ماجراهای تحرکات مرزی بعثی‌ها از نگاه دوربین شکاری یک خلبان

خاطرات روزهای منتهی به آغاز دوران هشت سال جنگ تحمیلی از نگاه دوربین شکاری یک خلبان که چند روز قبل از شروع جنگ، تانک‌های عراقی را درحال پیشروی به خاک ایران رصد کرده، شنیدنی است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در منابع تاریخی و رسمی، روز سی‌ویکم شهریورماه سال ۱۳۵۹ به عنوان شروع جنگ تحمیلی هشت ساله شناخته می‌شود، روزی که ارتش عراق به طور همه‌جانبه و گسترده از زمین، دریا و هوا حمله خود را به تمامیت ارضی ایران آغاز کرد، اما تحرکات مرزی بعثی‌ها از ماه‌ها قبل شروع شده بود.

ارتش عراق از شهریورماه سال ۱۳۵۸ نقل‌وانتقال نیرو و تجهیزات به مناطق مرزی را تحت عناوین مختلف ازجمله برگزاری رزمایش، تقویت پاسگاه‌ها، احداث مواضع و جاده‌های مواصلاتی جدید آغاز کرد. این در حالی بود که مرزداران عراق نه‌تنها از تردد افراد ضدانقلاب و فرصت‌طلب‌ها از مرزها جلوگیری نمی‌کردند، بلکه هر روز این افراد از تسهیلات بیشتر نیروهای مسلح عراق و حمایت‌های آنان برخوردار و بیش از پیش تقویت و فعال‌تر می‌شدند.

در طول این ۱۸ ماه درگیری، حداکثر نیرویی که از طرف ایران در منطقه حضور داشت، حدود دو تیپ شامل نیروهای سپاه، ارتش و ژاندارمری بود که آنان هم سازمان، تجهیزات و فرماندهی لازم را نداشتند؛ بنابراین، از دیدگاه صدام حسین، شرایط برای تهاجمی برق‌آسا و پیروزمندانه فراهم بود.

سراستاد خلبان آرتیم ملکیان در این گفت‌وگو روایتگر خاطراتی از روزهای منتهی به آغاز جنگ تحمیلی می‌شود، خاطراتی از آن روزها که او به همراه تعدادی از فرماندهان برای رصد مرزها، پرواز داشته است و با دوربین شکاری که همیشه همراه خود داشته از پیشروی گسترده تانک‌ها و نیروهای بعثی به سمت مرزها آگاه می‌شود.

ماجراهای تحرکات مرزی بعثی‌ها از نگاه دوربین شکاری یک خلبان

یک مأموریت فوری به همراه شهید صیادشیرازی

در دفتر آموزش سرگرم کار خودم بودم که شهید محمود وطن‌پور به سراغ من آمد و بعد از احوال‌پرسی مختصری گفت: فردا صبح عازم مأموریت خواهیم شد، صبح زود آماده باش که یک راننده و ماشین برای تو می‌فرستم، بدون چون و چرا گفتم چشم و به خانه رفتم و با سؤالاتی که ذهنم را مشغول کرده بود، شب را به صبح رساندم.

سر ساعت هفت صبح روز بیست‌وششم شهریورماه راننده زنگ در خانه را زد، سوار شدم و به راه افتادیم، مسیر ماشین فرودگاه اصفهان بود با تعجب پرسیدم چرا به این سمت می‌روی؟ جواب داد به من دستور دادند شما را با سرعت به فرودگاه برسانم، به فرودگاه که رسیدیم شهید صیاد شیرازی به اتفاق سه تن از فرماندهان مرکز توپخانه حضور داشتند، به اتفاق همراهان و شهید وطن‌پور سوار هواپیما شدیم و به سمت اهواز حرکت کردیم، در مسیر شهید وطن‌پور به من توضیح داد که رفتار و تکاپوی مشکوکی در مرزهای کشور با عراق مشاهده شده و ما برای بررسی دقیق موضوع راهی این مأموریت شده‌ایم، در فرودگاه اهواز یک بالگرد ۲۱۴ برای اعزام ما به محل مورد نظر فراخوانده شده بود، خلبانان بالگرد که از شاگردان قدیمی من بودند، به محض دیدن من با صورتی خندان به استقبال آمدند.

اجسام متحرک و سیاه بسیاری در دل دشت به چشمم خورد

سوار بالگرد شدیم، من که در آن زمان رئیس استاندارد مرکز آموزش بودم، طبق رسوم و قوانین هواپیما مبنی بر اینکه خلبان ارشد باید مسؤلیت فرماندهی پرواز را برعهده بگیرد، به هدایت آن دو خلبان مشغول شدم، به دشت وسیع و لم یزرعی رسیدیم که شن و ماسه فراوان داشت و بیابانی به نظر می‌رسید، از دور نقاط بسیارسیاهی به چشمم خورد که گویی به سمت ما در حرکت بودند، فوری دوربین شکاری‌ام را از کلاه پرواز در آوردم تا نگاهی به اجسام سیاه بیاندازم، خوب که دقت کردم دیدم اجسام سیاه در حقیقت تانک‌های مسلح عراقی هستند، ایستادم و با فریاد به خلبان گفتم: دور بزن، فوراً، دور بزن!

شهید صیاد شیرازی با تعجب پرسید چرا دور بزنیم؟ شهید وطن‌پور هم با شتاب بلند شد، دوربین را به او دادم، بعد از نگاه کردن به آن سوی دشت با سر حرف من را تأیید کرد، رو به شهید صیاد کردم و گفتم: خودتان ببینید، دشت پر است از تانک‌ها و نیروهای مسلح عراقی، بالگرد حامل فرماندهان ارشد است و احتمالاً تانک‌های عراقی به سلاح‌های پیشرفته برای هدف‌گیری ما مسلح هستند و احتمال خطر بسیار زیاد است، باید برگردیم، شهید صیاد و شهید وطن‌پور بعد از دیدن وضعیت با نظر من موافقت کرده و ما برگشتیم.

درهمان لحظه شهید صیاد شیرازی مختصاتی را روی کاغذ نوشت و به من داد، با نقشه‌ای که به همراه داشتم مختصات را پیاده کردم و به خلبان اطلاع دادم، مقصد بالگرد ما قسمت شمالی بندر ماهشهر بود، از دور منازل پیش ساخته‌ای به چشمم آمدند، از شهیدصیاد شیرازی پرسیدم: «مکان فرود همین‌جاست؟ گفت: بله، به محض رسیدن، شهید وطن‌پور دو خلبان بالگرد را مرخص کرد و به من گفت: فوراً فرکانس سری را ببند، می‌خواهم به اصفهان و تهران خبر بدهم، بی‌درنگ فرکانس سری را باز و باتری را روشن کردم و به این ترتیب اولین پیام مشاهدات به مراکز فرماندهی مخابره شد.

ماجراهای تحرکات مرزی بعثی‌ها از نگاه دوربین شکاری یک خلبان

شب سختی که با فکر و خیال حمله غافل‌گیر کننده دشمن گذشت

فرماندار منطقه ماهشهر هم پیش ما آمد، دستورات لازم را صادر و خبر پیشروی بعثی‌ها به سمت ایران را به مافوق خود اطلاع داد، شهید وطن‌پور به من گفت: ملکی جان تو باید همین‌جا بمانی، من به اصفهان می‌روم و ترتیب اعزام بالگردها را برای فردا صادر می‌کنم، بلا درنگ قبول کردم، فرماندار به من پیشنهاد کرد که شب را در هتل بگذرانم، اما به او گفتم شرایط خیلی بحرانی است و ترجیح می‌دهم همان‌جا بمانم، آن شب سخت را میان خاک و خل و تنها در یکی از منازل پیش ساخته بدون هیچ آب و برق و حتی جایی برای نشستن و یا خوابیدن به صبح رساندم بدون این‌که حتی لحظه‌ای از شدت فکر و خیال و احتمال حمله غافلگیر کننده دشمن، پلک‌هایم به هم برسند، در صورت یورش احتمالی باید به سرعت مطلب را مخابره می‌کردم، فردا صبح هلیکوپترها به محل اعزام شده و به دستور من جاسازی و چیده شدند، خلبان‌ها را هم توجیه کردم تا در صورت اعلام خطر آماده باشند، به شهید وطن پور نیز گفتم که من به تعداد زیادی سرباز احتیاج دارم تا از در اسرع وقت و به شدت از بالگردها مراقبت کنند و اگر کسی حتی خود من از وقت غروب به بعد به سمت آنها آمد حق شلیک داشته باشند.

شروع خدمتی که قریب به هشت سال طول کشید

دو روز بعد از استقرار ما در این منطقه، ستاد جنگ در آبادان تشکیل شد، اطلاع پیدا کردم که فرماندار آبادان من را خواسته است، به همین دلیل با بالگرد عازم آبادان شدم‌، استاد تاکتیک دوره عالی خلبانی من مسئول آن‌جا بود، او با دیدن من تعجب کرد و پرسید: ملکی تویی، خودتی! تو فرماندهی بالگردها را برعهده داری؟ گفتم: بله، خودم هستم، بدون معطلی یک بی‌سیم به من داد و گفت: اسم رمزت را انتخاب کن، گفتم: در آسمان به من می‌گویند که ارمنی کجایی! اسم رمز من هم همین باشد.

دقیقاً صبح روز سی‌ویکم شهریورماه بود که با همان بی‌سیم به من اطلاع دادند که عراق فرودگاه مهر آباد را بمباران کرده‌است، ساعتی بعد هم خبر آمد که شرکت نفت آبادان هم مورد هجوم دشمن قرار گرفته‌است و این شروع جنگی ناعادلانه و شروع رسمی فعالیت من به عنوان یک رزمنده در جنگ بود، فعالیتی که هفت سال و ۱۰ ماه طول کشید، خدمتی معادل شش هزار ساعت پرواز.

کد خبر 689167

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.