به گزارش خبرنگار ایمنا، پس از لغو بازی سپاهان – الاتحاد حواشی مختلفی ایجاد شد که یکی از پررنگترین آنها، مطرح شدن دوباره تقابل سیاست با ورزش و فوتبال بود و از این موضوع به عنوان دستاویزی برای متهم کردن ایران به دخالت دادن سیاست در ورزش استفاده شد، جالب آنکه عدهای در داخل نیز همصدا با موج خبرنگاران و مسئولان سعودی، تریبونی برای شعار «فوتبال را سیاسی نکنید» شدند تا اصل موضوع یعنی اقدام غیرحرفهای تیم الاتحاد به کلی فراموش شود. اما سوالی جا دارد در این مقطع بپرسیم این است که واقعاً میتوان ورزش و فوتبال را بهطور کامل منفک از سیاست و جامعه تحلیل کرد؟ اساساً این گزاره که «فوتبال را سیاسی نکنید» تا چه اندازه شدنی است؟ و اگر قابل اجرا است چرا تنها در شرایطی خاص و با جهتگیری خاصی مطالبه میشود؟ با توجه به همین مسئله، نمیتوان پرسید مطالبه «فوتبال را سیاسی نکنید» خود نیز تبدیل به ابزاری سیاسی برای تصفیه حسابهای سیاسی شده است؟!
حمیدرضا صدر، در کتاب روزی روزگاری فوتبال به بررسی رابطه فوتبال، جامعه و سیاست پرداخته است. او در قسمتی از کتاب خود درباره تاریخچه ورود فوتبال به ایران مینویسد: «فوتبال از آن سوی مرزها آمد و به فرنگیها تعلق داشت؛ به انگلیسیها. ایرانیان که برابر هر پدیده جدیدی مقاومت میکردند، نتوانستند برابر فوتبال تاب آورند. سادگی و جاذبه فوتبال، کشتی را به سرعت در سایهاش قرار میداد. آن ورزش نو از دل مراودات سیاسی ظهور کرد؛ از حضور بیگانگانی که توشههای متفاوتی از قبیل چند توپ به همراه آورده بودند.»
صدر سپس در ادامه این کتاب به بررسی تأثیر و تأثر فوتبال و سیاست در سطح جهان از ابتدای شکلگیری این رشته ورزشی پرداخته است و به مصادیق متعددی از این امر در کشورهای مختلف مانند انگلیس، اسپانیا، ایتالیا، آلمان و آمریکای لاتین اشاره میکند. به ریشه شکلگیری باشگاههای فوتبالی که از دل تحولات اجتماعی متولد شدند و به تریبونی برای مبارزات سیاسی و مدنی هواداران آن تبدیل شدند. باشگاههای بزرگی مانند بارسلونا، رئال مادرید، دورتموند و بایرن مونیخ همه تاریخچهای تنیده شده با سیاست دارند و بازتابی از تحولات جامعه خود به حساب میآیند. علاوه بر این، در این کتاب به استفاده حکومت کشورهای مختلف از فوتبال در راستای اهداف کلان ملی و سیاسی اشاره شده است. با توجه به این مسئله و با در نظر گرفتن ساحت اجتماعی فوتبال به عنوان یک ورزش جمعی، به نظر میرسد صحبت از جدایی فوتبال و سیاست بیش از آنکه بازنمودی از واقعیت باشد، امری انتزاعی و شعاری است. همچنان که در سالهای اخیر نیز در مواردی به طور ویژه شاهد بودیم چگونه دست سیاست به شیوههای مختلف در فوتبال و ورزش مداخله کرده است.
یکی از جدیدترین مصادیق این امر که هنوز از اذهان پاک نشده، حذف تیم ملی کشور روسیه از مسابقات جام جهانی ۲۰۲۲ قطر به دلیل جنگ اوکراین بود. تنها یک هفته پس از آغاز تقابل روسیه و اوکراین، ابتدا یوفا میزبانی فینال لیگ قهرمانان فوتبال اروپا را از سنپترزبورگ گرفت و به پاریس داد. سپس مسابقه فرمول یک به میزبانی روسیه لغو شد. فیفا که همیشه مدعی فوتبال بدون سیاست بوده است ابتدا گفت که تیم ملی فوتبال روسیه باید کلیه مسابقاتش را در زمین بیطرف، بدون پرچم و سرود ملی روسیه و با نام «اتحادیه فوتبال روسیه» انجام دهد، اما در تصمیم ثانویه با همکاری یوفا، تیمهای باشگاهی و تیم ملی را از تمام رقابتها حذف کرد.
این اتفاق دقیقاً در زمانی رخ داد که ۸ سال از حمله عربستان سعودی به کشور یمن میگذشت، اما در این مدت کشور عربستان نه تنها با هیچ نوع محرومیت ورزشی مواجه نشد، بلکه میزبانیهای مهمی همچون میزبانی مرحله حذفی مسابقات لیگ قهرمانان آسیا نیز در اختیار این کشور قرار گرفت. اتفاق مشابهی که در مواجهه یوفا و ورزش بینالملل با ایالات متحده و اسرائیل نیز شاهد بودیم و در شرایطی که پس از حمله آمریکا به افغانستان و عراق خسارتهای غیرقابل جبران بسیاری به این دو کشور وارد شد، هیچگونه محرومیتی ورزش این کشور را تهدید نکرد.
رفتار متناقض فیفا در مسئله فلسطین و اوکراین
تحریم ورزشکاران رژیم صهیونیستی و برافراشتن پرچم فلسطین در مسابقات ورزشی نیز، بهطور عمده با جریمه و ممانعتهایی از سمت فدراسیونهای بینالمللی روبهرو شده است، درحالیکه هیچگونه اخطار، تهدید و تحریمی از جانب این فدراسیونهای مدعی جدایی سیاست از ورزش، پس از حملات متعدد این رژیم به فلسطینیان متوجه آنان نبوده است. برای مثال، در شرایطی که جریمه تیم سلتیک اسکاتلند به دلیل حضور تماشاگران با پرچم فلسطین، محرومیت ۱۰ ساله جودوکار الجزایری به دلیل عدم رویارویی با حریف اسرائیلی، جریمه تیم DUNDALK ایرلند به دلیل حضور تماشاگران با پرچم فلسطین، محرومیت ششماهه کشتیگیر ایرانی به دلیل مسابقه ندادن با حریف اسرائیلی و محرومیت فدراسیون جودوی ایران به دلیل دخالت سیاست در ورزش، اتفاق افتاد، در آغاز جنگ روسیه و اوکراین، تعدادی از مسابقات باشگاههای اروپایی با شعارهای سیاسی و برافراشته شدن پرچم اوکراین همراه شد و هیچکدام از این باشگاهها جریمه نشدند.
از دیگر مصادیق نقض دخالت نکردن سیاست در ورزش، ماجرای حذف دو سال پیش تیمهای استقلال و پرسپولیس از آسیا به بهانه مالکیت مشترک بود، اما درحالیکه امسال ۳ تیم سعودی الهلال، الاتحاد و النصر با مالکیت مشترک در لیگ قهرمانان آسیا حضور دارند، AFC تصمیمی برای حذف آنان ندارد. البته اگر بدانیم مالکیت این کنفدراسیون به شیخ سلمان بحرینی تعلق دارد، مطمئن خواهیم شد که تصمیم AFC به هیچوجه رنگ و بوی سیاسی نداشته و متأثر از روابط نزدیک با عربستان سعودی و بن سلمان نبوده است! آش این ماجرا آنقدر شور شده، که صدای ژاپن و کره جنوبی هم درآمده و برخی از باشگاههای این دو کشور کمپینی برای شکایت علیه شیخ سلمان به فیفا راه انداختهاند، شیخ سلمانی که سال گذشته پس از انتشار عمومی محتوای یک ایمیل، وعدههای مالی داده شده از سوی عربستان با وی افشا و پشت پرده مراودات آن با سعودی مشخص شد.
شعار توخالی به نام «جدایی ورزش از سیاست»
در نهایت باید یادآوری کنیم شعار جدایی فوتبال از سیاست را از هر گروه بپذیریم، از گروهی که چند ماه قبل و در آستانه جام جهانی قطر، به دنبال تحریم فوتبال ایران بودند، هرگز نخواهیم پذیرفت، زیرا فراموش نکردهایم بخشی از افرادی که امروز با اهداف و اغراض کاملاً سیاسی از فوتبال غیرسیاسی دم میزنند، خود در خط مقدم کارزار تحریم ورزش ایران در سطح بینالملل بودند که البته تیرشان به سنگ خورد، زیرا اگرچه به خوبی متوجه سیاسی بودن ماهیت ورزش و فوتبال شدهاند، اما از قدرت سیاسی و دیپلماسی ایران غفلت کردند.
سیاست اصل جداییناپذیر ورزش
همانطور که به مصادیق آن اشاره شد، به نظر میرسد شعار جدایی سیاست از ورزش و فوتبال اگرچه زیبا است، اما خود تبدیل به ابزاری برای تسویه حسابهای سیاسی شده است و آن کس که به دنبال انکار رابطه این دو با یکدیگر است یا جاهلانه برخورد کرده یا عامدانه اهدافی را دنبال میکند. حالا با گذشت سه روز از ماجرای سپاهان و الاتحاد، روز گذشته وزیر امور خارجه اعلام کرد که با طرف سعودی درباره این اتفاق گفتوگو کرده است و دو طرف توافق دارند بازی مجدد برگزار شود، تصمیمی که البته رأی نهایی در مورد آن بر عهده AFC است. در این میان آنچه نباید فراموش کرد، نحوه تعامل و استفاده صحیح از دیپلماسی در عرصه بینالملل، از جمله ورزش و فوتبال است که ثابت شده میتواند نقش پررنگی در آن ایفا کند و جا دارد دستگاه سیاست خارجی، با برنامه مشخصی در این زمینه برای دفاع از منافع ملی کشور جلو برود، زیرا ورزش همواره با مردم همراه بوده و مردم نیز هرگز از سیاست جدا نبودهاند.
نظر شما