به گزارش ایمنا، سپنتا در سال ۱۲۸۶ در تهران متولد شد. تحصیلات خود را در تهران به پایان رسانید، از آن پس برای تکمیل معلومات خود به هندوستان عزیمت کرد. سپنتا در هند ریاست انجمن پارسیان بمبئی را عهده دار شد. از سال ۱۳۰۶ روزنامه دورنمای ایران را در آن دیار منتشر ساخت. سپنتا اولین فیلم ناطق به زبان فارسی را در سال ۱۳۱۲ به نام «دختر لر در هندوستان» تهیه و کارگردانی کرد. وی پس از وقوع جنگ جهانی دوم به ایران مراجعت کرد و به کار روزنامه نگاری پرداخت. عبدالحسین سپنتا که در زمینه تاریخ، ادبیات و ایرانشناسی تحصیل کرده بود، به سینما و فیلمسازی هم علاقه داشت و در روزگاری که بیشتر، فیلمها صامت ساخته میشد، توانست برای اولین بار، فیلمی را بسازد که ایرانیان، زبان مادری خود را در آن میشنیدند.
یکی از ابتکارات سپنتا در فیلم دختر لر، استفاده از یک بازیگر زن ایرانی مسلمان بود که نقش گلنار را برعهده داشت. تا آن زمان بازی زنان مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود. تنها زنان اقلیت ارمنی و یا پسران نابالغ که "زن خوان" یا "لوره" نامیده میشدند نقش زنانه را برعهده داشتند. آشنایی سپنتا با زنی که همسر یکی از کارکنان امپریال فیلم بمبئی بود، سبب بر هم ریختن این سنت رایج آنزمان شد. او موفق شد صدیقه سامی نژاد را که در سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود، مجاب کند که در فیلم او نقش گلنار را بازی کند. سپنتا برای جلب موافقت او گفته بود که نامش به عنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد. شاید اگر گلنار میدانست که پس از بازی در فیلم با چه مشکلاتی روبرو خواهد شد، هرگز ایفای چنین نقشی را نمیپذیرفت. اما نام او به هرحال به عنوان نخستین بازیگر زن مسلمان ثبت شد. استقبال مردم از فیلم دختر لر خیلی زیاد بود. حتا مادربزرگها هم علاقمند بودند تا از سرنوشت غمانگیز گلنار با خبر شوند.
سپنتا پس از ساختن فیلم لیلی و مجنون همراه یکی از همکاران هندی خود در شهریور ماه به ایران آمد تا مقدمات نمایش این فیلم و تاسیس یک استودیوی مجهز فیلمبرداری را فراهم کند. اما این بار اوضاع به گونهی دیگری بود. ماموران دولتی بر سر راه او و همکار هندیاش "جه لان" موانع زیادی ایجاد کردند. انجام کار آنقدر مشکل شد که جه لان راه هندوستان را در پیش گرفت و سپنتا از تاسیس استودیو صرفنظر کرد. فیلم لیلی و مجنون را هم با قیمتی ارزان و شرایطی ساده در اختیار صاحبان سینماهای تهران گذاشت، که به قول خودش چند نفر روس سفید و آسوری بودند. سپنتا نیز مانند همکارش تصمیم به بازگشت به هندوستان گرفت. اما بیماری مادر سبب شد که او در ایران بماند. او برای گذران زندگی، چند سالی رانیز به کار در شرکت صنایع پشم، روزنامهنگاری و مترجمی کنسولگری انگلیس در اصفهان پرداخت. سپنتا پس از اقامت در اصفهان میگوید: "در این محیط پر سودای سوداگری برای امرار معاش ناچار شدم دل و ذوق را خفه کرده برای جزیی حقوق دفتر کارنامهی صنایع پشم را با دلی خسته و روحی افسرده اداره کنم، بی خبر از آنکه آن جا هم از شر بدخواه آسوده نخواهم ماند." سپنتا، روزنامه "دور نمای ایران" را در سال ۱۳۰۷ در هندوستان منتشر کرد. وی در ایران نیز در فاصله سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۳۲ در اصفهان هفته نامه" سپنتا" را منتشر کرد. او علاوه بر سرودن شعر و تصنیف، در کار طنز و فکاهه نیز دست داشت. سپنتا در آخرین سالهای عمر نیز، بار دیگر به کار فیلم روی آورد و با یک دوربین هشت میلی متری فیلم کوتاه پاییز را ساخت اما پاییز عمر اما مجال ساختن فیلم دیگری به او نداد و ۸ فروردین ماه ۱۳۴۸ در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شده است. عبدالحسین سپنتا در یک آرامگاه خانوادگی در اصفهان و در نزدیکی تخت فولاد (یکی از چند قبرستان قدیمی و مهم جهان اسلام) دفن شده است. در این آرامگاه چند تن دیگر از اعضای خانواده او در زیر بنای طاقی شکلی دفن شده بودند، اما چند سال قبل، به بهانه ساماندهی این فضا، نبش قبر صورت گرفت و پیکر عبدالحسین سپنتا و پنج تن دیگر از بستگانش به گوشهای از این محوطه، در کنار دیوار یک خانه مسکونی منتقل شد و ماجراهای دیگری که برای مزار این مرد بزرگ سینمای ایران اتفاق افتاد!
فیلمهای دختر لر، فردوسی، شیرین و فرهاد، چشمان سیاه، و لیلی ومجنون توسط سپنتا ساخته شند، او همچنین به انتشار مجله و کتب مجله دورنمای ایران، مجله پیام راستی هندوستان، مجله سپنتا در اصفهان، کتاب ایران و اهمیت آن در ترقی و تمدن بشر، کتاب اخلاق ایران باستانف کتاب زرتشت که بود؟ و چه کرد؟، کتاب نوآموز مزدسینا، کتاب پرتویی از فلسفه ایران باستان، منتخبات اشعار دهقان سامانی، منتخبات اشعار میرزا عبدالوهاب گلشن ایران پرورد، گردآوری مجموعه سخنوران دوران پهلوی، و همچنین مجموعه اشعار ملی ایران، همت گماشت.
حال که نزدیک به نیم قرن از درگذشت «عبدالحسین سپنتا» میگذرد، شاید تنها جایی که بتوان سراغش رفت و یادی از او کرد، آرامگاهش باشد، اما حال و روز آرامگاه عبدالحسین سپنتا حال و روز خوشی نیست!
نظر شما