هنر بدون فرهنگ سودمند نیست/فعالیت اتحادیه صنایع دستی رضایت بخش است

هر زمان که به میدان نقش جهان اصفهان وارد می شوم گویا تعلیق زمان در من شکل می گیرد و کاش در واقعیت نیز چنین می شد.

به گزارش ایمنا، در این میدان باشکوه و تاریخی، آرامش عجیبی می یابم... هرچند که می دانم تاریخ اصفهان به شاه عباس و میدان نقش جهان محدود نیست و رد پایی دورتر از صفویان در این شهر تاریخی و به واقع باستانی مشهود است که باید بیش از پیش به نسل امروز شناسانده شود. به سمت مسجد جامع عباسی می روم، کاش علی اکبر اصفهانی از هنر بزرگش نوشته ها داشت که مانده بود... آنطرفِ مسجد جامع به تیمچه ای وارد می شوم که می گویند تیمچه مسجد امام است. کمی جلوتر به کارگاه قلمزنی منصور کیخسروی می رسم...کارگاهی با فضایی گرم و دنج...

آنچه در ادامه می خوانید ماحاصل گفتگو با منصور کیخسروی، هنرمند پیشکسوت قلمزنی است.


از نحوه ورودتان به صنایع دستی و هنر قلمزنی بگویید؟

من از دوران کودکی همراه پدرم مجبور بودم که به مغازه بیایم، یعنی آمدن من به مغازه قلمزنی پدرم جبری بود و نه اختیاری. به این ترتیب از همان کودکی، کم و بیش در محیط کار بودم؛ در دوران تحصیل نیز مجبور بودم که هم درس بخوانم و هم در محیط کار باشم. من دوره ابتدایی را در دبستان کازرونی در محدود میدان نقش جهان به پایان رساندم؛ نصف روز درس می خواندم و نصف روز هم در حد خودم کار می کردم. به همین شکل ادامه یافت و ورود من به قلمزنی به این صورت شکل گرفت.


پس پدرتان هم در حرفه قلمزنی فعالیت داشتند؟

مرحوم پدرم به فتوای همکاران و افرادی که در شغل قلمزنی کار می کردند و فعالیت دارند، استاد بودند. پدرم که در زمینه ساخت ضریح هم فعالیت داشتند کارهای شاخصی در این زمینه انجام دادند. ایشان یکی از استادان شاخص هنر قلمزنی در میدان نقش جهان بودند و در اصفهان و شیراز و تهران و در کل ایران شناخته شده بود، کارشان هم خیلی بهتر از من بود. نام پدرم در شناسنامه، حسینعلی کیخسروی بود ولی در میدان نقش جهان به او حاج حسن می گفتند. مرحوم پدرم در سال های دهه ۴۰ موسس تعاونی و اتحادیه صنایع دستی استان اصفهان بود.


 

به غیر از مرحوم پدرتان، اساتید دیگری هم داشتید؟

بله. من در رشته ساخت و قلم، استادان فراوانی داشتم که هم به خاطر محیط کاری بود و هم به دلیل اینکه پدرم واقعاً یکی از افراد شاخص این صنف بود و با اساتید مطرح در تماس بود. محل کارِ ما میدان نقش جهان بود و اغلب روزها استادان برجسته و شاخص را می دیدیم که اتوماتیک وار به میدان می آمدند و یکی از مکان هایی که حتماً سر می زدند مغازه مرحوم پدرم بود؛ این اساتید می آمدند، سری می زدند و حرفی می زدند و من هم کسب فیض می کردم. این در واقع توفیق اجباریِ قابل ستایشی برای من بود. تقریباً کمتر استادی در صنف هست که من ندیده باشم. خیلی‌هایشان به رحمت خدا رفتند و تعدادی هم هنوز هستند، الحمدالله من توفیق حضور در محضر این اساتید بزرگ را داشتم. البته باید یادآوری کنم که شغل ما شامل دو رشته سازندگی و قلمزنی است، یعنی باید احجام با دست و با چکش ساخته شوند، یکسری هم ماشینی به صورت خم کاری ساخته می شود ولی کاری که ما در محل کارمان انجام می دهیم با دست است. مرحله قلمزنی بعد از مرحله ساخت و ساز است. من تقریباً از همه اساتیدی که سازنده بودند کسب فیض کردم و به لطف خدا خیلی از قلمزن ها را دیدم و استفاده کردم.


نام چند نفر از این اساتید شاخص را بگویید.

در رشته سازندگی چهار برادر بودند به نام های استاد حسین، استاد عبدالعلی، استاد عباس و استاد حاج قاسم سطوت که هر چهار برادر، استاد بودند و من خدمت آنها رسیدم. در همین مغازه، در همین جا با استاد عباس سطوت خیلی کار کردیم. در داخل میدان نقش جهان هم دیوار به دیوار با حاج قاسم سطوت همسایه بودیم. مرحوم حسین قوامی از دیگر استادان بسیار عالی در این رشته بود که به خدمت ایشان رسیدم. در زمینه ساخت ضریح پیش از انقلاب هیچکس به گرد پای ایشان هم نمی رسید و تمام کارهای عتبات و اوقاف به حاج آقا مصطفی روزگاریان محول می شد. استاد روزگاریان با مرحوم پدرم و مرحوم حاج مهدی حافظ  و کم و بیشبا استاد پرورش و البته عده‌ای دیگر در زمینه ساخت ضریح کار می کردند، اما میدان دار ساخت ضریح، حاج مصطفی روزگاریان بود که امیدوارم خدا شفایش بدهد چون مریض است و خانه نشین شده است. استاد علی اکبر و استاد اصغر بزرگیان هم اساتید بزرگی هستند، استاد علی داوری وو همچنین آقای کهفی نیز ازجمله استادان شاخص این صنف هستند. البته شاید اسم های بعضی هایشان یادم نباشد ولی زیاد بودند و خب من هم تقریباً خدمت همه آنها رسیدم.


 

از اساتید صاحب نام در رشته قلمزنی هم افرادی را به خاطر دارید؟

بله قطعاً. حاج مهدی علمداری استاد همه این صنف است که به لطف خدا هنوز مشغول کار است و مایه افتخار همه ماست. استاد علی ظریفی و استاد حسین علاقمندان هم از اساتید بزرگ این رشته اند. در میدان نقش جهان هم حاج رضا نصیری استاد بزرگی بود که به رحمت خدا رفت و به او رضا قنبرعلی می گفتند. مرحوم مهدی حافظ هم استاد بود. آقا رضا بهشتی استاد بزرگی هستند که هنور فعالیت دارند. آقایان ساعی هم از استادانی هستند که هنوز کارمی کنند، تعدادی هم از بستگان امیر ساعی هستند که فعالیت دارند و من هم چند بار خدمت استاد امیر ساعی رسیدم. آقا رضا قادران استاد خیلی خوبی بود. علی سعیدی، محمد بصیری، مهدی یزدانی که نزدیک خود ما و با ما کار می کند همه استادند. درکل، استاد در اصفهان خیلی داریم و البته من اسم همه آنها یادم نیست؛ اما این را هم باید بگویم که قطعاً درحال حاضر همه افرادی که در این صنف فعالیت می کنند پیشکسوتِ من هستند و من باید به همه آنها احترام بگذارم و همه استاد هستند اما با این وجود و با اینکه همه استاد، باز هم در میدان استاد نداریم!


شما از ساخت و قلم نام بردید، کمی درباره این دو رشته توضیح بدهید؟

یک گلدان را که شما مشاهده می کنید، باید در ابتدا با استفاده از ورق مس، برنج یا نقره فرمش ساخته شود؛ برش، الگوبُری، اندازه و قَدگیری شود. یعنی ابتدا باید با چکش به صورت ساده ساخته بشود و بعد قلمزن قیر بگذارد و قلم بزند. بعد از قلمزنی، دوباره فرم ایجاد شده باید به دست سازنده برسد تا هموار بشود و روی همدیگر لحیم شده و برای پرداخت به دست پرداخت کار سپرده شده، تمیز شود و در نهایت به بازار ارائه شود. هرکدام مراحل خاص و اساتید خودش را دارد یعنی اساتید سازنده و قلمزن ها در مراحل مختلف بر روی اثر کار می کنند. البته حالا کم و بیش یک فرهنگ جالبی درحال شکل گیری است و ما تلاش کردیم بیشتر شود و این فرهنگ این هست که سازنده باید قلمزنی بلد باشد و قلمزن باید سازندگی بلد باشد. اگر ما صدسال گذشته تاریخ این صنف را بررسی کنیم می بینیم که اساتید ما هم ساخت بلد بودند و هم قلم، اما کم کم این دو رشته جدا شده و یکسری افراد، سازنده شدند و یکسری قلمزن که این اشتباه است. نظر من این است که سازنده باید قلمزنی بداند و قلمزن باید سازندگی بداند، کاری که امروز خود ما هم بلدیم و هم ساخت و هم قلمزنی انجام می دهیم و در صنف هم مشخص است؛ چون در صنف ما سازنده ای که قلمزنی را در همه ابعاد انجام بده کم و بیش وجودندارد. در این صورت با فهمیدن آناتومی و یادگرفتن طراحی حتی می تواند مجسمه هم بسازد. البته تقریباً مسائل، امروز به شکلی است که موضوع اقتصادی اجازه نمیدهد که هنرمند بیاد وقتش را صرف دانستن تمام رشته ها بکند و تنها تک رشته ای را انتخاب می کنند؛ حتی در همان رشته قلمزنی شاید صد تا رشته درونش داشته باشیم. به هرحال امروزه یک هنرجو که میاد کار کند، یک رشته ساده را انتخاب میکند و مشغول می شود چون میخواهد به واسطه یک هفته، بهره برداری اقتصادی بکند، چون چاره ای ندارد و مجبور است؛ کسی حمایتش نمی کند درواقع اگر چوبش نزنند حمایتی در کار نیست.


 

قلمزنی شامل چه رشته هایی می شود؟

سیاه قلم، ریزه زنی، برجسته کاری(جُنده کاری) که حالت های مختلفی دارد، منبت، مشبک(شبکه کاری) و البته رشته های مختلف دیگری دارد. ما گاهی یک طرح را به صورت سطحی وگاهی به صورت برجسته روی تابلو داریم. این برجستگی ها می تواند حالت های مختلفی داشته باشد یعنی برجستگی کم و یا زیاد داشته باشد.


چقدر زمان برای خلق یک اثر هنری از مرحله ساخت تا قلمزنی لازم است؟

به فرم، اندازه، جنس کار، طرح و ظرافت کار و به حالات مختلفی بستگی دارد. بعضی کارها یکسال زمان می برد.


چندسال است که در رشته ساخت و قلمزنی فعالیت می کنید؟

من متولد اول فروردین ۱۳۴۴ هستم و تقریباً ۴۵ سال است که در ساخت و قلم کار می کنم.


از ابتدا محل کار شما در تیمچه مسجد امام بود؟

نه، ابتدا در خودِ میدان نقش جهان بودیم، البته این مغازه را هم داشتیم اما در میدان کار می کردیم ولی حالا فقط در اینجا کار می کنیم.


 

این رشته به لحاظ اقتصادی چقدر کفایت دارد؟

قلمزنی پارامترهای خودش را دارد، بعضی ها امضایشان را می فروشند. بعضی ها هستند که شاید ۱۰ برابر فرد دیگری کار کرده اند ولی شناخته شده نیستند و حق آنها ادا نمی شود و این موضوع، حالت های مختلفی دارد که اگر آن را درک کنیم می توانیم به خیلی چیزها برسیم.


فردی که از او به عنوان استاد قلمزنی نام می برند، چه ویژگی هایی دارد؟

از نظر من، درحالی که همه داریم مقوله فرهنگ و هنر را دنبال می کنیم اما همه ما از فرهنگ غافلیم و فقط حواسمان کم و بیش بخاطر مسائل اقتصادی به دنبال هنر است؛ درحالیکه در ابتدا می گوییم فرهنگ و بعد می گوییم هنر. قبل از انقلاب زمانی که من بچه بودم، بزرگانی که در سازمان فرهنگ و هنر بودند کم و بیش به میدان نقش جهان می آمدند، چهار تا کلمه از اینها می شنیدیم و یاد می گرفتیم، هم تحصیل کرده بودند هم تعهد و هم تخصص داشتند و به فرهنگ و هنر این کشور اهمیت می دادند. این صنف رونقی داشت، کار میشد، فعالیت میشد و خدا می داند چقدر توریست می آمد و چقدر جنس صادر میشد، چقدر اینهایی که در این صنف کارمی کردند عزت و احترام داشتند، اما متأسفانه کم و بیش این رونق و این احترام از بین رفت. اینکه می گوییم فرهنگ و هنر، به دلیل این هست که اول مسئله فرهنگی است. از نظر من اساتید امروز ما با فرهنگ فاصله دارند و شاید یکی از بی فرهنگ‌ترینشان خودِ من باشم. من واقعیت را می گویم و آدم باید واقع‌بین باشد؛ ما نباید در توهم زندگی کنیم، ما نباید ویترینمان را قشنگ بچینیم اما در خفا تشکیلاتمان بیمار باشد. ما با فرهنگ فاصله داریم. تازه حالا اگر بیاییم فرهنگ این استادی که دارد کار هنری می کند را قوی کنیم، خب او فرهنگِ مخصوص خودش را باید بلد باشد نه اینکه چیزی که مربوط به او نیست.


 

فعالیت های اتحادیه صنایع دستی استان را رضایت بخش می دانید؟

من از اتحادیه راضی ام و معتقدم فعلاً خوب کار می کند. البته چندسالِ گذشته تعریفی نداشت اما از زمانی که عباس شیردل به اتحادیه آمده بسیار بهتر عمل می شود. عباس آقا رفیق ماست و بسیار زحمت می کشد. احمد روزگار، علی آقا فیض الهی، آقا منصور حافظ پرست، علی آقا داوری، همه اینها در اتحادیه هستند و بخوبی کار می کنند، حالا یکی بیشتر و یکی کمتر ولی دارند کار می کنند. ما از اتحادیه راضی هستیم و زحمت می کشند. من که در این صنف هستم از بچه های اتحادیه راضیم و دارم دعایشان می کنم، خیلی ها در این صنف از اتحادیه راضی اند. عده ای دیگر هم قبلاً بودند که از آنها راضی نیستم، اما الان بچه‌هایی در اتحادیه هستند که سختی کشیدند و بدبختی را می شناسند، درد مردم را می شناسند، اما کسی به آنها اهمیت نمی دهد، همین عباس آقا شیردل را تا حالا چندین بار از این طرف و آن طرف تهدید کردند که آقا این حرف را نزن و اینکار را نکن. درکل باید بگویم بچه های اتحادیه خیلی خوب هستند...

 ادامه دارد...

گفتگو از شیرین مستغاثی

کد خبر 301043

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.