به گزارش ایمنا، محمد خاتمی، در بخش از نامه خود به گوترش با انتقاد از خروج آمریکا از برجام اقدام این کشور را تحقیر اصل اساسی گفتوگو برای صلح عنوان و از دبیرکل سازمان ملل درخواست کرده این سازمان در تمام جهان برای کنترل خشونت، تجاوز و بحران و بازگشت به گفتوگو و عدالت و مخالفت با جنگ بههرطریق که میتواند پیشقدم باشد. در متن کامل این نامه آمده است:
"بیست سال پیش در اجلاس عمومی سازمان ملل پیشنهاد شد تا سال ۲۰۰۱، آغاز هزاره سوم میلادی، سال گفتوگوی تمدنها نامیده شود که با اجماع به تصویب رسید، و این امید پدید آمد که در هزاره سوم تجربیات تلخ جنگ و جنایت و ستم هزاره دوم تکرار نشود.
همت دبیرکل انسان دوست و خیرخواه وقت، آقای کوفی عنان، همراه با پیشنهادهای مکمل و سازنده و تعیین دو دوره پنج ساله برای پیگیری طرح و نسب نماینده ویژه برای آن، روزنهای به سوی صلح و گفتوگو بهجای جنگ و ستیز گشود.
نفرت و تبعیض و خودکامگی که حاصل ”پارادایم“ ستیز و بهکارگیری زور بهجای منطق در قرن بیستم بود، حاصلی جز دو جنگ جهانی، جنگ سرد، جنگهای منطقهای، اشغال، سرکوب و آوارگی و منازعات خشونتبار نژادی، قومی، مذهبی، هویتی و فقر و جهل و استبداد و از همه بدتر تحقیر انسان نداشت؛ انسانی که میبایست بر سرنوشت خود حاکم و از زندگی خوب و امن برخوردار باشد و خشن ترین چهره تروریسم که احیاناً خود را در نقابی مقدس پنهان می کرد فاجعه را عمیقتر و پرخسارتتر کرد.
در چنین جهانی، گفتوگوی تمدنها ”پارادایمی“ را پیشنهاد میکرد که در پرتو آن گفتوگو بهجای مجادله، مدارا و شنیدن صداهای متنوع در جهان انسانی بهجای خشونت و تکریم به جای تحریم و صلح به جای جنگ بنشیند.
امید این بود که چنین تغییری راهگشا و نجات بخشِ مردمان تحت ستم، از جمله در فلسطین، افغانستان، عراق، لبنان و همه سرزمینهای درگیر با اشغال، جنگ و منازعه و تجاوز شود.
آن روز که این پیشنهاد تصویب شد گرچه در کشورهایی چون افغانستان و عراق رژیمهای سفاک و انسان کش حاکم بودند، ولی از اشغال این دو کشور خبری نبود.
گرچه ترور در همه جا وجود داشت ولی برجهای دوگانه نیویورک تبدیل به کوره سوزان خشم تروریستها نشده بود و در قلب دنیای به اصطلاح آزاد در اروپا و آمریکا، گرچه آدم کشی و تجاوز بود، ولی تروریسم جدید چهره زشت و مهیب خود را کاملا از پرده برون نیفکنده بود.
ناگهان جهان دگرگون شد.
تروریسم در خشنترین و بیرحمترین وجه خود، با سازمان دهی تازه، آدم و عالم را تهدید کرد؛
جنگ افروزان نیز صدای جنگ و ائتلاف برای جنگ را برآوردند و آشوب را گسترده تر کردند.
با کمال تأسف طرح مکمل گفتوگوی تمدنها در پائیز ۲۰۰۱ که پیشنهاد ائتلاف برای صلح برپایه عدالت را میداد، در آن هیاهو درست شنیده نشد.
از آن پس خشونت در پی خشونت، جنگ از پس جنگ و آوارگی انسانها و فشار حکومتهای جبار چهره تاریخ را سیاه تر کرد و دیدیم که بر سر آنچه بهار عربی خوانده شد چه آمد. دوباره حکومتهای نظامی و غیر دموکراتیک سر بر آوردند و جنگ و خشم و آشوب بهجای امید به آزادی و دموکراسی و پیشرفت نشست و دامنه اشغال و تجاوز گسترده تر و آتش نسل کشی شعلهورتر شد.
مردمان مظلوم در عراق و افغانستان مورد تهاجم قرار گرفتند و تروریسم داعش با حرکتی شتابان با چشم انداز اشغال تمامی خاورمیانه، عراق و سوریه را مورد تهاجم قرار داد و گستاخانه ترین شیوههای کشتار و ویران کردن را به نمایش گذاشت و اسرائیل خشنودتر از همیشه، مراحل جدیدی از جنایت و ستم علیه مردم مظلوم فلسطین را آزمود؛ یمن مظلوم گرفتار طوفان تجاوز و قحطی و نسل کشی شد و بهطور کلی خاورمیانه و غرب آسیا بیش از هر زمان اسیر بحرانهای ناشی از جنگ و جنایت و ناامنی گردید و این وضع ناگوار کم و بیش در بیشتر مناطق جهان وجود داشت.
در ایران هم که امواج سهمگین تروریسم و جنگ تجاوز کارانه را از سر گذرانده و نسیم آزادی و اصلاح از خاور انقلاب اسلامی وزیدن گرفته و به جامعه طراوتی بیشتر و امیدوار کنندهتر بخشیده بود، از آسیب این امواج ویرانگر برحذر نماند و امروز با خشونت بارترین تحریمها و محاصرههای اقتصادی روبروست و تهدیدهای نظامی آمریکا علیه ایران پر رنگتر شده است؛ گرچه تلاشهای ارجمند ملت و دولت توانست سیاست گفتوگو را بهجای ایجاد موقعیتهای خطرناک بنشاند و شاهد توافقی نو برای همزیستی و همکاری شود. برجام تجربه ارزشمندی در چارچوب رهیافت گفتوگو برای صلح بود که با مخالفت دولت جدید آمریکا روبرو شد. بر این باورم که آنچه آمریکا بر سر برجام آورد، تنها مخالفت با دولت و ملت ایران نبود، بلکه تحقیر اصل اساسی گفتوگو برای صلح بود و باز هم زور بهجای توافق و تحریم بهجای تفاهم نشست.
در پایان دهه دوم هزاره سوم، سرنوشت تکاندهنده گفتوگوی تمدنها که مورد قبول اندیشمندان و خیرخواهان عالم است و نیز تفاهم و ائتلاف برای صلح بر پایه عدالت، حکایت از دشواریهای بزرگی میکند که سازمان ملل و همه سازمانهای بشر دوست و صلح خواهان عالم در انجام وظایف خطیر خود دارند.
پرسش مهم این است که سازمان ملل متحد که پس از جنگ جهانی دوم به منظور استقرار صلح در عرصه جهانی پدید آمد، اگر می توانست به رسالت نخستین خود متعهد بماند و قدرتهای زورگو نقش مؤثر آن را نادیده نمیگرفتند و اجازه میدادند که این سازمان، انگارهٔ صلح را به سیاستها و برنامههای عملی تبدیل کند آیا جهانیان زندگی بهتری را تجربه نمی کردند؟
با درک همه محدودیتهای سازمان ملل، بر این باورم که اگر همت استوار و عزم اصلاح دبیرکل محترم یاری کند باز هم می توانیم شاهد گشوده شدن روزنهای امیدبخش به سوی آیندهای بهتر باشیم.
من با کمال تواضع از همه خیرخواهان، مصلحان، اندیشمندان، هنرمندان و سازمانهای صلحاندیش بینالمللی و همه نهادهای مدنی در سطوح ملی، منطقهای و جهانی و حتی سیاستمدارانی که به واقع از ملتهای خود نمایندگی میکنند و آلوده به آفت غرور، توهم و وابستگی نیستند میخواهم بازهم جهان و جهانیان را به دنیایی دور از خشونت، جنگ و نفرت دعوت کنیم و ”ائتلاف برای صلح بر پایه عدالت“ و نفی جنگ و خشونت را مقدمه رسیدن به جهانی آرام تر، بهتر و برخوردارتر بهلحاظ معنوی و مادی برای همه انسانها قرار دهیم.
عالیجناب دبیرکل؛
از آنجاکه شکست جامعه جهانی و نهاد مهم سازمان ملل در کنترل تنشها و بحرانها میتواند خسارات غیرقابل جبرانی به بار آورد، از سازمان ملل بهطور خاص درخواست می کنم، در تمام جهان برای کنترل خشونت، تجاوز و بحران و بازگشت به گفتوگو و عدالت و مخالفت با جنگ بههرطریق که میتواند پیشقدم باشد.
با مهر و امید
سید محمد خاتمی
شهریور ۹۸
نظر شما