به گزارش خبرنگار ایمنا، آنچه امروز به عنوان زیارت اربعین و شعائر الحاق شده به آن میشناسیم، ریشه در تاریخی به اندازه عاشورا دارد. عاشورای حسین علیهالسلام که خط تفریقی میان حق و باطل را تا امروز امتداد بخشیده، سرآغازی شد بر ۴۰ روز مصیبت عظمایی که بر تارک هستی نقش بست؛ آسمان خون گریست و زمین به لرزه درآمد تا اربعین حسینی از همان سال ۶۱ اصالت ویژهای نزد شیعیان یابد.
شیعه روز أربعین سیدالشهدا (ع) که روز بیستم ماه صفر است را روز ورود اهلبیت آن حضرت پس از خلاصی از اسارت شام به کربلا دانسته و آن را زیارت «مرد الرأس» میخوانند؛ هرچند تردیدها و تاییدهای تاریخی برای همزمانی اربعین با ورود اسیران به کربلا وجود دارد و در میان عالمان شیعه این موضوع همچنان محل بحث است اما آنچه مسلم اعتقادی است، جایگاه زیارت امام حسین (ع) در روز اربعین است.
مهمترین نکته درباره اربعین، روایت امام عسکری (ع) است که در روایتی قابل استناد، نشانههای مؤمن پنج چیز میدانند: خواندن پنجاه و یک رکعت نماز واجب و نوافل، زیارت اربعین، انگشتری در دست راست، وجود آثار سجده بر پیشانی و بلند خواندن بسم الله در نماز. این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی آمده، به اربعین امام حسین (ع) و بزرگداشت آن روز تصریح میکند.
فارغ از آنکه ورود جابر بن عبدالله انصاری به کربلا در اربعین اول سیدالشهداء (ع) همزمان (و یا یک روز قبلتر از) ورود اسرای خاندان اهلبیت (ع) بوده است یا خیر، در اینکه اول زائر اربعین امام حسین (ع) جابر بوده تردیدی وجود ندارد.
درباره جابر
جابر بن عبدالله انصاری آخرین باقیمانده اصحاب رسول خدا (ص) بود و پس از آنکه آن حضرت از دنیا رفتند، همواره به اهل بیت پیوسته و بر مکتب آنان پایبند بود. او چه آنگاه که در مسجد مینشست چه آن زمان که عصا زنان در کوچههای مدینه رفت و آمد میکرد همواره لب به حقانیت امیر مؤمنان (ع) میگشود و بیم و ترسی از عاقبت خود نداشت هرچند که کهنسالی و شخصیت اجتماعی او باعث شده بود حجاج کاری به او نداشته باشد.
در روز عاشورا امام حسین (ع) از لشکر عمر سعد خواست تا از جابر بن عبدالله انصاری حقانیت ایشان را جویا شوند. او حامل سلام پیامبر اکرم (ص) به محمد بن علی، امام باقر (ع) بود و حتی نخستین زیارت امام حسین (ع) را به واسطه دستور رسول خدا (ص) اقامه کرد.
درباره نخستین زیارت
جابر که با عطیّه عوفی یکی از دانشمندان روزگارش، خود را در روز اربعین به کربلا رساند، در شط فرات غسل کرد، با دو پارچه مانند حاجیان مُحْرم شد، با سر و پای برهنه، با دلی پر از غم و اندوه به زیارت قبر محبوب خود، حسین (ع) مشرّف شد.
اگر این نقل را بپذیریم که همزمان با ورود اسرای اهلبیت (ع) به کربلا رسید، آمده است که هنگام عزیمت برای زیارت امام حسین (ع) ورود کاروانی نظر جابر را به خود جلب کرد و به غلامش گفت:
اینان کیستند؟ اگر از کارگزاران یزیدند، خودمان را پنهان کنیم و اگر زین العابدین (ع) و همراهان او هستند، تو را در راه خدا آزاد میکنم.
غلام رفت و برگشت و گفت: زین العابدین (ع) همراه با عمهها و خواهران و همراهانند. آنان هنگامی که نزدیک شدند، جابر با سر و پای برهنه از آنان استقبال کرد و همگی گریستند. صدای شیون بلند شد و امام سجاد (ع) در کربلا برای جابر و همراهانش، روضهخوان عاشورا شد.
درباره اهمیت نخستین زیارت
زیارت اربعین عطیه و جابر در آن زمان حساس از بعد سیاسی اهمیت بسیار دارد. زمانی که یزید بن معاویه ریختن خون سیدالشهداء و اصحابش را افتخار میدانست و شیعیان آن حضرت در خفقان شدید به سر میبردند، بازمانده یاران پیامبر اکرم به زیارت تربت امام حسین (ع) شتافت. او در واقع فرستاده خاتم المرسلین به شمار میآمد؛ زیرا رسول خدا به وی چنین وصیت کرده بود: ای جابر، قبر فرزندم حسین را زیارت کن. چون ثواب زیارتش با ثواب صد حج برابر است.
جابر بعد از شهادت امام حسین (ع) و یارانش از این فاجعه تاریخی آگاه شده، با چشمان نابینا و دلی روشن و ضمیری پاک راه کوفه پیش گرفت و خود را به عطیه عوفی رساند. این دو بزرگمرد در اربعین شهادت حضرت اباعبدالله (ع) و اصحابش در سرزمین کربلا حضور یافتند.
آنچه به زیارت اربعین جلوهای خاص از شهامت و شجاعت میدهد حرکت قهرمانانه این دو زائر در آن موقعیت حساس است؛ زیرا بعد از شهادت امام حسین (ع) یزید و یزیدیان چهره پیروزمندانه به خود گرفته بودند و هر تحرکی از سوی موافقان مکتب علوی را در خفقان استبداد خود متوقف میکردند.
در این خفقان و در سکوت جامعه مسلمین در برابر ظلمی که به خاندان اهلبیت شده بود، حرکت جابر از مدینه و عطیه از کوفه برای زیارت سیدالشهدا تأییدی بر قیام آن حضرت بود.
این حرکت انقلابی به شعلهور شدن نهضت حسینی و افشای جنایات دژخیمان بنی امیه انجامید و عطقه و جابر از بنیانگذاران قیامهایی شدند که در دفاع و خونخواهی سیدالشهدا به وسیله توابین و دیگران شکل گرفت.
درباره عطیه عوفی
عطیه بن سعد بن جناده عوفی کوفی از نظر طبقات رجالی، در گروه تابعین جای دارد یعنی از طبقه ایست که پیامبر اکرم (ص) را ندیده و بدون واسطه سخنی از وی نقل نکرده است.
او از اصحاب امیر مؤمنان و امامان بعد از ایشان تا امام محمد باقر سلاماللهعلیهم به شمار آمده و از دانشمندان بزرگ و اسلام شناس عصر خویش محسوب میشد. عطیه از چنان مقام علمی برخوردار بود که حتی دانشمندان اهل سنت نیز او را مورد اعتماد میدانستند و دانش تفسیری و حدیثی او را تأیید میکردند.
زبان گویای ولایت علوی عَطِیَّة، که پرورش یافته مکتب تشیع راستین بود، آموختههایش را با زبانی گویا برای جامعه اسلامِی و تاریخ بیان کرد و به یادگار گذاشت.
عطیه به شیوهای زیبا به دفاع از حریم ولایت علوی پرداخت. بدین جهت نام او در سند بسیاری از روایاتی که منزلت و فضائل امام علی (ع) را نقل میکند، دیده میشود. او از کسانی است که حدیث غدیر خم را به دورترین نقاط بلاد اسلامی رساند و در ابلاغ کلام رسول خدا و مکتب جانشینان ایشان از هیچ تلاشی دریغ نکرد.
مبارزه سیاسی عطیه عوفی در زمان حکومت عبدالملک مروان، پنجمین خلیفه اموی، در مقابل حجاج بن یوسف ثقفی که دستانش به خون شیعیان علوی آغشته بود نیز جاودانه ماند.
در زمان فرمانروایی این ستمگر اموی در کوفه قیامهای متعددی شکل گرفت که یکی از آنها قیام عبد الرحمن بن محمد بن اشعث در سال ۸۰ هجری از خاستگاه خراسان بود.
این قیام که عطیه نیز در آن سهیم بود، توسط لشکر حجاج در بصره شکست خورد؛ حجاج در فرمانی، به فرماندار فارس نوشت عطیه را دستگیر و او را وادار کند به حضرت علی (ع) ناسزا بگوید و اگر امتناع کرد، چهارصد تازیانه بر وی زده و موی سر و محاسنش را بتراشند.
فرماندار فارس عطیه را فرا خواند و فرمان حجاج را برایش خواند، عطیه زیر بار چنین ننگی نرفت و با کمال شهامت چون کوهی استوار در برابر سختترین شکنجهها و تازیانههای امویان ایستادگی کرد.
نظر شما