عزیمت به جبهه با شناسنامه برادر/ آتش به اختیار یعنی شهید حججی ها

فریدن - شهید شهداد معانی در سال ۱۳۴۹ در روستای عادگان از توابع فریدن چشم به جهان گشود، خود را جای برادر بزرگتر جا زد و مجوز حضور در جبهه را گرفت.

به گزارش خبرنگار ایمنا از شهرستان فریدن، دومین یادواره شهدای روستای عادگان فریدن در حالی برگزار شد که  چشم ها این روزها در انتظار بازگشت پیکر مطهر دلیرمردی است که سر داد و سردار شد تا سرآمد تمام عشق ها شود.

حال و هوای این روزها بر یادواره شهدای روستای عادگان، این خطه ساده و صمیمی سایه انداخت و این محفل بهانه ای شد تا بار دیگر دل ها به پای منبر آزادگی و شهامت زانو بزند و نام شهید حججی نیز  در کنار نام شهدای روستای عادگان درخشش آغاز کند.

در این یادواره که با استقبال باشکوه مردم رو به رو بود جان فشانی  شهدای والامقام این دیار پاس داشته شد و بار دیگر زمان به احترام نام شهید ایستاد.

آتش به اختیار یعنی شهید حججی ها

حجت الاسلام  اسکندری امام جمعه شهر بوئین میاندشت در این مراسم، شهدا را پیروان حقیقی قرآن و کلام خدا دانست و گفت: آتش به اختیار  یعنی شهید حججی ها؛ آنان که در میدان عمل شجاعانه و مقتدرانه حتی تا پای جان هم می روند و ذره ای نرمش در برابر دشمن نشان نمی دهند.

وی زنده نگه داشتن یاد شهدا در قالب یادواره ها را تربیت کننده و هدایت بخش برشمرد و گفت: تربیت جامعه ما به دست شهیدان است.

سرهنگ احسان سروش فرمانده ناحیه مقاومت بسیج فریدن نیز در این مراسم، برگزاری یادواره های شهدا را بر آمده از نیاز و احتیاج جامعه به یاد شهید قلمداد کرد و گفت: شهدای بسیار قبل تر از ما راه خود را یافته اند و به منزل مقصود رسیده اند و این ما هستیم که گاهی به گم می شویم و نام و یاد آنان روشنی بخش مسیرمان است.

یادواره شهدای عادگان که میزبان جهادگران بسیجی نیز بود، با برنامه های مختلفی نظیر سرود و مدیحه سرایی  همراه بود.

روستای عادگان ۹ شهید تقدیم انقلاب و نظام کرده است. فرزندان برومندی که در آن سال های حماسه و نبرد، مردانه ایستادند تا دست اهریمنان از خاک نجیب ایران کوتاه گردد.

یکی از این شهدای سرافراز شهداد معانی است که در دفاع از میهن به درجه رفیع شهادت نائل شد.

عشق به جبهه ها او را برد

شهید شهداد معانی فرزند غلامحسین در سال ۱۳۴۹ در روستای عادگان از توابع فریدن در خانواده ای مذهبی و کشاورز پیشه چشم به جهان گشود. او بعد از طی دوران کودکی به مدرسه رفت و کلاس پنجم بود که برادرش غلام در جبهه مجروح شد.

شهداد عاشق شهادت و جبهه بود؛ بنابراین برای اعزام به جبهه به مقر بسیج مستضعفان شهرستان فریدن واقع در شهر داران مراجعه کرد ولی به علت سن کم  او را نمی پذیرند.

با این حال این دلایل باعث نشد که او از رفتن به جبهه منصرف شود بنابراین به خانه رفت و با شناسنامه برادر بزرگترش (علی) برگشت و خود را جای برادر بزرگتر جا زد و این گونه شد  که مجوز حضور در جبهه را گرفت.

در این حین پدر شهداد  متوجه  ثبت نام او در جبهه می شود و به دلیل این که شهداد سن و سالی کمی دارد و از سویی دیگر یکی از برادرانش نیز در جبهه مجروح شده و در بیمارستان بستری است؛  به سپاه پاسداران مراجعه می کند و دست پسر را گرفته تا به روستا بازگرداند.

در مسیر برگشت به روستا پدر برای گرفتن نسخه ای که به علت بیماری داشته به داروخانه مراجعه می کند و شهداد که بیرون منتظر پدر است به صورت اتفاقی اتوبوس حامل رزمندگان اعزام به جبهه را می بیند و در همین حین با مجوزی که به واسطه شناسنامه برادر گرفته، سوار یکی از اتوبوس ها می شود تا به آرزوی دیرینه اش یعنی حضور در جبهه برسد.

پدر از داروخانه بیرون می آید ولی فرزند را نمی بیند و وقتی از او پرس و جو می کند  متوجه رفتن وی می شود؛ اینجاست که پدر تسلیم عشق بازی فرزندش می شود و با چشمانی اشک بار  لب به دعا می گشاید.

آن جا کربلایی است که باید دید

شهداد نوجوانی بود که عشق کربلایی شدن در سر داشت و آرزویش محشور شدن با علی اکبر حسین(ع) بود،  از قول یکی از همسایگان این شهید آمده است که او معتقد بوده در جبهه خبرهایی است که فقط انسان های مومن، مقید و عاشق و پایبند به جمهوری اسلامی می دانند.

"آن جا کربلایی است که باید دید" بارها از زبان شهداد شنیده شده بود. شهداد مدت ها قبل از اعزامش به جبهه ریز و درشت آینده ای که در انتظارش بوده است را برای یکی از همسایگان خود نقل می کند. او حتی مراسم تشیع خود را به تصویر می کشد و به همسایه خود می گوید "به پدر و مادرم بگو در تشیع پیکرم گریه نکنند و دوست دارم مادرم در مراسم بگوید: "این گل پرپر ز کجا آمده؟ " و پدرم در جواب بگوید:" از سفر کرب و بلا آمده".

این نوجوان غیور پس از استقرار در جبهه در عملیات های مختلفی حضور پیدا می کند تا این که در ۲۲ اسفند سال ۶۳ با حضور در عملیات پیروزمندانه بدر در جزایر مجنون به آرزویش می رسد.

این گونه است که می گویند: " شهید نظر می کند به وجه الله ..." و می رود تا آغوش همیشه بهار خدا؛ آن جا که تا ابد جاودانه است.

شهید حججی ها از نسل دلاورمردان دیروزند؛ از همان سنگرهای استقامت و غیرت بر آمده اند تا این بار در خاکریزهای حرم مشق عشق حک کنند.

شهید؛ واژه  شگفتی است که در فهم های خاکی نمی گنجد. معنایی فراتر از ذهن های غفلت زده ی غبار گرفته و حقیقتی ورای اندیشه های دنیا زده. شهدا شهاب های شب شکن در تاریکی های زمان اند و نوشندگان شهد شیرین شهادت.

و یادواره ها همان دعوت نامه های شهداست؛ برای روزهای کسل کننده ی بی سودایمان؛ دعوت به سنگر عشق  برای آزمونی سخت به نام وفاداری...

گزارش: فاطمه زمانی

کد خبر 318113

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.