تحول انتظارات در آموزش و پرورش

شواهد نشان می‌دهد که تا 40-50 سال پیش، معلمان گروه مرجع اجتماعی بوده‌اند و اقشاری از جامعه به ویژه دانش‌آموزان آنها را به عنوان الگوی خود در زندگی می‌پذیرفتند اما با توسعه جامعه و گسترش سواد و رشد وسایل ارتباط جمعی این جایگاه به شکل معناداری تضعیف شد.

به گزارش ایمنا، جامعه ایران یک جامعه پویا و در حال توسعه است، گروه‌های اجتماعی قدرتمندی مانند هنرمندان، ورزشکاران، کارآفرینان، دانشجویان و اساتید دانشگاه احتمالا در جایگاه بالاتری نسبت به معلمان قرار می‌گیرند. تا حدود 50 سال پیش، در جامعه بسته‌ای که 80 درصد آن را روستاییان تشکیل می‌دادند، دانش‌آموزان با احترام آمیخته به ترس به معلم می‌نگریستند تصور این بود که معلم موجودی دانا و بسیار قدرتمند است. این تصور بیشتر ناشی از ذهنیت ساده و محدود کودکان و فقدان رقبایی مانند هنرمندان و ورزشکاران در میدان رقابت به دلیل محدودیت وسایل ارتباط جمعی بود.

تصور معلمان هم در مورد جایگاه خودشان در هرم اجتماعی بسیار مثبت و اعتماد به نفس آنها بالاتر بود. اغلب دانش‌آموزان در پاسخ به این سوال کلیشه‌ای زنگ انشا که چه شغلی را انتخاب می‌کنید، با آب و تاب می‌نوشتند که دوست دارند در آینده معلم شوند. معلم، برای دانش‌آموز یک الگوی شایسته و عینی بود.

آیا معلمان در شرایط امروز می‌توانند به عنوان گروه مرجع مطرح باشند؟

چارلز سینگر گروه مرجع را چنین تعریف می‌کند: "گروه مرجع را می‌توان به عنوان گروه یا فردی تلقی نمود که شخص به هنگام ارزیابی، جهت‌گیری و رفتار، تصوری را که از انتظارات و معیارهای وی یا آنها دارد به عنوان راهنما و الگو در نظر می‌گیرد. همه انسانها نیاز دارند که رفتار خود و دیگران را زیر نظر داشته باشند. این نظارت نیاز به معیارهایی دارد که از گروه مرجع اخذ می‌شود.

معلمان در دهک‌های اقتصادی متوسط جامعه جای دارند

اگر اظهارات خود معلمان را مبنای ارزیابی آنها از جایگاه خود به حساب بیاوریم، بسیاری از معلمان از وضعیت موجود گله‌مندند. گلایه‌ها جنبه اقتصادی، اداری و منزلتی دارد.

تصور بخشی از جامعه معلمان این است که حقوق دریافتی، نیازهای اولیه آنها را برآورده نمی‌کند. اغلب معلمان برای اثبات تبعیض در پرداخت‌ها به فیش حقوقی و رقم دریافتی دیگر کارکنان دولت به صورت موردی و پراکنده استناد می‌کنند و معتقدند که قانون نظام هماهنگ پرداخت، به شکل عادلانه اجرا نمی‌شود.

نکته دیگری که این گروه از معلمان به آن اشاره می‌کنند، تفاوت حقوق و مزایای کارکنان ستادی و اداری از یک طرف و کارکنان مدرسه به ویژه معلمان است. در این خصوص باز هم تحقیقی که میزان تفاوت میانگین حقوق معلمان و میانگین حقوق و مزایای سایر کارکنان دولت را با روش تطبیقی و برپایه اطلاعات و ارقام مستند نشان دهد، صورت نگرفته است.

شاید ورود پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش به این حوزه و انجام تحقیقات علمی، هم دست مسئولان مالی وزارتخانه را برای چانه زنی در سازمان مدیریت باز کند و هم به شایعات و اغراق‌ها در این حوزه پایان دهد.

گروه‌های کوچکی از معلمان که پر سر و صداتر هستند، از بحث تبعیض گذشته‌اند و ادعا می‌کنند معلمان "گرسنه"‌اند. صرف نظر از تاثیرات این گونه تبلیغات بر اُفت منزلت معلمان، یک بررسی ساده نشان می‌دهد که معلمان در دهک‌های اقتصادی متوسط جامعه جای دارند.

نگاه دانش‌آموزان به معلمان چگونه است؟

معلمان قدیمی به جای نگاه حسرت‌آلود به گذشته باید خود را با ارزش‌های زمانه تطبیق دهند، کاری که بسیار دشوار به نظر می‌رسد، نظام‌های آموزشی در همه جای دنیا کم و بیش محافظه کارند .

معلمان همه جای دنیا حامل باورهایی هستند که همین الان هم کهنه شده‌اند و به احتمال زیاد به درد فردا نمی‌خورند. این تعارض در جوامع در حال رشد که تغییرات اجتماعی سریع‌تر و شدیدتر است بیشتر نمود می‌یابد.

واقعیت این است که در بسیاری از زمینه‌ها معلم نه تنها دیگر الگویی برای دانش‌آموز خودش نیست بلکه از نظر اطلاعات و دانش و برخی مهارت‌های اجتماعی از دانش‌آموز خودش عقب افتاده است. روزگاری گردش اطلاعات بسیار محدود بود. دانش‌آموزان اغلب سوال‌های خود را با معلمان در میان می‌گذاشتند. پاسخ معلم هرچه بود، معمولا بدون چون و چرا پذیرفته می‌شد. اگر هم دانش‌آموزی در درستی پاسخ معلم تردید می کرد راهی برای راستی آمایی وجود نداشت. اولیا اغلب بیسواد بودند. مطبوعات و رسانه های دیگر ضریب نفوذ محدودی داشتند و از همه مهم تر پدیده ای به نام اینترنت وجود نداشت.

معلمان قدیم پر از شگفتی بودند

معلم مرجعی بود برای کسب اطلاعات و نقش دایره المعارف را داشت و حرفهایش پر از شگفتی بود. ذهن دانش آموزان تقریبا خالی بود و سخنان معلم را با ولع می شنیدند و در ذهن خود جای می دادند. نظام سلسله مراتبی و تسلیم در برابر بزرگتر (فقط به این دلیل که بزرگتر است)، در میان کودکان اصلی پذیرفته شده بود. اما زمانه عوض شده است. دانش‌آموزان امروز دیگر قواعد رفتار و اخلاق سنتی را بدون چون و چرا نمی‌پذیرند.

نگاه قدسی و اسطوره‌ای به معلم و حتی پدر و مادر ندارند. به منابع اطلاعاتی مانند رسانه‌ها و اینترنت دسترسی دارند. معلم دیگر منبعی دسته اول برای پاسخگویی به پرسش‌های آنها نیست. از نصیحت و اندرز گریزانند. ضرب المثل‌ها برایشان برهان قاطع منطق نیست. اگر در نگاه بزرگترها لباس‌های از مد افتاده و رنگ‌های تیره کت و شلوار و مانتو نشانه ساده زیستی و وقار است در چشم و ذهن کودکان معنای متفاوتی دارد. معلمان قدیمی دانش‌آموزان را با خیال راحت و بدون ترس از واکنش، تنبیه بدنی می‌کردند. اما امروز معلمان در تنبیه بدنی باید احتیاط کنند زیرا واکنش دانش آموزان قابل پیش‌بینی نیست.

در کنار اخبار تنبیه بدنی توسط معلمان گاهی خبرهایی که درگیری دانش‌آموزان با معلمان در داخل و بیرون مدرسه منتشر می‌شود. هر چند هنوز عمده دانش‌آموزان به ندرت در برابر معلم واکنش فیزیکی نشان نمی‌دهند اما این اخبار نگران‌کننده است. گله و شکایت از بی‌تربیتی و پررویی دانش‌آموزان مشکلی را حل نمی‌کند. معلمان باید خود را با زمانه تطبیق دهند و رفتاری متناسب با پروتکل‌های تربیتی مدرن با دانش‌آموزان داشته باشد و دیدگاه سنتی  نسبت به انضباط و ادب و نظم تغییر دهند.

نگاه والدین به معلمان چگونه است؟

 در گذشته اولیا برای معلم احترام ویژه‌ای قایل بودند. کتک زدن بچه‌ها در منزل امری عادی بود و انتظار داشتند که معلم، برای تادیب فرزندشان از خشونت و تنبیه بدنی استفاده کند. خیلی از اولیا وقتی معلمان را می‌دیدند و به طور مثال معلم گلایه می‌کرد که بچه درسش خوب نیست می‌گفتند : "جناب معلم! گوشتش مال تو، استخوانش مال ما" این نگاه در مدرسه و جامعه به معلم اقتدار کاذب می‌داد.

اما در طول زمان و به تدریج وضعیت متفاوت شده میزان باسوادان جامعه به حدود 90 درصد رسیده، آموزش عالی در 50 سال اخیر بسیار توسعه پیدا کرده است. 50 سال پیش، 80 درصد جامعه ایران ساکن روستا بودند، الان حدود 70 درصد جامعه ایران شهرنشین شده اند. طبقه متوسط اقتصادی و فرهنگی بزرگی با نیازهای مدرن در شهرها شکل گرفته و دسترسی شهروندان به وسایل ارتباط جمعی افزایش یافته است؛ انتظارات از آموزش و پرورش و معلم هم متحول شده است.

معلمان خود را با تحولات اجتماعی هماهنگ کنند

اغلب پدران و مادران طبقه متوسط برای فرزندان خود شخصیت مستقل قائلند و به تربیت آنها و نیازهای مادی و معنوی کودکان توجه بیشتری می‌کنند. تنبیه بدنی در بسیاری از خانواده‌ها منسوخ شده و تعداد اولیایی که تنبیه بدنی در مدرسه را ضروری و ابزاری مفید برای تربیت کودکان می‌دانند کاهش یافته است. در چنین فضایی معلمان هم باید خود را با تحولات اجتماعی هماهنگ کرده و تصورات سنتی در مورد نقش معلم و روش تدریس را کنار بگذارند.

این اتفاق بیش از هر چیز نیازمند تحول در برنامه‌های تربیت معلم و برگزاری دوره های ضمن خدمت مفید و کاربردی برای معلمان شاغل و داوطلبان شغل معلمی است. به عبارت دیگر، وظیفه آموزش حرفه‌ای معلمان به عهده وزارت آموزش و پرورش است. بسیاری از اولیا نظام آموزشی را ناکارآمد می‌دانند.

مدرسه به نیازهای خانواده‌ها پاسخ نمی‌دهد و به همین دلیل در کنار نظام آموزشی رسمی، یک بخش آموزشی غیر رسمی و خصوصی شکل گرفته است که جنبه مارکتینگ آن بسیار برجسته است.

برخی از اشکالات هم مانند نظام یادگیری مخزنی حافظه‌محور و غیرکاربردی بودن آموزش‌های مدرسه و عدم توجه کافی به آموزش مهارت‌های زندگی و مشکلات کتاب‌های درسی و اخذ وجه توسط برخی مدیران که به طور عمد ناشی از اجرای سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌های خارج از مدرسه است، هم به پای معلمان نوشته می‌شود.

مجموعه این عوامل نگاه اغلب اولیا به معلم را تغییر داده است و اولیا بر اساس انتظارات خود معلمان را مورد پرسش و گاهی انتقاد قرار می‌دهند. شاید لازم باشد که آموزش و پرورش در مشورت با معلمان و با استفاده از اصول تعلیم و تربیت و علوم روان شناسی پروتکل رفتاری معلمان برای مقاطع سنی متفاوت را تدوین نماید تا معلمان دقیقا بدانند که مثلا نحوه برخورد آنها با یک دانش‌آموز سوم ابتدایی بازیگوش یا یک دانش‌آموز دوم دبیرستان پرخاشگر چگونه باشد.

در حال حاضر اکثر معلمان بر اساس سلیقه شخصی خود با مشکلات درسی و تربیتی دانش‌آموزان برخورد می‌کنند که گاهی با افراط و تفریط همراه است.

اگر جایگاه معلم در جامعه و میزان تاثیرگذاری معلم بر دانش‌آموزان و سایر شهروندان را از زاویه نگاه معلمان، دانش‌آموزان و اولیا بررسی کنیم، بر اساس پاره‌ای شواهد و قراین می‌توان گفت که جایگاه معلمان در جامعه هم از دید خود معلم‌ها و هم از دید دانش‌آموزان و نیز اولیا تنزل یافته است. گروه‌های مرجع دیگری در جامعه توانسته‌اند جایگاه بلامنازع معلم در جامعه سنتی را اشغال کنند و معلمان را به رده‌های پایین‌تر برانند.

این امر ناشی از تحولات اجتماعی چند دهه اخیر و تغییرات سریعی است که در حوزه شهرنشینی، توسعه آموزش عالی و سواد و تحولات اقتصادی منجر به شکل‌گیری طبقه متوسط و تغییر نگاه فرهنگی جامعه به موقعیت کودک و تربیت او رخ داده است.

معلمان انسان‌ساز نقش مهمی در توسعه دارند

یک معلم آموزش و پروش اصفهان در مورد تاثیرات اجتماعی معلمان به خبرنگار ایمنا گفت: بزرگداشت مقام و اعتبار معلم در کشور ما پیشینه تاریخی و مذهبی دارد و در تعالیم دینی و احادیث و روایات بر این امر تاکید بسیاری شده است و مصداق آن هم گفته امام علی (ع) است که می‌گوید: هر کس کلامی به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است.

بیژن براتی افزود: اثرگذاری معلم در جامعه برکسی پوشیده نیست. از گذشته تا به امروز دانش‌آموزان معلمان خود را قبول داشته و دارند اما در سال‌های اخیر با بی‌توجهی به وضعیت معیشتی معلمان متاسفانه تا حدی معلمان جایگاه الگویی خود را از دست داده‌اند.

وی با اشاره به اینکه در نظرسنجی‌ها جایگاه اول اعتماد به معلمان اختصاص دارد و پس از آن اعتماد جامعه در این نظرسنجی به سمت روحانیون بوده است، گفت: تمام همکاران باید این جایگاه را حفظ کنند اما با وجود مشکلات معیشتی همکاران ما مجبور به فعالیت در عرصه هایی هستند که به هیچ وجه در شان معلمان نیست، در حالیکه در کشورهای دیگر بالاترین حقوق و دستمزد متعلق به معلمان است چرا که معلمان به کار انسان‌سازی مشغولند.

براتی با تاکید بر اینکه معلمان نقش بسزایی در توسعه دارند تصریح کرد: معلمان نیروی انسانی یک جامعه را تربیت می‌کنند اما آموزش و پرورش در کشور ما اولویت اول مسئولان و برنامه‌ریزان نیست گویا هنوز واقف به نقش اثرگذار این قشر نیستند!

این معلم ادامه داد: معلم یک الگوست و پس از 30 سال سابقه معلمی دیده‌ام که حتی نوع حرف زدن و راه رفتن و تمام رفتار معلمان زیر ذره‌بین و مورد تقلید دانش‌آموزان قرار می گیرد، پس تمام معلمان ما باید به جایگاه الگویی خود واقف باشند و جایگاه اثرگذاری خود را بدانند و در اثرگذاری معلم همین امر کافیست که بدانیم معلمان ما تربیت انسانهای بزرگ و نیروهای کارآمد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آینده را می‌سازند لذا لازم است برنامه‌ریزی‌های بیشتری برای آنان و تثبیت جایگاه آنان انجام شود.

کد خبر 301329

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.