماده‌خور(spoon-feeding)  تربیت می‌کنیم، چنین دانش‌آموزان یا دانشجویانی با افزایش پیچیدگی مطالب، «فهمیدن» را کنار گذاشته به «بلعیدن» روی می‌آورند، بی‌صدا هستند و تراوش فکری و کاوش عقلی شخصی ندارند.

او تشریح می‌کند که کنکورزدگی یک سیستم فرهنگی نادرست را در بهترین دوران زندگی فرد با جمعی از بدترین آسیب‌های اخلاقی نهادینه می‌کند که یکی از آنها از بین بردن فرهنگ مدارا، همدلی و بی‌طرفی است، در جامعه‌ای که آموخته باشیم تنها یک گزینه صحیح است، طول گفت‌وگو نمی‌تواند زیاد باشد و این یکی از نشانه‌های ضعف فرهنگ‌مدار و گفت‌وگو است.

تولید انبوه نوابغ امتحانی در آموزش بی‌پرورش

مسئله مهم دیگر این است که بیشتر دانش‌آموزان ایرادات وارد بر نظام آموزشی را می‌فهند اما بنا بر اصل عادت بعد از حضور چند ساله در مدارس و تربیت به وسیله این شیوه، آموزش کتاب‌محور را تنها راه فهمیدن تلقی کرده و اندیشیدن و به چالش کشیدن آموخته‌های فکری را از یاد می‌برند.

ساجده حسینی، دانش‌آموز سوم متوسطه و محصل رشته ادبیات و علوم انسانی می‌گوید: اگر کسی امروز از من درباره تعلیمات مدنی یا اجتماعی بپرسد، نمی‌توانم پاسخ بدهم چرا که روش ما برای گذراندن این دروس صرفا حفظ کردن مطالب بود که قاعدتا امروز چیزی از آن به یاد نداریم.

او ادامه می‌دهد: این حجم زمانی که امروز صرف مطالعه برخی از دروس می‌کنیم می‌توانست به صورت بسیار مفیدتری استفاده شود، خیلی چیزها هست که ما نمی‌دانیم و خیلی کتاب‌ها هست که نخوانده‌ایم اما همچنان وقت ما صرف مطالعه فشرده با هدف قبولی در امتحان می‌شود که واقعا باعث حسرت و تأسف است.

هانیه کریم‌زاده دانش‌آموز سال سوم دبیرستان هم می‌گوید: هدف نظام آموزشی از آموزش و پرورش و هدف ما از درس خواندن اشتباه است، من به نوبه خود درس می‌خوانم که نمره‌ای بگیرم بعد از آن کنکور، ورود به دانشگاه، مدرک و همینطور الی آخر؛ تا اگر سال‌ها بعد کسی از من پرسید کودکی و جوانیت را چه کردی، در پاسخ بتوانم مدرکی یا شاید شغلی به او نشان بدهم.

او ادامه می‌دهد: ما دوران عمرمان را بدون تجربه‌های ناب، خلاقیت و تفکر از دست می‌دهیم و از سوی دیگر انگیزه تحصیلات بنا بر روش آموزشی، کشف علم و دانش نیست در حالی که در آموزش و پرورش این موضوع باید اصل و مسائلی مثل ارزیابی، امتحان و نمره فرع بر این موضوع و برای هر چه بهتر رسیدن به آن باشد.

مهفام نصری، یکی دیگر از دانش‌آموزان هم معتقد است نظام آموزشی ما در بسیاری از ابعاد خود نیاز به تغییر و به‌روزرسانی دارد، از شیوه نگارش کتب درسی و شیوه ارزیابی دانش‌آموز تا نحوه تدریس معلمان و حتی سن دبیر و آموزگاران برای کوتاه‌تر شدن فاصله‌های نسلی و درک بهتر دانش‌آموزان.

او می‌گوید: هنوز با وجود گذشت زمان طولانی، تغییری در شیوه پاسخ‌دهی و سوال‌نویسی ایجاد نشده و هنوز هم از دانش‌آموزان انتظار می‌رود سوالات را مثل جلسه بازپرسی کاملا مطابق با متن کتاب پاسخ دهند!

در مناظرات داووس 2016 دانش‌آموز هنگ‌کنگی در مصاحبه‌ای درباره آینده آموزش معتقد بود رویکرد فعلی در آموزش و پرورش به تولید انبوه نوابغ امتحانی می‌انجامد که در امتحانات سربلند هستند اما در مواجهه با چالش‌های زندگی به آسانی در هم می‌شکنند.

پرسشگری؛ آغاز اندیشه‌ورزی

آموزش فلسفی جدیدی که مورد توجه اندیشمندان قرار گفته شکل نوعی پرسشگری مشترک را به خود می‌گیرد، که در آن کلاس نه از طریق تک‌گویی بلکه به وسیله فهم هدایت می‌شود.

این روش را سقراط، فیلسوف یونانی، زمانی فراهم کرد که از طریق طرح پرسش به پسر بچه برده‌ای که هیچ آموزشی ندیده بود، هندسه آموخت و این روش را دنیای جدید برای هرچه مطیع‌تر کردن و منفعل کردن افراد به فراموشی سپرد، چرا که تفکر نقادانه‌ای که با پرسش آغاز می‌شود، روندهای موجود را به چالش کشیده و در مورد آن سوال می‌کند.

این رویکرد خشک و ارزیابی‌محور به یادگیری، گذشته از آسیبی که به رشد فکری دانش‌آموزان وارد می‌کند از لحاظ اجتماعی و سیاسی هم نامطلوب است، چرا که آموزش و پرورش اگر فضایی برای چالش و اندیشه‌ورزی یعنی همانی که در بیان قرآن کریم با عبارت «یَسمَعُونَ القُول فَیَتَبِعونَ اَحسَنه» آمده را فراهم نکند، اذهانی بسته پرورش می‌دهد، یعنی نوابغی بیحال و فاقد تواناییِ به پرسش کشیدن چیزهایی که به آنها گفته می‌شود و امروز در جریان آزاد اطلاعاتی که همه ما را احاطه کرده چنین افرادی در برابر جذابیت سخنان عوام‌فریبانه و ساده‌انگارانه مجهز نیستند و این ویژگی اگر با خودشیفتگی ناشی از طی مدارج درسی همراه شود نتیجه‌ای جز حضور خیل  تحصیل‌کردگان پرمدعا، آماده‌خور و بی‌مدارا نخواهد داشت.

در مقابل، تربیت‌شدگانی که به شیوه پرسشگری آزاد و اندیشه‌محوری آموزش داده شوند، چمران‌ها و بهشتی‌هایی خواهند شد که معادلات جهان را زیر سؤال برده، طرحی نو درمی‌اندازند.

کد خبر 304316

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.