به گزارش ایمنا، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری، این مرجع عالیقدر در ادامه جلسات درس اخلاق خود در ماه محرم و با موضوع شفاعت اهل بیت(ع) به ایراد سخن پرداخت. متن سخنرانی آیت الله مظاهری بدین شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجلاللهتعالیفرجهالشریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
در جلسه قبل بحث مهمی جلو آمد اما ناقص ماند و بنا شد در این جلسه هم دربارۀ آن بحث مهم صحبت کنم. به تناسب عزاداریها و اینکه این عزاداریها توسّل به امام حسین«سلاماللهعلیه» و توسّل به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است و باید باشد. در حالی که فواید زیادی دارد، اما اگر هیچ فایده نداشت به جز این فایده که این عزاداریها توسّل به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است، بس بود که ما این عزاداریها را فوقالعاده اهمیّت دهیم و پرمحتوا کنیم. گریه و زاری در این عزاداریها زیاد شود و بالاخره گناه نباشد و مورد تأیید حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» باشد. به این تناسب گفتم که از نظر قرآن توسّل یک امر لازمی است. اگر ما بین خودمان و خدا واسطه قرار ندهیم، نمیتوانیم فیض از طرف حق بگیریم. اگر دعایمان مستجاب شود، اگر گرفتاریهایمان رفع شود، اگر حتّی پابرجا باشیم، حتّی عالم وجود پابرجا باشد، به واسطۀ اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است: «بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ، وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ»[1]
لذا قرآن با جدیّت کاملی میفرماید باید واسطه بین خود و خدا داشته باشیم: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ»[2]؛ ای بندگان با تقوا، برای گرفتن فیض واسطه میخواهید و آن اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است.
«وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا»[3]
خدا، اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را دارد. اسماء الحسنی یعنی اهلبیت«سلاماللهعلیهم». در وقت دعا کردن اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را واسطه قرار دهید. لذا در جلسه قبل میگفتم شاید بیش از یک میلیون دعا در مفاتیح محدّث قمی هست. یک دعا نداریم که توسّل در آن دعا نباشد. یا اول یا وسط یا آخرش هست و خیلی دعاها نظیر کمیل و ابوحمزه ثمالی در اول یا وسط یا آخرش توسل هست.
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً»[4]
میفرماید: ای گناهکار اگر میخواهی آمرزیده شوی، باید نزد پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» استغفار کنی و پیغمبر هم برایت استغفار کند، آنگاه پروردگار عالم با تلاطم رحمتش تو را میآمرزد. ما اگر بخواهیم استغفار کنیم، اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را میخواهیم، اگر بخواهیم دعا کنیم، اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را میخواهیم، اگر بخواهیم برای رفع گرفتاریهایمان اصلاح کنیم، اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را میخواهیم و بدون اهلبیت«سلاماللهعلیهم» نمیشود.
«أَبَی اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ»[5]
معنا ندارد خدا بدون اسباب کار کند. «أَبَی اللَّهُ» تکوینی است و نه تشریعی؛یعنی محال است که پروردگار عالم بدون وسائط کار کند. تقصیر از فیض نیست، بلکه قصور از عالم وجود است و قصور از ماست. آیا پروردگار عالم میتواند بدون درخت به ما زردآلو دهد؟ این رحمت میوه برای ما باید به واسطۀ درخت باشد. آن درخت باید به واسطۀ خاک و آب باشد. چه وسائط فراوانی میخواهد تا یک دانه میوه به ما برسد. اگر آب نباشد، نمیشود، اگر ریشههای درخت نباشد، نمیشود و اگر تنۀ درخت و شاخهها نباشد، نمیشود و اگر رگهای ریزی که متصل به شاخهها و میوه و برگهاست، نباشد، باز نمیشود. این تقصیر از خدا نیست که خدا نتواند و یا نکند بلکه تقصیر از عالم وجود است که این عالم وجود باید با وسائط فیض نفع ببرد. لذا این توسّلها باید باشد.
چه خوش میگوید:
چون خدا خواهد کهمان یاری کند / میل مـا را جـانـب زاری کـنـد
تا نگیرد ابر کی خندد چمن؟ / تا نگرید طفل کی جوشد لبن؟
تا نگرید کودک حلوا فروش / بحر بخشایش نمی آید به جوش
این تقصیر از خدا نیست، تا اینکه کسی بگوید خدا نمیتواند بدون درخت به ما میوه دهد. البته میدهد، اما معجزه میخواهد. همۀ عالم نباید خرق عادت و معجزه باشد، بلکه معجزه در جای خاصّی است که احتیاج به آن معجزه پیدا کنیم. مثل معجزه انبیاء برای مردم. حتّی بنا نیست انبیا هم با معجزه جلو بروند، بلکه در جای خاصّی که لازم باشد، معجزه ایجاد میکنند برای اثبات مقصودشان و برای اثبات مطلوبشان؛ و الاّ خود انبیاء نیز با همین وسائط زندگی و تبلیغ میکنند. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بیست و سه سال با معجزه کار نکردند، بلکه با فعالیّت بود. ایشان را سنگ میزدند، تبلیغ میکرد و طردش میکردند باز تبلیغ میکرد و همّ و غم او تبلیغ دین بود و البته معجزه هم داشت و آن قرآن بود. این کتاب آسمانی که علم ماکان و مایکون و ما هو کائن در آن هست، معجزۀ ایشان بود، اما با خرق عادتها نبود. یعنی مثلاً اینطور نبود که پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»با معجزه، همه را مسلمان کنند. آنچه میشود همین است که خدا صد و بیست و چهار هزار پیغمبر برگزیند و یکی از آنها خاتمالانبیاء است. اینها با مردم حرف بزنند و دل مردم را رام کنند و عقل مردم را باصفا و شفاف کنند و با عقلشان بگویند: «لا اله الاّ الله».
لذا این واسطه باید باشد و کسانی که تازه پیدا شدهاند و حرفهایی میزنند، قبلا هم بودهاند؛ امثال کسروی و کسروی منشها همیشه بودهاند؛ امّا این مسئله در عمق جان بتپرستان هم هست که ما واسطه میخواهیم. با این تفاوت که آنها مطلب را بد میگیرند. حماقت آنها به اینجا میرسد که بت را واسطه قرار میدهند بین خودشان و خدا. قرآن نقل میکند که آنها میگفتند:
«هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ»[6]
«مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی»[7]
ما اگر سجده به بت میکنیم برای اینست که میخواهیم واسطه قرار دهیم بین خودمان و خدا. خدا این را رد نمیکند و نمیگوید چرا واسطه قرار میدهی؟ قرآن میگوید خیلی نادانی که چیزی را که هیچ نفع و ضرری ندارد بین خود و خدا واسطه قرار میدهی! چرا او را که واسطۀ فیض عالم است، واسطه قرار نمیدهی؟ چرا کسی را که میتواند به اذن خدا همه کاری کند، شفیع قرار نمیدهی؟! لذا حتی بتپرست هم در عمق جانش خوابیده است که دعا با توسّل باشد. در عمق جانش خوابیده است که باید بین خدا و بنده واسطه باشد. لذا خدا نمیگوید چرا واسطه قرار میدهی، بلکه میگوید چرا واسطۀ بیخود و خرافی قرار میدهی؟! برای واسطه کسی را قرار بده که خدا او را تعیین کرده است: «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»[8]
آنکه خدا میگوید شفیع و واسطۀ فیض شو، یعنی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» لیاقت این را دارند که واسطۀ فیض این عالم باشند و لیاقت این را دارند که رفع همّ و غم کنند و لیاقت این را دارند که دعا را ببرند به عالم ملکوت و آنجا مستجاب شود و بالاخره تسلط وجودی بر این عالم داشته باشند. حال این را واسطه قرار بده تا هم عقلت بپسندد و هم خرافت نباشد. قرآن میگوید واسطه میخواهی، اما اشتباه نکن. اگر میخواهی واسطه قرار دهی، کسی را واسطه قرار بده که بتواند کار کند، اما به قول قرآن بت که هیچ نفع و ضرری ندارد، معنا ندارد کسی واسطه قرار دهد. قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود را در این دنیا واسطه قرار دهیم برای رفع همّ و غم و برای استجابت دعاهایمان و برای اینکه ما و عالم وجود باقی بمانیم و بتوانیم استکمال کنیم.
این بحث فیالجمله که در هفتۀ گذشته مقداری دربارهاش صحبت کردم و باید همه بدانیم که بدون واسطه نمیشود. پروردگار عالم میتواند به ما آب دهد اما بدون واسطه نمیشود.
تا نگرید ابر کی خندد چمن؟
باید پروردگار عالم به ابر امر کند و ابر بالا رود و از آنجا به قول قرآن هرکجا که خدا میخواهد ببارد و وقتی بارید، چشمه ایجاد شود و از آن چشمهها استفاده کنیم برای خودمان و برای وابستهها و برای باغ و چمنمان. حال محال است بدون ابر، باران ببارد. محال است که بدون ابر یا برداشت بخارها از دریاها خدا باران بباراند. زیرا «أَبَی اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ»؛ همه چیز از طرف خداست، اما واسطه میخواهد، بردن ما به بهشت توسط خداست، اما اعمال صالح و شایستۀ ما را میخواهد. خدا میتواند گناهکار را بیامرزد، اما واسطه میخواهد. خدا نمیتواند ما را همینطور به بهشت ببرد، بلکه واسطه میخواهد و واسطه تقوای ماست: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ»
ما باید متّقی باشیم تا پروردگار عالم نظر لطفی به ما بکند و در این دنیا یک انسان کامل شویم و در آخرت مورد شفاعت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» قرار بگیریم، آنگاه با امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به بهشت رویم. به قول قرآن: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»[9]؛ این نیز واسطۀ فیض است، لذا در این دنیا همینطور که همۀ ما حس میکنیم عالم تکوین واسطۀ فیض بین خدا و بندههاست. عالم تشریع واسطۀ فیض بین بندهها و رفتن به بهشت است. اینکه یک انسان کامل شود و بالاتر از اینها اینکه واسطۀ فیض نظیر کارخانه و روشنایی اینجاست که حتماً سیم میخواهد. برای اینکه فیض پروردگار عالم به عالم وجود برسد، حتماً واسطه میخواهد. واسطۀ اینکه برق به ما برسد، سیم است و واسطه اینکه ما انسان کامل شویم و مورد رحمت خدا شویم، اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است. فیض از طرف حق به ما برسد یا به عالم وجود برسد، قطب عالم امکان و محور عالم وجود الآن، آقا امام زمان«ارواحنافداه» است.
بحثی که الان به درد همه میخورد و همه اگر لجوج نباشند، قانع میشوند، اینست که پروردگار عالم میفرماید من بدون سبب کار نمیکنم، چه در تکوین و چه در تشریع و اگر شما میخواهید آمرزیده شوید، باید پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» برایتان دعا کند: «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً»[10]؛ این راجع به دنیاست و اسمش را توسّل میگذاریم.
عالم آخرت و دنیا یک چیزند، به قول قرآن اینجا ظاهر و آنجا باطن است. اینجا مجاز است و آنجا حقیقت است. یک سکه دوروست و این رو دنیا و روی دیگر آخرت است. آنجا نیز واسطه میخواهیم که اسمش را شفاعت میگذارند. در این دنیا توسّل و در آنجا شفاعت است. شفاعت از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است، لذا قرآن در چندین جا میفرماید: این شفاعت هست اما با اذن خدا. یعنی بت نمیتواند شفاعت کند، اما پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میتواند شفاعت کند، زیرا خدا او را واسطه قرار داده بین ما و شما. همینطور که دین آورده است، همینطور رفتن بهشت برای ما به واسطۀ شفاعت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است. قرآن چندین جا این شفاعت را امضا کرده است، از جمله در برخی آیات در حالی که شفاعت را امضا میکند، تکاندهنده نیز هست و کمر انسان را میشکند. میفرماید: «فی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ، عَنِ الْمُجْرِمینَ، ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ»[11]؛ یعنی حساب و کتاب تمام میشود. عدهای از شیعیان به جهنّم میروند. جهنّمیان تعجب میکنند، یا ملائکه که نگهبان جهنم هستند سوال میکنند که «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ»؟ و به قول اهل علم، «ما» استفهامیۀ تعجّبیه است. یعنی تعجب میکنند که شیعه و جهنم معنا ندارد! شیعه باید وقتی وارد صف محشر میشود، زیر لوای حمد برود. عَلَمی که امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» لب حوض کوثر نصب کرده و یک طرفش «لا اله الاّالله محمد رسول الله علی ولی الله» و طرف دیگرش «الحمدلله رب العالمین» است. یعنی از زبان شیعه نقل میکند که خدمت مولا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» آمدیم. آنجا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به آنها آب کوثر میدهد. اگر پیر است، جوان میشود و اگر ناسالم است، سالم میشود، اگر صفت رذیله دارد، رفع میشود و اگر جاهل است، عالم میشود و بالاخره یک انسان کامل میشود. آنجا در حالی که پنجاه هزار سال است، اما برای این شیعه یک لحظه است. در روایات میفرمایند یک لحظه است.[12] بعد به واسطۀ امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» که به قول قرآن او جلو و شیعه به دنبال و میروند به سمت مقصود و مقام قرب الهی.
جهنّمیان تعجّب میکنند از اینکه شیعه و جهنّم است، لذا از آنها سؤال میکنند. یا ملائکهای که نگهبان جهنّم هستند، تعجّب میکنند و سؤال میکنند شما که شیعه هستید چرا جهنّم آمدهاید؟ یک دسته میگویند ما شیعه هستیم امّا: «قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»[13]؛ قرآن در جای دیگر میگوید اگر نماز هم بخواند امّا بیاعتنا نسبت به نماز باشد، وای بر او. در وقت نماز همه چیز باید فدای نماز شود و همه چیز تعطیل شود به جز نماز: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ، الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ»[14]، مسلمان نیست و وای به این نامسلمان که در وقت نماز، غافل از نماز است. لذا عدهای میگویند ما که به جهنم آمدهایم، زیر سر بینمازی ماست. عدهای دیگر میگویند ما نماز میخواندیم، امّا: «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ»[15]، بال دیگری نداشتیم و آن رابطه با مردم و کمک کردن به خلق خداست. بال اوّل نماز و بال دوّم کمک به خلق خداست، البته هرکس به اندازهاش. امّا اینها میگویند ما این کاره نبودیم و به فکر مردم و شیعیان نبودیم و ما را به جهنّم آوردند.
سوّم اینکه میگویند: «وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ»[16]؛ ما نماز میخواندیم و به مردم رسیدگی میکردیم اما با گنهکار نشست و برخاست داشتیم، یعنی فساد اخلاقی در خانه و اجتماعمان بود و خودمان دامن به این فساد اخلاقی میزدیم. لذا این هم دستۀ سوّم است.
دستۀ چهارم اقرار میکنند: «وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّین»[17]؛ ما معاد را تکذیب میکردیم، معاد را فراموش کرده و یاد مرگ نبودیم و برای قبر و عالم برزخ و قیامت خود کاری نمیکردیم. از اینرو ما را به جهنّم آوردند.
بعد قرآن میفرماید: «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعینَ»[18]
شفاعتی که از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است، به ما نرسید. حتّی در ذیل همین آیه، روایت داریم که بعضی از انها میگویند ما دسترسی به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» پیدا نکردیم. ما را از راهی به جهنم بردند که اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را ندیدیم تا اینکه شفاعت ما را بکنند. لذا همین دو سه آیه، اصل شفاعت را امضا کرده است. یعنی در روز قیامت شفاعت هست و شفاعت از اهلبیت«سلاماللهعلیهم»است. اهلبیت«سلاماللهعلیهم» در روز قیامت خیلی شفاعت میکنند، امّا لیاقت میخواهد. مثل اینکه باران برای زمین خیلی مفید است، اما اگر زمین شورهزار باشد، هرچه باران ببارد، نمیشود. در روایات میخوانیم امام حسین«سلاماللهعلیه» در روز قیامت به اندازهای شفاعت میکند که حتی دشمنان طمع میکنند به شفاعت اهلبیت«سلاماللهعلیهم». امّا این شفاعت به این چند دسته نمیرسد. آدم بینماز زمینه ندارد و زمین شورهزار است و نمیشود شفاعتش کنند. آدمی که خودخور و خودخواه و خودمحور است، بلکه ظلم به دیگران میکند و حقالنّاس میکند و مال مردم را میبرد و به دیگران ظلم میکند، لیاقت ندارد و زمین شورهزار است و باران رحمت نمیتواند بر او ببارد. این تقصیر امام حسین«سلاماللهعلیه» نیست، بلکه قصور از خود اوست. خودش را طوری ساخته است که نمیشود مورد شفاعت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» واقع شود. بلکه بعضی از اینها مورد نفرین پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» هم واقع میشوند. کسانی که پشت پا به قرآن بزنند. قرآن از زبان پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روز قیامت میفرماید: «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»[19]
اینها به قرآن من پشت پا زدند. از قرآن من خیلی میشد استفاده شود و میتوانستند به واسطه قرآن من یک انسان کامل شوند، امّا نشدند و پشت پا به قرآن زدند. خدایا بازخواست مرا از اینها بکن. این آیه میفرماید اصلاً نمیشود شفاعتش را بکنند، بلکه بعضیها را نفرین هم میکنند. لذا این شفاعت در آیات فراوانی امضا شده است و این نیز یک امر تکوینی است. امریست که اگر نباشد، نمیشود. گفتم توسّل و شفاعت تفاوتی ندارد. در این دنیا اسمش را توسّل و در آخرت اسمش را شفاعت میگذاریم و قرآن و روایات روی هر دو خیلی پافشاری کردند. قرآن اینقدر که روی این واسطۀ فیض در دنیا و آخرت پافشاری کرده است، کمتر چیزیست که قرآن اینقدر به آن اهمیّت داده باشد. اگر روایات اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را جمع کنیم یک کتاب میشود راجع به شفاعت اهلبیت«سلاماللهعلیهم»و راجع به دعا و توسّل در این دنیا. لذا ما باید رابطهمان با اهلبیت«سلاماللهعلیهم» محکم باشد. ما باید واسطه قرار دهیم یا در آخرت شفیع قرار دهیم بین خودمان و خدا. بدون شفاعت معقول نیست. حتی هفتۀ گذشته اشارهای کردم و گفتم بدانید که همۀ انبیاء نیز باید با شفاعت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» به بهشت بروند. برای اینکه واسطه فیض عالم آنها هستند: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»[20]
و بهشت نعمت بزرگی است که باید با واسطۀ فیض عالم یعنی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» باشد. همه و حتّی انبیای اولوالعزم نظیر نوح پیغمبر و ابراهیم خلیلالله و موسی کلیمالله و عیسی روحالله، و مابقی انبیا به طریق اولی اگر بخواهند مورد رحمت خدا واقع شوند، واسطه میخواهند. لذا مثلاً انبیای اولواالعزم در این دنیا واسطه قرار میدادند اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را در خانه خدا.
معجزههای حضرت موسی با واسطه بوده است. یعنی با توسّل و دعا بوده است.
«فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ»[21] یعنی اهلبیت«سلاماللهعلیهم».[22] یا حضرت ابراهیم اگر توانست آتش را خاموش کند، به واسطۀ شفاعت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» بوده است. اگر موسی کلیمالله توانسته عصا را اژدها کند با توسّط و رابطه قرار دادن و با واسطه بوده است. همۀ آنها چنین بودهاند:
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ»
لذا در روز قیامت چون واسطۀ فیض اهلبیت«سلاماللهعلیهم» هستند، همۀ انبیا حتّی اولواالعزم باید با واسطه و شفاعت و واسطۀ فیض این عالم یعنی اهلبیت«سلاماللهعلیهم» به مقام قرب الهی که دارند، برسند.
[1]. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 615.
[2]. المائده، 35: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید؛ و به او [توسل و] تقرب جویید.»
[3]. الاعراف، 180: «و نامهای نیکو به خدا اختصاص دارد، پس او را با آنها بخوانید.»
[4]. النساء، 64: «و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیرِ مهربان مییافتند.»
[5]. الکافی، ج 1، ص 183.
[6]. یونس، 18: «اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.»
[7]. الزمر، 3: «ما آنها را جز برای اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند، نمیپرستیم.»
[8]. البقره، 255: «کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟»
[9]. الاسراء، 71: «[یاد کن] روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان فرا میخوانیم.»
[10]. النساء، 64: «و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیرِ مهربان مییافتند.»
[11]. المدثر، 40تا42: «در میان باغها. از یکدیگر میپرسند، درباره مجرمان: چه چیز شما را در آتش [سَقَر] درآورد؟»
[12]. ر.ک: مجمع البیان، ج 10، ص 531.
[13]. المدثر، 43: «گویند: از نمازگزاران نبودیم.»
[14]. الماعون، 4و5: «پس وای بر نمازگزارانی، که از نمازشان غافلند.»
[15]. المدثر، 44:«و بینوایان را غذا نمیدادیم.»
[16]. المدثر، 45: «با هرزهدرایان هرزهدرایی میکردیم.»
[17] . المدثر، 46: « و روز جزا را دروغ میشمردیم.»
[18]. المدثر، 48: «و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد!»
[19]. الفرقان، 30: «و پیامبر [خدا] گفت: پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند.»
[20]. الانبیاء، 73: «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم.»
[21]. البقره، 37: «سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود.»
[22]. بحار الانوار، ج 27، ص 39.
نظر شما