به گزارش ایمنا، مهران صبوری در مقاله "عید باستانی" خود که در نشریه الکترونیک سروا منتشر شده است مینویسد: درباره نوروز در عهد هخامنشیان میدانیم که پادشاهان با جلال و جبروت تمام به تخت مینشستند و فرمانداران هر ایالت و ولایت را که هدایایی پیشکش آورده بودند، به حضور میپذیرفتند. چنانکه از نقش پلکان کاخ آپادانا در تخت جمشید پیداست این هدایا عبارت بوده از اسب و گاو و شیر و شتر و چیزهای پوشیدنی و گستردنی. درباره نوروز در عهد اشکانی میتوان گفت که اطلاعات مهمی از چگونگی برگزاری این جشن در آن دوره در دست نیست، اما از آنجا که اطلاعات مربوط به جشن مهرگان، نشان میدهد که این جشن، پس از استیلای اسکندر مقدونی و اعقابش یعنی پس از حدود سیصد سال، بار دیگر زندگی از سر گرفته است، بنابراین میتوان حدس زد که نوروز نیز جانی تازه گرفته و در نزد مردم و پادشاهان با احترام برگزار میشده است.
بر خلاف دو دوره پیشین اما، از دوره ساسانی اطلاعات قابل ملاحظهای درباره نوروز بر جای مانده است. در کتاب "بندهش" که از این دوره به یادگار مانده از نوروز سخن میرود و از نیکوکارانی یاد میشود که در آن روز دختران خود را به دریاچهای مقدس میفرستادند تا سوشیانت، موعود دین زردشتی، از آنان زاده شود.
ذبیح الله صفا، نویسنده و استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران نوشته است که در این عهد، نوروز را در میان ملت و دربار مراسم مخصوص و تشریفات فراوان در کار بوده است و به تحقیق میتوان گفت که در هیچ زمان مراسم نوروز را با این همه تکلفات به جا نمیآوردند. نوروز در دوره ساسانی مراسم نوروز در دوره ساسانی بسیار چیزهای گفتنی دارد از جمله اینکه چند روز قبل از عید در صحن دربار ۱۲ ستون از خشت خام برپا میکردند و بر بالای هر ستون یکی از غلات مانند گندم، جو، ماش، عدس، ذرت و … میرویانیدند تا بدانند کدام غله در آن سال بهتر میروید و محصولش فراوانتر است. در خانهها نیز گفتهاند که هفت نوع سبزی میکاشتند تا آن را که بهتر میروید بشناسند. گویا همین رسم فرخنده است که هنوز هم به صورت گذاشتن سبزی بر سر سفره هفت سین باقی مانده است. یکی دیگر از رسوم این دوره برافروختن آتش در شب نوروز بود و چه بسا آتشی که اکنون در شب چهارشنبه سوری بر میافروزند یادگار همان دوره باشد. از آئینهای دیگر نوروز در این دوره ریختن آب به یکدیگر بوده است که هنوز هم به صورت گلاب پاشیدن در روزگار ما باقی مانده است. درباره نوروز در قرون اولیه اسلامی دکتر صفا مینویسد که در قرن اول و اوایل قرن دوم اسلامی، نوروز بر اثر تغییراتی که در حالت اجتماعی و سیاسی ایرانیان ایجاد شده صورتی دیگر گرفت. در این ایام دیگر نوروز را در درباری باشکوه مانند دربار شاهنشاهان ساسانی راه نبود و فقط سالی یکبار برای تسلیت مردمی مغلوب و ماتمزده پدیدار میشد. احیا نوروز در دوره اسلامی با وجود این نوروز از زمان مامون، خلیفه عباسی، کم و بیش زنده شد و پس از دوره امویان در ۸ دوره عباسیان که به نوعی دست پرورده ایرانیان بودند و پس از قیام ابومسلم خراسانی بر سر کار آمده بودند، بار دیگر زندگی از سر گرفت. به ویژه آنکه رسم نوروز سبب میشد امیران و بزرگان محلی به مناسبت نوروز هدایای گرانبهایی برای خلیفه بفرستند. گذشته از عباسیان که نوروز را به هر صورت محترم میداشتند، حکومتهای ایرانی که در نواحی مختلف بر سر کار آمدند از آن جمله سامانیان (۲۶۱ تا ۳۸۹ ق و آل بویه (۳۲۰ تا ۴۴۸ ق) در خراسان و شمال و جنوب ایران در زنده نگهداشتن نوروز کوشیدند و آئینهای نوروزی را در بین ایرانیان زنده کردند.
علی بلوک باشی محقق معاصر در کتاب نوروز جشن نوزائی آفرینش (چاپ سال ۱۳۸۰) درباره شیفتگی ایرانیان در نگهداشت و احیای آداب و رسوم نیاکان در نخستین سدههای اسلامی، از قول امام شوشتری، از علمای شیعه، مینویسد: «مردم در زنده نگاه داشتن آئینهای نوروزی حتی در روزگاران تیرهای که خلیفگان عرب با سنتهای ایرانی سخت دشمنی میکردند و آنها را نشان کفر و مجوسیگری وانمود میکردند، از سنتهای ملی و قومی خود دست برنمی داشتهاند. او همچنین متنی از ابن حوقل که در زمان نوح سامانی سراسر کشورهای اسلامی روزگار خود را سیاحت کرده، نقل میکند که نشان میدهد مردم اصفهان در آن زمان در کنار زاینده رود گرد میآمدند و به جشن و عیش و طرب میپرداختند. نقل او از ترجمه محاسن اصفهانی نیز نشان دهنده آن است که طوافان و بازاریان، انواع کالاها را برای فروش در اصفهان عرضه میکردند و جمعیت خریدار در بازارها موج میزده است. بلوک باشی همچنین سخن امام محمد غزالی، فیلسوف اسلامی (۴۵۰ - ۵۰۵ ق) را در شرح منکرات بازارها نقل کرده و سپس نتیجه میگیرد که: بیان غزالی در بازداشتن مسلمانان از خرید اسباب و بازیچههای ایرانی در عیدهای نوروز و سده، رواج بسیار زیاد این جشنها و جاذبه آئین نوروزی در میان ایرانیان مسلمان آن زمان را نشان میدهد.
نوروز و سده در میان مردم آنچنان اعتبار و ارزشی داشت که غزالی فتوا میدهد که نوروز و سده باید که مندرس شود و کسی نام از آن نبرد. سخن امام محمد غزالی به دوره سلجوقیان باز میگردد که در آن نوروز رونق داشت، اما پس از سلجوقیان و خوارزمشاهیان، ایلغار مغول رسم نوروز را بر انداخت و قحط سال عشق و عاطفه پیش آمد و کسی را پروای کس نماند. اما برخلاف رأی امام محمد غزالی نه تنها نوروز از میان نرفت بلکه در دورههای بعد پس از سلجوقیان و خوارزمشاهیان، ایلغار مغول رسم نوروز را بر انداخت و قحط سال عشق و عاطفه پیش آمد و کسی را پروای کس نماند به ویژه در دوره صفوی که شیعیان حکومت را در دست گرفتند، علما و روحانیون در حفظ و نگهداری نوروز کوشیدند و نوروز را یک روز مقدس به شمار آوردند چنانکه مال محمد باقر مجلسی، از علمای شیعه و مؤلف بحارالانوار، به نقل از امام جعفر صادق (ع) نوروز را روزی فرخنده که آدم در آن آفریده شد، معرفی میکند و به نقل از امام موسی بن جعفر (ع) مینویسد: خداوند در نوروز آفتاب را برتاباند و بادها را فرمان داد تا بوزند و ابرها را گفت که ببارند تا گل و گیاه روی زمین برویند. نیز بر اساس روایتی دیگر در همین روز حضرت محمد امیر مؤمنان را در غدیر خم به جانشینی خود برگزید. پس از دوره صفویه در زمان افشاریه و قاجاریه و پهلوی، نوروز همچنان گرامی و محترم ماند و حکومتها نه تنها سر ستیز با آن نداشتند بلکه در رونق آن سعی میکردند.
امروز نیز بنا به نوشته علی بلوک باشی ایرانیان شیعه بنا بر سنتهای دینی، نوروز را روزی مقدس و خجسته میپندارند و آداب نوروزی را با فرهنگ ایرانی - اسلامی درآمیخته و به آن جلال و شکوهی خاص بخشیدهاند. آداب نوروزی، آنها که ماند و آنها که فراموش شد از جشنهای متعددی که در ایران باستان مرسوم بوده، یا از جشنهای اندکی که از آن عهد به یادگار مانده، هیچ یک به طول و تفصیل نوروز نیست. نوروز تنها جشنی است که یک جشن کوچکتر (چهارشنبه سوری) به پیشواز از آن میآید و جشنی دیگر (سیزده به در) به بدرقه آن. در واقع نوروز مقدمه و موخرهای دارد که خود آنها به تنهایی از جشنهای دیگری چون شب یلدا مفصل ترند. اما به غیر از چهارشنبه سوری و سیزده بدر که هر آداب خود را دارند، نوروز در گذشته دارای آداب چندی بوده است که امروز فقط برخی از آنها بر جای مانده و پارهای در دگرگشتهای زمانه از بین رفتهاند.
از رسمهای به جا مانده یکی راه افتادن حاجی فیروز است. حاجی فیروزها با چهره سیاه کرده، دایره و دنبکی به دست میگیرند، به خیابان میآیند و به رقص و شیرینکاری و خواندن اشعاری با ریتم و آهنگ رقص میپردازند: حاجی فیروزه، سالی یه روزه، همه میدونن، منم میدونم، عید نوروزه. ارباب خودم سلام علیکم، ارباب خودم سرتو بالا کن، ارباب خودم منو نیگا کن، ارباب خودم لطفی به ما کن. ارباب خودم بزبز قندی، ارباب خودم چرا نمیخندی؟ بشکن بشکنه بشکن، من نمیشکنم، بشکن، اینجا بشکنم یار گله داره، اونجا بشکنم یار گله داره! این سیاه بیچاره چقد حوصله داره.
خانه تکانی از دیگر آئینهای نوروز است. ده پانزده روز مانده به نوروز خانه تکانی شروع میشود. در این آئین، همه وسایل خانه گردگیری و شستشو و پاک و پاکیزه میگردد. چنان زوایای خانه را میروبند که اگر تا یکسال دیگر هم آن زوایا از چشم خانم خانه پنهان بماند یا فرصت پاکیزه سازی آنها به دست نیاید، قابل تحمل باشد. وسواس برای این پاکیزه سازی تا این حد جدی است که در و دیوار خانه اگر نه هر سال، هر چند سال یک بار نقاشی میشود.
پس از خانه تکانی نوبت سبزه کاشتن میشود. مادران حدود یک هفته مانده به نوروز، مقداری گندم و عدس و ماش و شاهی در ظرفهایی زیبا میریزند و خیس میدهند تا آهسته آهسته بروید و برای سفره نوروزی آماده گردد. داستان میر نوروزی این است که در پنج روز آخر سال فرمانروایی شهر را به فردی از پایینترین قشرهای اجتماعی میسپردند و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان خدم و حشم و عامل خود انتخاب میکرد و فرمانهای شداد و غلاظ علیه ثروتمندان و قدرتمندان میداد.
یک هفته پیش از آغاز سال نو، زمان ارسال کارت تبریکها فرا میرسد. فرستادن کارت تبریک برای همه دوستان و آشنایان یک کار مرسوم است. اقوام و دوستانی که در دیگر کشورهای یا شهرها زندگی میکنند، جای خود دارند. در این زمان دیگر چهارشنبه سوری فرا رسیده و باید از روی آتش پرید. چهارشنبه سوری خود به مثابه یک جشن مستقل، آداب خود را دارد. آتش افروختن و پریدن از روی آتش، خوردن آجیل چهارشنبه سوری و …. اما در روزگار ما این جشن دگرگونیهای زیادی به خود پذیرفته است. از جمله آن که به علت برخی محدودیتها آتش بازی و بوته افروزی، ترقه بازی در بین جوانان باب شده که بیشتر موجب اذیت و آزار مردم و ایجاد صوتهای ناهنجار میشود. در حالی پیش از اینها و زمانی که با آتش بازی و بوته افروزی مخالفتی نمیشد، این جشن آرامتر و دلپذیرتر و حتی زیباتر برگزار میشد.
پس از چهارشنبه سوری، نوروز فرا میرسد. آماده کردن سفره نوروزی، خرید میوه و شیرینی و آجیل، آماده شدن برای تحویل سال، دعای تحویل سال، دید و بازدید عید، عیدی دادن و عیدی گرفتن همه در طول روزهای عید انجام میشود.
دید و بازدید رفتن تا پایان روز ۱۲ فروردین ادامه دارد. اما معمولاً در همان صبح نوروز به دیدن اقوام نزدیک، مانند پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر زن یا شوهر، عمه، عمو، خاله، دایی و… میروند. روزهای بعد نوبت اقوام دورتر فرا میرسد و سر فرصت به دیگر اقوام و دوستان سر میزنند و دیدارهای تازه میکنند. حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورتهایی که پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سرباز زده باشند، این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت میشمارند و راه آشتی و دوستی در پیش میگیرند. البته دید و بازدید هم در این سالها تغییرات قابل توجهی به خود پذیرفته و نزد کسانی که از تمکن مالی برخوردارند، شکل سفر گرفته است. از آنجا که مدارس در ایام نوروز تا ۱۴ فروردین تعطیل است، فرصت خوبی برای سفر کردن به دست میآید. پس گروه کثیری از مردم به شهرهای حاشیه دریای خزر میروند و در ویلای خود ساکن میشوند و یا آن که به دیگر نقاط خوش جزایر کیش و قشم و صفحات جنوبی کشور که در ایام نوروز از آب و هوای آب و هوای مخصوصاً معتدل برخوردار است، سفر میکنند. اما این سفرها نیز خالی از دید و بازدید نیست. در ویلاها به دیدار یکدیگر میروند و دیگران را به شام و ناهار دعوت میکنند. سفرهای زیارتی نیز که از قدیمالایام مرسوم بوده، همچنان رونق دارد. به این معنی که عده زیادی شب عید به قم یا مشهد میروند و پس از یکی دو روز به خانه و کاشانه خود باز میگردند.
اما آداب و سنن مربوط به نوروز در گذشته بیش از امروز بوده است. تا همین سی چهل سال پیش در برخی نواحی ایران، نوروزی خوانی مرسوم بوده است. در گیلان و مازندران و آذربایجان، از حدود یک ماه پیش از فرا رسیدن نوروز، کسانی در روستاها راه میافتادند و اشعاری درباره نوروز میخواندند. اشعاری که بنا بر تعلقات مذهبی شیعیان با مضامین مذهبی آمیخته بود و ترجیع بند آن چنین بود: باد بهاران آمده، گل در گلستان آمده / مژده دهید بر دوستان.... این پیکهای نوروزی در مقابل نوروزی خوانی از مردم پول یا کالا میگرفتند و سور و سات نوروزی خود را جور میکردند. تا همین چند دهه پیش در برخی نواحی ایران نوروزی خوانی مرسوم بوده است. افرادی در روستاها به راه میافتادند و اشعاری درباره نوروز میخواندند: باد بهاران آمده، گل در گلستان آمده / مژده دهید بر دوستان.... در چهارشنبه سوری نیز آئینهای چون فالگوش نشینی، قاشق زنی، بخت گشایی، کوزه شکنی، رفع نحسی و مانند آنها رسم بوده است که امروز دیگر چندان باب نیست و اگر باشد در برخی روستاهاست. تا چهل پنجاه سال پیش به راه انداختن «میرنوروزی» نیز یکی از آئینهای رایج بوده است.
داستان میر نوروزی این است که در پنج روز آخر سال اداره و فرمانروایی شهر را که به طور معمول در دست حکام است، خلاف آمد عادت به فردی از پایینترین قشرهای اجتماعی میسپردند و او نیز چند تن از مردم عوام را به عنوان خدم و حشم و عامل خود انتخاب میکرد و فرمانهای شداد و غلاظ علیه ثروتمندان و قدرتمندان میداد. آنها نیز در این پنج روز حکم او را کم و بیش مطاع میدانستند و تنها در موارد پولی به چانه زدن میپرداختند. پس از آن پنج روز نیز میرنوروزی مطابق سنت از مجازات معاف بود و هیچ کس از او بازخواست نمیکرد که چرا در آن مدت پنج روز چنین و چنان کرده است. حافظ در این بیت به عمر کوتاه آدمی، عمر کوتاه گل و عمر کوتاه سلطنت میرنوروزی اشاره دارد:
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی / که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
نظر شما