به گزارش خبرنگار ایمنا، امروزه رسانهها بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین ابزارها در زندگی افراد نقش مهمی ایفا میکنند. رسانهها بهتدریج در حال افزایش نفوذ خود بر سبک زندگی افراد، آگاهی از واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و شکل دادن به ارزشهای شخصی هستند.
با توجه به تنوع انواع مختلف رسانهها، سواد رسانهای به کمک مخاطبان میآید؛ البته نه به لحاظ مصونیتبخشی و حمایتگری از مخاطبان، بلکه به لحاظ مجهز و توانمندکردن مخاطبان در مواجهه با پیامهای رسانهای، دست یافتن به قدرت گزینشگری، انتخاب گزینههای سالم و ارتقای مهارتهای فردی بهمنظور تفسیر و تحلیل پیامهای رسانهای.
شخصی که «سواد رسانهای» دارد، ماهیت نقشها و عملکردهای رسانهها و تأمینکنندگان اطلاعات را در جامعه درک میکند. شهروندان باسواد رسانهای، میتوانند بررسی کنند چه کسانی نماینده رسانه و تأمینکنندگان اطلاعات هستند، چگونه خود را ارائه میکنند، این ارائه چه معنایی دربردارد و کدام رسانه و تأمینکننده اطلاعات نظرگاههای خاصی را ترویج میکند. به همین جهت، امروزه علاوه بر تربیت شهروندی برای یک جامعه ملی، نیاز آمادهسازی شهروندان برای زندگی در جامعه جهانی بهصورت یک ضرورت تربیتی درآمده است.
آموزش سواد رسانهای به شهروندان در عصر جهانیشدن، مفهومی کلی است که به مطالعات رسانهای، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی و فناورانه وابسته است و میتوان آن را به آموزش شیوههای بهتر زندگی کردن در عصر اطلاعات و ارتباطات بهطورخاص در یک جامعه و بهطورعام در جامعه جهانی، اطلاق کرد.
سواد رسانهای، بهعنوان ابزاری برای حمایت شهروندان در برابر آثار منفی رسانههای جمعی است که چارچوبی جهت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و خلق پیامها به اشکال مختلف از چاپ گرفته تا اینترنت، فراهم میکند. سواد رسانهای رویکردی آموزشی در قرن بیستویکم محسوب میشود؛ چراکه درکی را از نقش رسانه در اجتماع شکل میدهد و کسب مهارتهای ضروری تحقیق و بیان عقاید شخصی را برای شهروندان در عصر جهانیشدن ضروری میداند.
فضای مجازی بدون قانون و متولی
«ویدا نصرتی» استادیار گروه علوم ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، اظهار میکند: فضای مجازی و شبکههای اجتماعی پدیدهای عاریتی و فرهنگی به داخل کشور وارد شده است که از فرهنگ و فلسفه وجودی آن هیچ آگاهی نداریم و نباید عنوان شود که مسئولان و مردم در برخورد با این فرهنگ عاریتی متفاوت هستند هم مسئولان و هم توده مردم نسبت به ماهیت و فلسفه وجودی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بیاطلاع هستند.
وی ادامه میدهد: متأسفانه فضای مجازی در کشور متولی ندارد؛ زیرا قانون مشخصی درباره آن در کشور وجود ندارد. این انتقاد وجود دارد که شورای عالی فضای مجازی در کشور مدتهاست تشکیل نشده است؛ هر ساله بیش از دهها جلسه شورای فرهنگ عمومی با حضور مسئولان و متولیان استان تشکیلمیشود اما اتفاقی که باید در حوزه فرهنگ عمومی استان بیفتد، نمیافتد.
استادیار گروه علوم ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی تصریح میکند: ارکان دولت هم در موضوع سواد رسانهای ورود جدی نکردهاند؛ درصورتیکه موضوع رسانه و اهمیت سواد رسانهای در بسیاری از کشورها از دهه ۱۹۳۰ مطرح بوده است، حتی در کشورهای آسیایی کشور ما عقبتر از سایر کشورها است و کشوری همچون اردن، لبنان سردمدار بحث سواد رسانهای در کشورهای آسیایی است.
وی با اشاره به اینکه در کشور ما موضوع سواد رسانهای در سال ۱۳۹۷ مطرح و کمی جدی گرفته شد، خاطرنشان میکند: اینکه بعضی خبرگزاریها میزان سطح سواد رسانهای در کشور را ۱۲ از ۱۰۰ اعلام کرده بود، تحلیلی ناقص و اشتباه است؛ زیرا شاخصهایی که برای ارزیابی سطح سواد رسانهای در این تحلیل استفاده کرده بود شاخصهای قابل دفاعی برای تعیین سطح سواد رسانهای نبود.
سازوکار نظارت مطلوب بر فضای مجازی ایجاد نشده است
نصرتی تصریح میکند: یکی از افتخارات دولتی در بحث نظارت و کنترل فضای مجازی، «کد شامد» (شناسه الکترونیکی ثبت ملی محتوای دیجیتال) است و سوال ثابتی که پرسیده میشود چگونگی نظارت بر کانالها و وبسایتها است که این سوال از اساس اشتباه است، زیرا مگر این فضا قابل نظارت است؟ نمیخواهم عنوان کنم انتظار نظارت بر کانالها و شبکههای اجتماعی اشتباه است بلکه باید گفت بر اساس سازوکارهای موجود در کشور این انتظار شدنی نیست در واقع اگر میخواهیم نظارت بر محتوای کانالها و کاربران شبکه اجتماعی صورت گیرد باید سازوکار آن فراهم شود که البته تمام سازوکار آن نظارتی نیست بلکه بخش اعظم این سازوکار آن فرهنگی است که باید روی آن کار ویژه انجام شود.
وجود تعارض در بحث فضای مجازی و سواد رسانهای
وی اظهار میکند: در موضوع فضای مجازی و سواد رسانهای در کشور دچار تعارض هستیم، مسئولان و سیاستگذران فضای مجازی در کشور عنوان میکنند که ورود به فلان شبکه اجتماعی ممنوع است اما در عمل شاهدیم از بالاترین شخص کشور تا مردم کوچهبازار در این شبکه اجتماعی فعالیت میکنند که بازخورد این امر در افکار عمومی برون داد خوبی نیست و حتی نتیجه عکس میدهد.
این مدرس دانشگاه ادامه میدهد: هر چه مسائل اجتماعی و فرهنگی کشور را بررسی میکنیم درخواهیم یافت ریشه اصلی آن از اهمیت ندادن بهنظام خانواده و نظام آموزشی است ازجمله بحث سواد رسانهای که بهعنوان یک موضوع مهم مطرح است. اینکه بعد از سالها سواد رسانه بهنظام آموزشی کشور ورود پیدا کرده جای امیدواری دارد اما اینکه در دوپایه درسی مدارس آورده شده است نباید انتظار اتفاق خاص در حوزه سواد رسانهای و ارتقای آن در دانشآموزان داشت.
وی اظهار میکند: نمیتوان این موضوع را کتمان کرد که شبکههای اجتماعی کمک به تسهیل ارتباطات اجتماعی کرده است به دلیل اینکه مردم کشور ما به دنبال تأیید هستند، شبکههای اجتماعی برای آنان مهم و محبوب است به همین خاطر شبکههای اجتماعی در کشور ما بیش از سایر شبکههای اجتماعی در کشورهای دیگر محبوب هستند که این دو ویژگی که همان تأیید و محبوب شدن است را تسهیل میکند.
عقبماندن دستگاههای فرهنگی کشور در موضوع سواد رسانهای
نصرتی اظهار میکند: متأسفانه در کشور ما چه مسئولان و چه توده مردم در بینش بهرهمندی از سواد رسانه ایراد دارند، منظور از بینش این است که فرد بتواند رسانهها را از یکدیگر متمایز کرده و به کارکرد و ویژگی هر شبکه اجتماعی نسبت به شبکه اجتماعی دیگر آگاه باشد، به دلیل فقدان بینش بهرهمندی از سواد رسانهای مسئله آموزش سواد رسانهای مطرح میشود که در خصوص آموزش سواد رسانهای دو موضوع مطرح میشود که یکی تولید محتوا و موضوع دیگر درمانگری است. این جزو ذات شبکههای اجتماعی در شرایط کنونی و اعتیادآور است به همین دلیل موضوع درمانگری در آموزش سواد رسانهای باید مطرح شود.
وی ادامه میدهد: دستگاههای فرهنگی کشور نسبت به موضوع سواد رسانهای عقب هستند و حتی سطح سواد رسانهای در این دستگاهها پایینتر از سایر دستگاهها و افراد جامعه است، حتی با قطعیت میتوانم بگویم نسل دهه ۸۰ سواد رسانهای بهتری نسبت به کارمند دولت و توده مردم دارند.
استادیار گروه علوم ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی میگوید: گاهی شاهد هستیم در حوزه فضای مجازی و سواد رسانهای سیاستگذاری و برنامهریزی خوبی صورت میگیرد اما متأسفانه بیشتر این طرحها و برنامهها یا به مرحله اجرا نرسیده و اگر اجرا شده با آن چیزی که در برنامهریزی و سیاستگذاری مطرح بود و انتظار میرفت بسیار متفاوت و ناکارآمد بوده است.
تأخر در سیاستگذاری عامل اصلی پایین بودن سطح سواد رسانهای
وی میگوید: کشور بهنوعی در سیاستگذاری و برنامهریزیها با تأخر مواجه است، این تأخر فرهنگی در تمام عرصهها بهویژه در عرصه فناوری اطلاعات نمایان و کاملاً مشهود است. چند عامل باعث تاخر در حوزه برنامهریزی و سیاستگذاری شده است، اولین عامل پایین بودن دانش عمومی جامعه پایین است، براساس آخرین سرشماری که در سال ۹۵ صورت گرفت ۳۰ میلیون از جمعیت کشور بیسواد یا کمسواد هستند، که پایین بودن سطح سواد و دانش زمینهساز بسیاری از آسیبها است طبق آمار عنوان شد که ۷۶ درصد از مجرمان و زندانیان کشور بیسواد و کمسواد هستند. میانگین سواد در کشور ما ۷.۶ درصد است درصورتیکه میانگین جهانی ۱۵.۶ درصد است به همین خاطر کشور در عرصه سواد و دانش مشکل دارد.
سواد رسانهای نوعی چشمانداز و بینش است
نعمتالله فاضلی، دکترای انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، با اشاره به اهمیت سواد رسانهای، اظهار میکند: سواد رسانهای نوعی چشمانداز و بینش است که در پرتو آن مجموعهای از شایستگیها، توانمندیها و قابلیتها در جامعه شکل میگیرد که طی آن افراد این امکان برایشان فراهم میشود تا مواجهههای فعال و انتقادی با دنیای رسانهای امروز داشته باشند به همین جهت سواد رسانهای افق فکری و فرهنگی در درون جامعه است، اما اینکه این افق فکری و فرهنگی چرا در جامعه ایران به حد کافی شکل نگرفته است به چند دلیل عمده برمیگردد.
وی ادامه میدهد: یکی از دلایل این است که کشور ما دیرهنگام وارد این افق فکری و فرهنگی شد، یعنی جهان درحالیکه از ۴۰ سال پیش و حتی کمی بیشتر از سال ۱۹۸۰ مسئله سواد رسانهای را مطرح کرد ما دو دهه است که این مسئله را مطرح کردهایم در واقع کشور ما نوعی تأخر فرهنگی در حوزه سواد رسانهای دارد. رسانهها نیمقرن است جامعه ما را دربرگرفتهاند اما ایران سالها بعد از ورود و فعالیت رسانهها در آن به حوزه سواد رسانهای پرداخته است.
این دکترای انسانشناسی تصریح میکند: دلیل دیگر ورود دیرهنگام به این افق فکری و فرهنگی وجود چند نوع خطا در مواجهه باسواد رسانهای است، خطای اول این بود که پنداشتیم تنها مردم عادی باید نسبت به سواد رسانهای آگاهی داشته باشند درحالیکه سواد رسانهای عادی بهویژه سواد رسانهای انتقادی را باید در وهله اول متصدیان و افرادی که درگیر رسانه هستند یعنی روزنامهنگاران، مدیران مطبوعات، رادیو، تلویزیون و افرادی که مدیریت و اداره رسانه را در جامعه بر عهده دارند، آموزش ببینند که متأسفانه این اتفاق هنوز محقق نشده است.
بیشترین بحران سواد رسانهای کشور مربوط به چه کسانی است؟
وی میگوید: هنوز هم بیشترین بحران در حوزه سواد رسانهای کشور مربوط به حکمرانان و متصدیان رسانهای است، منظور از حکمرانان تنها گروههای درگیر در رسانه نیست بلکه همه مدیران، کارشناسان و مسئولان ادارات مختلف در استانها، شهرستانها و حوزههای مختلف کشاورزی، صنعت و سایر حوزهها است. کشور ما در حوزه حکمرانی رسانهای بحران دارد یعنی هنوز تفاوت جدی بین افرادی که درگیر رسانه هستند با مردم عادی وجود ندارد و اینطور نیست که مدیران، کارشناسان دستگاهها و نهادهای کشور از لحاظ سواد رسانهای توانمند باشند و توده مردم با فقر سواد رسانهای روبهرو هستند، فقر سواد رسانهای در بین مسئولان و کارگزاران جامعه بیشتر است.
فاضلی اظهار میکند: سواد رسانهای طی یک فرآیند به دست میآید، سواد رسانه پروژه و بسته نیست که یکباره مسئولان و توده مردم با استفاده از این بسته ناگهان سواد رسانهای انتقادیشان ارتقا پیدا کند. مهمترین مسئله در سواد رسانهای این است که بدانیم این فرآیند را از کجا آغاز کنیم، همانطور که گفته شد سواد رسانهای نوعی چشمانداز و افق است یعنی نوعی حالت، وضعیت فکری و فرهنگی در حیات جمعی و نظام حکمرانی در زیست جهان مردم که باید شکل بگیرد.
بالاترین فقر سواد رسانهای در میان مدیران است
وی اظهار میکند: متأسفانه بالاترین فقر سواد رسانهای در میان مدیران است به همین جهت باید در مورد همه مسئولان و مدیران بخش دولتی و خصوصی اولویت اول آشنایی با افق سواد رسانهای باشد و اولویت بعد دستاندرکاران حوزههای رسانه است، در واقع نقطه آغاز دستیابی به سواد رسانهای باید بدین شکل باشد زیرا سازمانها و دستگاههای کشور از نظر فقر سواد رسانهای در وضعیت بحرانی قرار دارند.
این استاد دانشگاه ادامه میدهد: در حوزه سواد رسانهای مسئله توهم آگاهی وجود دارد. توهم آگاهی یعنی اینکه تا زمانی که در سیستمها و در میان شهروندان احساس شود که آگاهی کافی وجود دارد و از طریق رسانهها و شبکههای اجتماعی دانش را به دست میآوریم و تا زمانی که تصور میشود ارتباط رسانهای برقرار کردن امری بدیهی و ساده است، امکان ارتقای سواد رسانهای وجود نخواهد داشت، قبل از اینکه لازم باشد ما مهارتهای به اصلاح ساده و کلیدی را به شهروندان و سیستم آموزش دهیم نیاز است که توهم آگاهی را در میان آنان از بین ببریم و تا وقتیکه این توهم وجود دارد شهروندان عطش یادگیری ندارند.
مسئله اصلی در سواد رسانهای نوع یادگیری اجتماعی است
وی میافزاید: مسئله اصلی در سواد رسانهای نوع یادگیری اجتماعی است. سواد رسانهای انتقادی معطوف به «سواد یادگیری اجتماعی social learning است که یادگیری اجتماعی میتواند انفعالی یا فعال باشد، فقر سواد رسانهای یعنی وضعیتی که سیستم و مردم عادی یادگیریشان انفعالی است یعنی وضعیتی که در واقع رسانه میتواند ارتباط یکسویه برقرار بکند؛ درحالیکه «آرین والس» در کتاب «معرفت اجتماعی» میگوید در موقعیت بحرانی امروز، ما به یادگیری فعال نیاز داریم.
فاضلی میافزاید: منظور از یادگیری فعال، یادگیری است که در درون سیستم حکمرانان، کارگزاران و شهروندان متوجه میشوند که درست است یادگیری انفعالی شکلی از یادگیری است اما میتواند کاملاً ویرانگر باشد ما بههرحال برنامههای رادیویی و تلویزیونی موردعلاقه را دنبال میکنیم، پیامهای شبکههای اجتماعی همچون تلگرام، واتساپ و غیره را مطالعه میکنیم که این شکلی از یادگیری است؛ اما این یادگیری اگر با مواجهه فعال پیامگیر یا مخاطب یا سیستم روبهرو نشود پیامدش میتواند اشکال گوناگونی از اضطرابها، استرسها و اختلال در زندگی فردی و اجتماعی افراد ایجاد کند به همین دلیل برای آماده کردن شهری، محلهای برای سواد یادگیری مسئله توهمزدایی از آگاهی مهم است.
وی تصریح میکند: ما امروز بهطور همزمان در دوجهان زندگی میکنیم و هر دوجهان در هم تنیده شده است که این دوجهان شامل جهانی که تجربه میکنیم و جهان بازنماییها است، بازنماییها تجربههای ما را شکل میدهند و بخش عظیمی از این بازنماییها که بازنماییهای رسانهای هست طبیعتاً بهگونهای است که میتواند مخاطب و سیستم را در وضعیت انفعالی قرار دهد.
نظر شما