موشک
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۷۲)؛
فرهنگکار جنگ را یکسره کنید!
« در طول یک ماه گذشته جاهای دیگری مثل نیروگاه نکا و پایگاه موشکی سام و تلمبهخانه تنگه فنی هم مورد هجوم هواپیماهای عراقی قرار گرفته بودند، اما هیچ خسارتی به پای حمله به مناطق مسکونی و شهید شدن زن و بچههای بیگناه نمیرسید. قرار بود فردای آن روز عملیات کربلای چهار در محور شلمچه آغاز شود»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۷۱)؛
فرهنگسقف خانههایی که خراب شد!
«برای ماشینی که بار چند تنی داشت، مسیر 200 کیلومتری خرمآباد تا کرمانشاه از صبح تا ظهر طول کشید. بدون هیچ اتلاف وقتی مقدمات کار چیده شد و بار دیگر موشک جمهوری اسلامی ایران به سمت بغداد پرتاب شد. آن هم از پادگانی که عراق 10 روز پیش آن را بمباران کرده بود...»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۷۰)؛
فرهنگمقابلهبهمثل موشکی
«ورود به پادگان هنوز خطرناک بود از ساعت یک ظهر تا پنج بعدازظهر، هرازچندگاه از چند گوشه پادگان صدای انفجار آمده بود. به نظر میرسید که تعدادی از راکتها به صورت تأخیری بودهاند و همان لحظه منفجر نشدهاند. برای همین هر لحظه بچهها انتظار شنیدن صدای انفجاری را داشتند..»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۶۹)؛
فرهنگسلاحخانه!
« به طرف نمازخانه راه افتاد. چندتا از بچهها هم از اطراف به سمت آنجا در حال دویدن بودند. سرعتش را زیاد کرد و به عنوان اولین نفر به محوطه جلوی نمازخانه رسید. جایی که به سلاحخانه بیشتر شبیه بود تا نمازخانه. راه به راه تکههای بدن و گوشت سوخته و دست و پا افتاده بود.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۶۸)؛
فرهنگراکتهایی که رها میشدند
«محتوای تلفنگرام حاکی از بمباران قریبالوقوع پادگان بود که گویا از طریق شنود مکالمات بیسیمی دشمن به دست آمده بود. در عرض یکی دو روز تمام نیروها و تجهیزات با رعایت مسائل امنیتی به پادگان امام علی (ع) خرمآباد منتقل شدند.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۶۷)؛
فرهنگتخلیه پادگان منتظری
« چند ماه پیش، احمد از چند جاسوس دستگیر شده بازجویی کرده بود. همه آنها از ترفند مشترکی برای دستیابی به اطلاعات استفاده کرده بودند. ترفندی که همان روز احمد آن را در سمینار آموزش حفاظت اطلاعات به این شکل برای بچههای سپاه و بسیج کرمانشاه توضیح داده بود: برادرا توجه کنن! ...»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۶۶)؛
فرهنگانفجار چادر مهمات
«حسنآقا یاد تمام عاشوراهای زندگیاش افتاد، یاد محل سرچشمه که از اول محرم همه جایش سیاه میشد و قدم به قدمش هیئت بود. یاد روز عاشورایی که علی شهید شد. یاد روز عاشورایی که علی شهید شد. یاد روز عاشورایی که توی هیئت محبان فاطمه (س) برای علی سالگرد گرفته بودند.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۶۵)؛
فرهنگمرکز پلیس مخفی بغداد!
«حسینیتاش شروع کرد: جناب سلیمان! میدونین که الان کل دنیا در برابر انقلاب ایران ایستادهاند. دشمنی اونها با ایران نیست. با حکومت اسلامیه، دشمنی اونها با ایران نیست. با حکومت اسلامیه. دشمنیشون با اسلامه. میدونین که هر موشکی که شما میاندازین به منزله حفاظت از اسلامه، حکم جهاد در راه خدا…
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۶۴)؛
فرهنگژست غریق نجات!
«پنج روز بعد از تولد زینب! عراق زیر حرفش زد و دوباره بمبارانها را با زدن پالایشگاه تبریز و اطراف سردشت، مریوان و مهاباد شروع کرد. حسنآقا بلافاصله بعد از شنیدن خبر بمباران راه افتاد و خودش را به کرمانشاه رساند. همان شب، از طرف آقای هاشمی ابلاغ مأموریت شد.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۶۳)؛
فرهنگخدای طول عمر!
«فردای آن روز به چند جلسه طولانی گذشت. اولینبار بود که حسنآقا در چنین جلسههایی که چانهزنی در آنها حرف اول را میزد، شرکت کرده بود؛ بهخصوص که با پایین آمدن قیمت نفت ایران و کم شدن قدرت خرید کشور، نیاز بیشتری به هنرنمایی در پایین آوردن قیمتها احساس میشد.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۶۲)؛
فرهنگچشموهمچشمی کرهایها
دیدار دوم قرار بود در کره شمالی برگزار شود. مسئولان کره شمالی تصمیم میگیرند که این دیدار در ساختمانی بلندتر از ساختمان محل دیدار کره جنوبیها برگزار شود و بدینترتیب، در فاصله زمانی کوتاهی هتل «کریو» ساخته شد! یعنی در واقع ساختمانی به آن عظمت کاملا بر اساس یک چشموهمچشمی ملی بالا رفته بود.
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۶۰)؛
فرهنگخدایگان جنگ!
« حاجمحسن دربهدر دنبال منبع دیگری برای تامین موشک بود. با خیلی جاها نامهنگاری کرده بود. حتی بعضیهایشان تا میز مذاکره هم آمده بودند، اما هنوز از موشک خبری نبود. هرچند از وقتی خبر موشک داشتن ایران در دنیا پیچیده بود، یخ تحریمهای دیگر تا حدی آب شده بود.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۹)؛
فرهنگتونل متحرک!
« حسنآقا نگاهی به اطراف انداخت. بولدوزر سنگهایی را که با کمپرسور خرد شده بودند، به پایین دره هل میداد. عجب جای فوقالعادهای بود! جان میداد برای پرتاب موشک. از سطح جاده دست کم صدو پنجاه متر بالاتر بود. آن اطراف هم فقط یک آبادی بود. البته آن آبادی هم خیلی با موضع فاصله داشت و ...»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران (۵۸)؛
فرهنگماموریت بدون دردسر!
«این همه زحمت کشیده بودند و انقلاب کرده بودند که کشور از دست خارجیها آزاد شود. خیلی دردآور بود که حالا شبانهروز نوکری آنها را بکنند و آخرش هم نتوانند راضیشان کند. وقتی حسنآقا موضوع انتقال هزینهها را با سلیمان در میان گذاشت، اولین سوالی که شنید، این بود: مبلغش چقدره؟»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۷)؛
فرهنگدرز اطلاعات موشکی به بیرون!
«بعد از آرام شدن نسبی اوضاع شهرها بیشتر بچههای گروه حدید خانهای توی کرمانشاه اجاره کرده و خانوادههایشان را به آنجا منتقل کرده بودند تا لااقل چند روز یک بار بتوانند به خانه سر بزنند. زارع هم تازه یک هفته بود که خانمش را به همراه محسن یک سالهاش به کرمانشاه آورده بود.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۶)؛
فرهنگتخته بافقی!
«جزواتی که همان روزهای اول برگشتن از سوریه با غرغر و به اجبار تدوین کرده بودند، حالا به دادشان رسیده بود و میتوانستند ریز به ریز مطالبی را که یاد گرفته بودند، به نیروها انتقال بدهند. حتی گاهی تجربه خودشان را هم به آن اضافه میکردند و بهتر از اساتید سوری و روسی مطلب را منتقل میکردند.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۵)؛
فرهنگرزم صبحگاهی پای هواپیما!
«حسنآقا مسئولیت تشکیل یک دوره آموزش موشکی را به سیدمهدی وکیلی سپرد. سیدمهدی آدم سختگیر و منضبطی بود؛ همکلاسیهای سوریه هنوز خاطرات جدی بودن سیدمهدی را برای همدیگر تعریف میکردند و میخندیدند، بهخصوص آن صبحگاهی را که بعد از برگشتن به ایران در پای هواپیما برگزار کرده بودند...»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۴)؛
فرهنگموشکهایی که به داد جنگ رسید
«به رحیم صفوی گفتم لباس فرم سپاه بپوش، خودم هم لباس فرم پوشیدم. با آقارحیم هماهنگ شدیم؛ همین که وارد چادر شدیم، هر دو احترام نظامی کردیم و تا آزادباش نداد همان جا ایستادیم. من با همون لحن نظامی به عربی گفتم که دوتا سرباز اسلام اومدن به سرهنگ قذافی، فرمانده کل نیروهای انقلابی دنیا گزارش بدن.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۳)؛
فرهنگضیافت شام در لیبی
«با اینکه دوست داریم همه جا در صلح و صفا باشد و همه به خوبی در کنار هم زندگی کنند، اما نمیتوانیم از حق خودمان هم بگذریم و مردم از ما انتظار دارند که نگذاریم کسی به آنها ظلم کند. نمونهاش همین راهپیمایی روز قدس چند روز پیش که پنج میلیون نفر در آن شرکت کرده بودند...»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۲)؛
فرهنگرگ خواب قذافی!
«وقتی از روی خاک روسیه میگذشتند، خلبان اعلام کرد که هماکنون آقای هاشمی از هواپیمای شاهین پیامی برای گورباچف فرستاد. جنبشی بین خبرنگارها افتاد که بدانند هاشمی چه گفته است، اما به نتیجهای نرسیدند با اینکه هواپیمای تانکر نیمساعت بعد از شاهین حرکت کرده بود...»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۱)؛
فرهنگموضع عقرب ۳
«حمایت مردمی، توان موشکی و فشار روانی این دو بر رژیم عراق باعث شد که آن موشکی که آنها عصر ۲۵خرداد یعنی فردای روز قدس بهسمت بغداد شلیک کردند، آخرین موشک باشد و عراق مجدداً بمباران شهرها را متوقف کند.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۵۰)؛
فرهنگترور امیر کویت
«خیلی سختش بود به کسانی رو بیندازد که هیچ نیازی به حضورشان احساس نمیکرد. آخرش هم سلیمان با منت و قیافه، گردان فنی را فرستاد. توی این فرصت یکونیم ماه که مأموریت موشکی نبود، پشت میهمانها حسابی باد خورده بود، اما حسنآقا و بچههای گروه حدید بیکار ننشسته بودند و موضع جدیدی را شناسایی کرده بودند.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۹)؛
فرهنگجزایر لیلی!
«حسنآقا و چند نفر از بچهها که تازه از کوه برگشته بودند، کنار دریاچه وسط پادگان ولو شده و پاهایشان را توی آب انداخته بودند. حسنآقا شلوار ۶جیب سبز پوشیده بود و یک پیراهن اسپورت هم تنش بود. همگی چفیهها را از زیر کلاه آفتابگیر روی سر انداخته و بساط بگوبخندشان برقرار بود.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۷)؛
فرهنگهلاکت ۶۰۰ سرباز مصری در ترمینال بغداد
«دولت مصر از همان ابتدا ایران را تهدید کرده بود که به صورت مستقیم در جنگ دخالت خواهد کرد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بود. از همان ابتدای جنگ، مصر نه تنها کانال مطمئنی برای فروش سلاحهای ناتو به کشور عراق شده بود، بلکه نیروهای آموزشدیدهاش را هم بهطورمستمر روانه عراق میکرد.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۶)؛
فرهنگیک معدن تجربه جنگی
«مهدی باکری در نظر او از شجاعترین و باتقواترین فرماندهان جنگ بود. درست همان حالی را داشت که بعد از شهادت زینالدین به او دست داده بود. از دست رفتن صاحب یک قدرت فرماندهی کمنظیر و یک تفکر و تحلیل عمیق و یک معدن تجربه جنگی، یعنی کسی مثل مهدی باکری، آن هم در این شرایط حساس و وسط عملیات به آن…
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۵)؛
فرهنگمرکز استراق سمع
«کاروان موشکی نزدیک اذان صبح به سمت موضع راه افتاد و نزدیک اذان ظهر، یک موشک دیگر را به سمت بغداد شلیک کرد. در چنین شرایطی زدن بغداد از نظر روانی ارزش فوقالعادهای داشت، چراکه نیروهای ایرانی درخلال عملیات بدر عقبنشینی کرده بودند و روحیهشان تحلیل رفته بود...»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۴)؛
فرهنگتیر ضدهواییها!
«موشک قبلی با یک کیلومتر خطا به هدف خورده بود. معلوم نبود این موشک هم درست توی خال بزند یا خطا داشته باشد، ولی اطراف کاخ صدام به شعاع یکی دو کیلومتر پر از مکانهای مهم بود. از سفارتخانهها و وزراتخانهها گرفته تا بانکهای مهم و مراکز تجاری معتبر پایتخت، کار تعیین مختصات تمام شده بود.»
-
روایتهایی از تشکیل یگان موشکی ایران(۴۲)؛
فرهنگخبری از ضدانقلاب نبود!
«خودشان میآمدند پایین. آنها هم مثل بچههایی که پایین بودند از خوشحالی سرما را فراموش کرده بودند. نه از ضدانقلاب و کومله خبری شده بود و نه اثری از هواپیما و بمباران دیده میشد. کمکم همه چیز سر جای خودش رفت و به جز چند نفر از بچهها که برای محافظت از تجهیزات ماندند، همه سوار ماشینها شدند.»
-
سیاستشلیک اژدرهای ایرانی میعاد و والفجر از زیردریاییهای نیروی دریایی ارتش
در مرحله عملیاتی رزمایش مشترک ذوالفقار 1401 ارتش، اژدر ایرانی میعاد برای نخستینبار از زیردریایی طارق شلیک و هدف خود را منهدم کرد.
-
سیاستسامانه بومی مرصاد، پهپاد مهاجم را منهدم کرد
در مرحله اصلی رزمایش مشترک ذوالفقار ۱۴۰۱ ارتش، سامانه موشکی تاکتیکی بومی مرصاد با شلیک یک فروند موشک، موفق به انهدام پهپاد مهاجم شد.