شجاعت و لطافت در وجود «سید روح‌الله»

با وجود تمام جلوه‌های «رحماءبینهم» حضرت امام (ره)، ایشان به گواه نزدیکان و کسانی که سال‌های طولانی با او آشنایی داشته‌اند، از شجاعت ویژه‌ای برخوردار بودند که می‌توان آن را ریشه در توحید و ایمان راسخ ایشان دانست.

به گزارش ایمنا، حضرت امام (ره) در برهه‌های مختلف زندگی خود در تاریخ قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از خرداد ۴۲ گرفته تا روزهای تبعید در سال ۱۳۵۷ و حتی ۲۷ تیر ۱۳۶۷ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸، جلوه‌هایی بی‌نظیر از شجاعت و ایستادگی خود در برابر نظام سلطه را نشان دادند، می‌توان ایشان را جلوه‌ای از حدیث امام صادق (ع) دانست که بیان کردند: «مردم را با اعمالتان دعوت کنید نه تنها با زبانتان.»

ایشان با نشان دادن شجاعت خود، واژه «رهبری» را به معنای کامل معنا کرده و با ایفای این نقش در بیش از ۲۶ سال پیشوایی خود، باعث شدند مردم غیرتمند ایران اسلامی نیز با اقتدا به ایشان، زبانزد دوست و دشمن شوند.

شجاعت و لطافت در وجود «سید روح‌الله»

اگر ترس آمد، کارها مشکل خواهد شد

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب در خاطره‌ای در وصف شجاعت حضرت امام (ره) بیان می‌کنند: اوایل انقلاب، در یک قضیه بسیار مهمی، من و دو نفر دیگر که آن روز عضو شورای انقلاب بودیم، از تهران رفتیم قم خدمت امام (ره). ایشان آن وقت هنوز در قم بودند، تهران نیامده بودند) تا نظرشان را نسبت به آن قضیه و اقدام مهم بپرسیم؛ وقتی قضیه را برای ایشان شرح دادیم، امام (ره) رو کردند به ما، گفتند: «از آمریکا می‌ترسید؟» گفتیم: «نه» و پاسخ دادند: پس بروید اقدام کنید. ما هم آمدیم اقدام کردیم و موفق شدیم. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر گرایش‌های انحرافی پا در میان گذاشت، کارها مشکل خواهد شد.»

اما همانطور که می‌دانیم و بارها بیان شده است، این شجاعت محدود و محصور به روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نبود چرا که اگر این‌طور بود، اصلاً پدیده‌ای شکوهمند به نام «انقلاب اسلامی» رقم نمی‌خورد؛ آیت‌الله سیدهاشم رسولی محلاتی از روحانیون مبارز انقلاب اسلامی و از اعضای دفتر امام (ره) خمینی (ره) در کتاب خاطرات خود درباره شجاعت امام (ره) هنگام حکومت نظامی در شهر قم بیان کرده است: در آستانه برگزاری رفراندوم شاهانه، در سوم بهمن ۱۳۴۱ یک روز قبل از ورود شاه، در قم حکومت نظامی برقرار و سانسور شدیدی از سوی رژیم اعمال‌شد؛ حتی بیوت مراجع را تحت کنترل شدید امنیتی قرار دادند.

شجاعت و لطافت در وجود «سید روح‌الله»

من که اهل خمین هستم باید بترسم

شب قبل از سفر شاه به قم، کلیه خیابان‌های قم پر از نیروهای نظامی بود. آن موقع منزل ما در باجک، روبه‌روی تلفنخانه، کنار خیابان اصلی بود که شب دیدم سر و صدای زیادی از خیابان به گوش می‌رسد. دریچه را باز کردم تا ببینم چه خبر است، به محض این‌که دیدند دریچه باز شد، نظامیان شروع به تیراندازی کردند؛ آن شب، شب بسیار خطرناکی بود و شنیده شد که برخی از آقایان مراجع از منزلشان خارج شده و در مکان‌های مختلف مخفی شده بودند، در حالی‌که امام (ره) خانواده خود را، آن شب به خانه یکی از دامادهایشان فرستاده، خود در منزل مانده بودند؛ همان شب مرحوم شهید عراقی به منزل ما آمد و پرسید: «می‌خواهید چه کار کنید؟» گفتم: «نمی‌دانم»؛ گفت: «من که به خانه‌ی امام (ره) می‌روم»، گفتم: «برو به سلامت.» فردای آن شب، شهید عراقی همراه پدر خانمش که اهل امام‌زاده قاسم بود مهمان ما بودند که پرسیدم: «دیشب که پیش امام (ره) رفتی چه شد؟» گفت: «وقتی من به خانه امام (ره) رفتم، دیدم هیچکس نیست و امام (ره) تنهاست. حتی مش‌نادعلی و مش رضا که آن‌جا چای می‌ریختند، به امر امام (ره)، آن شب بیرون رفته بودند.» مرحوم شهید عراقی می‌گفت: «وقتی من به منزل امام (ره) رفتم، ایشان از من خواست که در منزلش نمانم و آن‌جا را ترک کنم؛ من گفتم: «آقا اگر مرا نهی هم بفرمائید نمی‌روم، پیشنهاد می‌کنم خودتان بروید و من در منزل شما بمانم.» فرمود: «من از این خانه تکان نمی‌خورم». به هر حال، آن شب مرحوم شهید عراقی پیش امام (ره) مانده بود و شجاعت امام (ره) را از نزدیک درک کرده بود.

بعدها شنیدم که آن شب، آقای شریعتمداری اوایل یا نیمه‌های شب به منزل امام (ره) رفته و گفته بود: «آقا وضعیت خیلی خطرناک است، چه کار باید بکنیم؟» امام (ره) در پاسخ به ایشان به صورت ملامت و سرزنش گفته بود: «من فکر می‌کردم شما خیلی شجاع هستید؛ من که اهل خمین هستم باید بترسم، نه شما که تبریزی هستید؛ برو در خانه‌ات بنشین». به هر حال آن شب، خیلی شب وحشتناکی بود که الحمدلله به خیر گذشت.

شجاعت و لطافت در وجود «سید روح‌الله»

امام (ره) هرگز از چیزی نمی‌ترسیدند

نسل سوم و چهارمی‌های انقلاب، با اینکه هیچگاه در اتمسفر وجود امام (ره) تنفس نکردند اما افرادی از جنس حاج قاسم‌ها را دیده‌اند که می‌گفت «از چیزی نمی‌ترسیدم» و با وجود دیدن او تصور نترس بودن یک شخص خیلی دور از ذهن نبوده و نیست؛ اما نکته‌ای که در این میان قابل توجه است، آن است که امثال حاج قاسم شاگردان مکتب روح‌الله بودند، همان روح‌اللهی که پزشک معالج او در وصف شجاعتش می‌گوید: در جریان بمباران و موشک‌باران تهران که هرکسی دچار اضطراب می‌شد، ما در همان لحظات روی تله‌مانیتور می‌دیدیم که ضربان قلب امام (ره) افزایش پیدا نمی‌کند؛ می‌رفتیم فشار خون امام (ره) را می‌گرفتیم، می‌دیدیم هیچ تفاوتی با قبل ندارد و این موارد نشان می‌داد که واقعاً امام (ره) هرگز از چیزی نمی‌ترسیدند.

لطافت در عین قدرت

شاید در ذهن و تصور عده‌ای، امام (ره) مقتدر و مبارز، در خانه و برای اهل خانه نیز همین‌طور بودند در حالی که زهرا اشراقی، نوه ایشان در خاطره‌ای بیان می‌کند: دو صفت اخلاقی حضرت امام (ره) همیشه برای من جالب بود؛ یکی اینکه از یک‌طرف می‌دیدم در حسینیه جماران بر سر آمریکا فریاد می‌کشیدند و که آنجا مظهر قدرت بودند و از طرف دیگر وقتی از حسینیه بیرون می‌آمدند، در منزل خودشان مظهر لطف، عطوفت و مهربانی بودند.

یک روز در حالی که امام (ره) از حسینیه بیرون می‌آمدند، به من گفتند که بیا در حیاط قدم بزنیم؛ در آن روز ایشان در حسینیه صحبت‌های بسیاری درباری آمریکا و تنفر از آن کرده بودند اما در آن لحظه به من فرمودند: «بیا ببینیم این غنچه گل کی باز می‌شود؟»

شجاعت و لطافت در وجود «سید روح‌الله»

طاق و رواق روی تو کاشانه من است

افسانه جهان دل دیوانه من است

در شمع عشق سوخته پروانه من است

گیسوی یار، دام دل عاشقان اوست

خال سیاه پشت لبش، دانه من است

غوغای عاشقان، رخ غمّار دلبران

راز و نیازها همه، در خانه من است

کوی نکوی میکده، باب صفای عشق

طاق و رواق روی تو کاشانه من است

فریاد رعد، ناله دلسوز جان من

دریای عشق، قطره مستانه من است

تا شد به زلف یار، سرشانه آشنا

مسجود قدسیان همگی شانه من است

می‌توان هزاران خاطره در وصف لطافت سید روح‌اللهی بیان کرد که یک‌تنه بر اندام ابرقدرت‌های جهان لرزه انداخته بود اما گاهی چند بیت، نقش هزاران خاطره را یک‌جا ایفا می‌کند، به‌خصوص ابیاتی که با ذوق آن مقتدر مظلوم به رشته تحریر درآمده باشد.

یادداشت از: ابوالفضل مدنی، خبرنگار ایمنا

کد خبر 664996

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.