به گزارش خبرنگار ایمنا، مهم نیست چه زمانی باشد و چه مکانی، دلت که حسینی باشد، تو را میخرند، آن هم به بهترین شکل و برای همین است که گفتهاند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
قهرمان قصه ما، چند روز مانده به آغاز محرم، خودش را به خیمه سیدالشهدا (ع) رساند و رستگار شد.
امیر حسینپور یک جوان امروزی مارکپوش و عطرزدهای بود که محبت سیدوسالار شهیدان در وجودش نهادینه شده بود و نتوانست جسارت به بنرهای عزاداری اباعبدالله (ع) را تاب بیاورد.
امیر پای روضههای امام حسین (ع) قد کشیده بود، برای محرم امسال هم حسابی برنامه چیده بود، میخواست یک دل سیر برای مصیبتهای حضرت ارباب گریه کند و برات زیارت اربعین را بگیرد اما در تقدیرش رسیدن به محضر مولا ثبت شده بود.
چهارشنبه شب بود که از پایگاه بسیج به او خبر دادند که انگار چند نفر میخواهند بنرهای امام حسین (ع) را که به مناسبت محرم در میدان ساعت نصب شده است، آتش بزنند، طاقت نیاورد، لباس رزم پوشید و رفت. به آنها گفته بود نابرادرها به امام حسین (ع) زورتان نمیرسد به جان بنرهایش افتادهاید؟
نابرادرها هم، امیر را غریب گیر آوردند، چند ضربه به او زدند. شدت جراحت چاقویی که به یکی از چشمانش وارد شده بود، به قدری زیاد بود که امیر بعد از چهار روز به شهادت رسید، به همان آرزویی که داشت.
امیر میخواست در کربلا شهید شود، اما عاشورایش در یکی از محلههای تبریز رقم خورد تا بسیجی دلاوری که علاوه بر عرصههای علمی و جهادی در پاسداری از امنیت جامعه نیز پیشتاز بود، در همین نزدیکیها کربلایی شود.
پدرش میگوید: این پسر آنقدر خاص بود که هر چقدر هم بگویم، باز هم ناگفتههای زیادی میماند!
امیر میخواست مدافع حرم شود و مدافع حرم هم شد؛ مدافع خیمههای عزای حسینی. شهادت برازنده قهرمان قصه ما بود و چه زیبا گفتهاند که شهادت پایان مأموریت یک بسیجی است.
حالا چند روزی است که چشمان امیر به جمال اباعبدالله (ع) روشن شده و او امسال در کنار بهشتیان, عزادار پسر فاطمه بوده و در آسمانها سلام به هلال ماه محرم داده است.
نظر شما