به اصفهان رو که تا ببینی نصف جهان را

خبرگزاری ایمنا: بی شک علی اصغر شاهزیدی پس از تاج اصفهانی بزرگترین استاد آواز اصفهان است و می توان او را به عنوان خلف ترین شاگرد تاج اصفهانی دانست. ساعتی را با او گفتگو کردیم و مروری خواندنی داشت بر گذشته موسیقی در اصفهان.

ساعت 11 با هم قرار گذاشته ایم و الآن چند دقیقه ای از ساعت 11 گذشته و من داخل خانه اش پشت در ایستاده ام و منتظرم تا ببینمش برای رسیدن این چنین لحظه ای حدود یک هفته تلاش می کردم و در نهایت با بزرگواری قبول کرد که یک ساعتی با هم گپ بزنیم هرچند که اگر در پایان گفتگو به ساعت نگاهی می انداختی 2 ساعت از گذشته بود. بعد از سلام و احوال پرسی راهی محل کارش ، کلاس درسش ، محل استقبال از میهمانانش و محل خلوت با دوستانش می شویم. معمولاً بزرگان اهل هنر یک چنین مکان هایی را در خانه هایشان دارند که از اندرونی خانه که خانواده زندگی می کنند جداست.
اولین چیزی که موقع ورود توجهم را جلب می کند طرحی از استادش تاج اصفهانی است که روی طاقچه ای بر دیوار تزیین شده با آجرنمای اتاق قرار دارد و زیر آن نیز عکسی از خود استاد و محمد علی کشاورز را قرار داده البته این تنها عکس اتاق نیست و در کنار چندین عکس دیگر عکسی از وی و برخی از اهالی موسیقی ایران در کنار هم نیز خودنمایی می کند.
نامش علی اصغر است و 5 سال پس از اشغال ایران توسط متفقین یعنی سال 1327 در اصفهان متولد شده است نام خانوادگیش نشان از تبار اصیل اصفهانیش دارد. سال ها رنج و مرارت را تحمل کرده تا به استاد علی اصغر شاهزیدی مبدّل گشته است.
به گفته ی خودش از 7 ، 8 سالگی می خوانده ولی به طور رسمی و برای یادگیری از 13 سالگی آواز خواندن را شروع کرده، پدرش نیز دستی در آواز خواندن و نی نوازی داشته و قبل از آن نیز که شاگرد تاج اصفهانی بشود از طریق رادیو با انواع دستگاه های آوازی آشنا شده و گوشه ها را شناخته است؛ رادیویی که بعدها پذیرای خود او نیز شد.
در هنرستان موسیقی اصفهان نیز تدریس کرده اما بزرگترین واقعه ی زندگیش را شاگردی استاد تاج می داند. شخصیت تاج اصفهانی وی را چنان تحت تاثیر قرار داد که پس از 30 سال از درگذشت تاج هنوز هر سال در سالگرد درگذشت او بزرگداشتی برگزار می کند.

استاد بگذارید قبل از هر چیز از شما بپرسم که چرا این قدر کم مصاحبه می کنید و این قدر کم در رسانه ها از شما خبری منتشر می شود؟
راستش من کمتر تن به این کارها می دهم ، نمی خواهم صراحتاً بگویم که چنین کارهایی را دوست ندارم اما یک انسان وقتی حرفی می زند ، می خواهد عملش را نیز از مخاطبینش ببیند و به نتیجه اش دست یابد ، وقتی که ما از چیزی گلایه می کنیم و حرفی می زنیم باید تاثیرش را در آنانی که از آن ها شکوه و گلایه می کنیم ببینیم بنابراین وقتی که سخنانمان نتیجه نداد، حرفی نمی زنیم.

نامهربانی رسانه ها که در این سکوت تاثیر نداشته است؟
نه، رسانه ها نقشی در ریشه یابی مشکلات و چیزهایی که باب هنر نیست یا به کار آن نمی آید ندارند.
فرض کنید که من در رابطه با این مشکلات صحبت کنم و یا مصاحبه ای انجام دهم وقتی متعاقب صحبت هایم کاری صورت نمی گیرد در خانه نشستن و حرف نزدن و کار نکردن را ترجیح می دهم چرا که می گویند سفره تا نیفتاده است بوی مُشک می دهد. بعضی سخنان نیز این چنینند تا بیان نشده اند ارزش دارند اما زمانی که بیان شدند و ارزشی برایشان قائل نشدند بهتر آن است که صحبتی از آن ها به میان نیاید.

21 ساله بودید که با استاد تاج اصفهانی ملاقات کردید. برخورد اولیه ی او با شما چگونه بود؟
برخورد آقای تاج با همه مهربانانه و پدرانه بود و همیشه گویی با فرزندانشان صحبت می کردند و برایشان هم تفاوتی نداشت که فردی با او صحبت می کنند پسرش است یا شاگردش

پس این اخلاق والا هم باعث جذب شما شد؟
بله! البته من همیشه متذکر این مطلب بوده ام که آقای تاج در کار خواندن و مناسب خوانی و محفوظات و ردیف و با آن صدای فوق العاده شان خصوصاً در اوان جوانی آن چنان می خوانده اند که هیچ کس را یارای عرض اندام مقابل ایشان نبوده است.

شایع است که ایشان وقتی زیر پل خواجو می خواند صدایشان تا سی و سه پل می رسید.
در آن زمان به لحاظ این که سر و صدای اتومبیل ها نبود و این ساختمان های بلند نیز نبودند تا جلوی صدا را بگیرند صدا جلو می رفت و این یکی از ویژگی های صدای آقای تاج بود. ایشان تحریر هایی را در خواندنشان می دادند که اصلاً کار حنجره ی انسان نبوده است و ما که از دیگران نشنیده ایم و ندیدیم.

شما از اساتیدی چون کسایی، شهناز و تجویدی نیز بهره برده اید؟
این چهار نفر که نام بردی بعد از خود جایگزینی ندارند و هرکدام در کار خودشان یک نفر هستند ، یک نفر از حیث تعداد و صد نفر از حیث وسعت کار و توانایی.

شاگردان این آقایان هم اساتید بزرگی هستند.
هیچ کدام در حد و اندازه ی خودشان شاگردی به جای نگذاشتند و اساساً چنین کاری نیز امکان ندارد چرا که این اساتید بزرگوار در چنان اوج و مرتبه ای ایستاده اند و در پله ای قرار دارند که توانایی رسیدن به آن ها وجود ندارد

استاد علی تجویدی را همه با رادیو ایران و برنامه ی گلها می شناسند. با او چگونه آشنا شدید؟
آقای تجویدی فرزند هادی خوان تجویدی بود و در اصل اصفهانی. پدر و عموی آقای تجویدی نیز نقاش بودند برادر ایشان جناب استاد محمد تجویدی نیز که خدا همه ی آن ها را رحمت کناد از نقاشان بزرگ بود و آثار ایشان در بیشتر کتاب های حافظ و امثالهم هست. با نام و آوازه و شهرت استاد علی تجویدی آشنا بودم تا سال 1355 یعنی 34 سال پیش که این افتخار را پیدا کردم که به محضر ایشان راه یابم البته این آشنایی، آشنایی ای ظاهری بود و گرنه من که با ایشان آشنا بودم و از علاقه مندان ایشان بوده ام ، هستم و انشاء الله خواهم بود بله جرقه ی این آشنایی خورد و ادامه داشت تا 3 سال پیش که متاسفانه ایشان از دنیا رفتند.
شما سابقه ی تدریس در هنرستان موسیقی اصفهان را نیز دارید. چه بر سر این هنرستان آمده که دیگر آن کارخانه ی مفاخر سازی در موسیقی برای ایران و اصفهان نیست؟ چه مشکلی ایجاد شده است که این وضع پیش آمده؟
این مسئله مربوط یه هنرستان نیست. یک معضل کلی است و ریشه ی آن راحت گرایی است بدین معنا که مردم دیگر زحمت کاری را به خود نمی دهند و می توانیم به آنان نیز حق دهیم برای این که شرایط زندگی با گذشته تفاوت پیدا کرده و مردم فرصت و حال و فراغت بالی که در گذشته داشتند را ندارند و بسیاری نیز از لحاظ مالی مشکل دارند و همه ی این ها باعث رکود هنر و بسیاری کارهای دیگر می شود. این عوامل در خصوص کندی هنر بی تاثیر نبوده اند و مسئله ی هنرستان هم چنان که ذکر کردم مانند کارخانه ای است که این کارخانه آن چنان هنرمندی بیرون نداده است چرا که دستگاه هایش فرسوده شده اند و روغنی که برای روانی کارش لازم است و همچنین سوختی که این کارخانه نیاز دارد وجود ندارد.

بنظر شما سوخت این کارخانه چیست؟
یکی از آن ها اساتید است. موارد بسیار دیگری نیز هست که آن ها را نیز ذکر کردم، فکر وقتی آسوده باشد انسان می تواند بیندیشد و می تواند کار نو و ابداعی ارائه دهد و همچنین کاری را نیز شروع کند وقتی فکر پریشان است چنین امکانی وجود ندارد، آدم گرسنه ایمان ندارد پس وقتی که کسی گرسنه است می خواهید موسیقی یاد بگیرد؟!
این ها معضلات اساسی این چنین کاری است و مورد دیگر این است که دولت از هنر واقعی حمایت نکرده و نمی کند حال ممکن است وقتی که من چنین صحبتی می کنم کسی نیز در صدد پاسخ گویی به من بر آید و بگوید که ما دفاع کردیم اما چه زمانی دفاع کرده اید؟
چه موقع آمدید تا ببینید که اصغر شاهزیدی و امثالهم یا استاد حسن کسایی و استاد جلیل شهناز که در بستر بیماری است و بیمارستان برایش صورت حساب 5 میلیون تومانی صادر کرده است از کجا باید تامین شود ما به این کاری ندارم که اگر من با مدیری یا شخصیتی این جریان را در میان گذاشتم و وی از روی لطافت و احساس گفت که کمکی می کنیم کار تمام شده است. این چنین ارقامی باید دائمی باشد تا جواب گوی هزینه های درمان و بیماری و پرستاری هنرمندی باشد که نظیرش زیر آسمان نبوده است.
ما نباید این سرمایه ها را این قدر زود فراموش کنیم چرا که این افراد امثال کمی دارند یا اصلاً امثالشان وجود ندارد، بنده 40 سال رسماً در محضر این بزرگان کار کرده ام و با این عزیزان محشور بوده ام که به نظر خودم این موهبت و لطفی از طرف خداست اما این سرمایه راحت به دست نیامده که راحت نیز از دست برود ، در عرصه ی هنر ما همیشه هزینه کرده ایم اما هیچ وقت از این هنر استفاده ی شایانی نبرده ایم و همیشه هنر را برای هنر خواسته ایم و با دلجویی از شاگرد و آموزش و ... خودمان را ارضا کرده ایم.

به همین دلایل بود که در سال 64 به سراغ تدریس خصوصی رفتید ؟
من از سال 58 که در هنرستان بودم و کلاس داشتم تا امروز آموزش دادنم ادامه داشته است و همیشه عموم را درس داده ام ولی چون در هیچ ارگانی نبوده بله می توان خصوصی نامید.
اما همیشه دلم برای بچه هایی که ذوق و معرفت این کار را دارند تپیده و می تپد ، ما پرچمداران آواز سبک اصفهان هستیم و همه ی کسانی که می خواهند کار کنند از این سفره بهره می برند حتی آقای شجریان نیز این مطلب را ذکر کرده که من هرچه دارم از اصفهانی هاست و این یک واقعیت است.

شما در واحد موسیقی صدا و سیما هم فعالیت کرده اید، نظرتان در مورد وضعیت امروز واحد موسیقی صدا و سیما چیست ؟
من از رادیو تلویزیون شروع کردم بعد از انقلاب هم صدا و سیما یک سری کلاس هایی را گذاشت که دو سالی نیز در آن جا تدریس کردم اما واحد موسیقی صدا و سیما در زمان حال در مقابل گذشته قابل قبول نیست.

چرا؟
مشکلی که ما در ایران و خصوصاً در اصفهان داریم این است که خردمندان مذهبی ما هنوز در یک محفل واقعی ننشسته اند تا تجزیه و تحلیلی واقعی روی موسیقی داشته باشند و اگر می گویند موسیقی حرام است علت حرام بودن موسیقی را توضیح دهند. البته ممکن است من از این صدا در جایی به طرزی خلاف استفاده کنم اما کسی که از این صدا درست استفاده می کند را باید حمایت کرد.

شما با نواختن نی هم آشنایی دارید، صحبت از نی که می شود سخن از حکایت و شکایت به میان می آید ، نی شما از چه حکایت و شکایت می کند؟
من این حرف شما مبنی بر نواختن نی را به دل نمی گیرم، ممکن است گاهی سر کلاس برای این که مایه ی آواز عوض نشود زیر صدایی نگه دارم تا اتفاق خارج شدن از مایه نیفتد و گرنه در حدی نیست که بگویم نی می نوازم. شاید اگر می زدم و تمرین می کردم می توانستم به موفقیت دست یابم ، نمی دانم شما از کجا این اطلاعات را به دست آورده اید که من نی می زنم به هرحال هرکه این اطلاعات را به شما داده می خواسته از من تعریف کند آبرویم را برده است.

به سراغ آخرین کارهای منتشره از شما برویم یعنی آلبوم های چرخ گردون و سروش آسمانی که در یک پکیج ارائه شد. چه شد تصمیم به انتشار این آلبوم ها گرفتید با توجه به این که چرخ گردون در سال 69 ضبط شده و سروش آسمانی در سال 71 ، چرا این آلبوم ها را این قدر دیر ارائه کردید (این دو آلبوم در سال 88 به بازار ارائه شدند) آیا به دنبال ایده آلی هستید که چون به دست نمی آید کم کار می کنید؟
من زمانی که کاری در حد و اندازه های این دو آلبومی که فرمودید انجام دادم چون خود تهیه کننده نیز بودم مراحل بسیار سختی را طی کردم تا چنین کاری ثبت و ضبط شد ، در این چنین کارهایی واقعاً انسان باید از یک نیروی خارق العاده بهره مند باشد و پول هم به اندازه ی کافی داشته باشد و از احترام و موقعیت لازم نیز برخوردار باشد که این اساتید با وی کار کنند.

بله درست می فرمایید. جمع کردن جلیل شهناز ، حسن کسایی ،ارسلان و اردشیر کامکار ، جمشید عندلیبی و جهانگیر ملک و... در یک آلبوم کار فوق العاده مهمی است ، چگونه این کار را انجام دادید؟
خوب من نوارهای بسیاری با استاد کسایی و استاد شهناز دارم.

اما قبول کنید با این کیفیت صوتی و ضبط صدا نبوده است.
خوب این دو کار ، کار رسمی است ، سه آهنگ از آهنگ هایی که خواندم اثر استاد تجویدی است و سه آهنگ از آهنگ هایی که خواندم نیز ، سه آهنگ قوی است که متاسفانه این دو آهنگ آن را هیچ وقت پخش نمی کنند ( شدیداً تاسف می خورد و سرش را نیز به نشانه ی تاسف تکان می دهد ) یکی از آن ها از فردوسی است و یکی هم شعرش از آقای ترقی است و آهنگش نیز از استاد تجویدی است، این کم کاری و دیر ارائه کردن آثار ریشه اش در همان بی توجهی دارد که عرض کردم.
ببینید در حال حاضر اگر کسی بخواهد نواری پر کند 30 تا 40 میلیون تومان باید پول خرج کند سپس کسی که می خواهد نوار را توزیع کند بگوید من حالا 5000 نسخه از تو می خرم، البته با من که این گونه برخورد نکردند اما می شنوم با بچه هایی که نوار پر می کنند از این صحبت ها می شود که ما برایت می فروشیم اگر فروختیم پولش را به تو پرداخت می کنیم. خوب این چه قماری است که انسان می کند ببینید قمار یعنی باخت چرا انسان قمار کند که ببازد؟ گفته اند قمار باز، نه قمار بر پس چرا انسان قمار کند تا ببازد؟
فقط یک چیز است که ما را به انجام دوباره ی این قماری که از پیش در آن بازنده ایم تشویق می دارد و آن شور و عشق و حالی است که در هنر وجود دارد و گرنه هیچ عقل سلیمی حکم نمی کند که ما قماری را انجام دهیم که می دانیم در اثر آن می بازیم و پول و موقعیت و وقتمان را از دست می دهیم و همه چیزمان از دستمان خواهد رفت، پس این جا شور و جاذبه ی عشق است که انسان را وسوسه می کند به دنبال قماری برود که در آن می بازد.

در چرخ گردون و سروش آسمانی شعرهایی از مولانا، فردوسی،ترقی،درگاهی خراسانی و... را اجرا کرده اید ، معیارتان برای انتخاب شعر چیست ؟
من کاری به نو یا کهنه بودن شعر ندارم ، شعر باید مطلب داشته باشد شعر اگر مطلب داشته باشد خواه نو و خواه کهنه اجرایش می کنیم و نه این که شعر نویی پیدا نکرده باشم تا اجرا کنم شعر هست اما پیش نیامده تا از شعر نویی استفاده کنم.

چرخ گردون را در دستگاه دشتی و بیات زند اجرا کرده اید و سروش آسمانی را در همایون ، به چه دستگاهی علاقه ی بیشتری دارید و با کدام دستگاه راحت تر هستید؟
این مستلزم حال است.
نمی شود بگویی همیشه در یک حال هستی. زمانی حال شور دارید و زمانی دیگر حال دستگاهی دیگر. بستگی به شرایط درونی انسان دارد، بستگی به شرایط زمانی و مکانی هم دارد. با مسئله ی غذا و تغذیه هم مربوط می شود زمانی جایی غذا می خوری و 2 ، 3 ماه دلت سیاه می شود و جایی نیز می روی و تمام غم ها و ناراحتی هایت رخت بر می بندند.

از وضعیت حمایت دولت از این دو آلبومتان راضی هستید و با توجه به این که دولت داعیه ی حمایت از آثار فاخر را دارد اساساً از وضعیت حمایت دولت از کارهای فاخر راضی هستید؟
دولت خوب حرف می زند. یکی خوب حرف می زند ، یکی عمل می کند، حضرت آقای راشد گفته بودند آقای فلسفی خوب حرف می زند و من خوب می دانم یعنی آقای فلسفی لفظش قوی بود اما حضرت راشد دانشمند محترم دانا و آگاه بود.

برای آلبوم هایتان که مشکل مجوز نداشتید؟
نه.

موسیقی غیر خودتان را نیز گوش می کنید؟
من اصلاً موسیقی گوش نمی دهم.

پس در زمان تفریح چه می کنید؟
هیچ؛ شاید زمانی کتابی بردارم و مطالعه کنم.

استاد شما رییس انجمن صنفی موسیقی اصفهان نیز هستید. آیا به نظر شما فعالیت های صنفی در عرصه ی موسیقی موفق است و اثری نیز دارد؟
ببینید همان گونه که عرض کردم وقتی نارسایی وجود داشته باشد این در همه جا حاکم است. شما این نا رسایی را در کار انجمن هم می بینید در کار آموزشگاه ها هم می بینید در کار مجریان نیز می بینید وقتی زمینه برای کار کردن مساعد نیست ممکن است مسئولی دلش بتپد و بخواهد کاری بکند ولی آن مسئول یا تنهاست یا سه یا چهار نفر بیش تر نیستند که در مقابل چهار میلیون نفر مردم یک شهر بسیار قلیلیند. یک مدیر کل هم اگر خواست کاری بکند کاری از پیش نمی برد ، چوب یک نفر که صدا ندارد.

پس کار مثبتی انجام نشده؟
ببینید من کار مثبت را این نمی بینم که کسی بخواهد کنسرتی دهد و من بروم کارش را بررسی کنم و من و همکارانم به وی مجوز دهیم ، کار مثبت آن است که برای آیندگان بماند و به کار آید. کار گذرایی را که یک گروه شب تمرین کنند و اجرا کنند و 12 شب تارخ مصرفش تمام شده باشد که فایده ای ندارد.

شما با یکی از خوانندگان معروف امروز از محضر یک استاد بهره گرفته اید اما می گویند او به اصطلاح _بازاری خوان_ شده است با این سخن موافقید؟
ایشان راهی را انتخاب کرد که بتواند از صدایش بهره ی مادی ببرد و موفق هم بود ولی ما همین جا ماندیم و در این کوچه پس کوچه ها و با همین دیوارهای کاهگلی و این کوچه های خاکی به سر بردیم و گاهی هم از این کوچه ها به کوچه باغ ها راه پیدا کردیم و باغ ها را هم دیدیم اما هیچ وقت استفاده ی مادی از این کار نبردم به لحاظ این که دل و وجودم این گونه سرشته شده است.

استاد قطعاً اطلاع دارید که سبک جدیدی از موسیقی با نام موسیقی زیر زمینی رواج یافته. نظرتان در رابطه با این موسیقی چیست؟
هر موسیقی شنونده ی خاص خود را دارد. یعنی شما نمی توانید آن را که موسیقی اصیل را دوست دارد مجبور کنید موسیقی دیگری را گوش کند و اگر هم گوش داد به خاطر به دست آوردن دل شماست و تظاهر به گوش دادن می کند بنابراین ما باید در این مورد فرهنگ سازی کنیم.

ممنون استاد که وقتتان را دراختیار خبرگزاری ایمنا قرار دادید در پایان اگر حرفی دارید که لازم می دانید ذکر شود ،بفرمایید.
حرفی ندارم ولی دلم می خواهد به عنوان یک علاقه مند به ایران و ایرانی و خصوصاً اصفهان و اصفهانی خواهش کنم که فرهنگمان را حفظ کنیم و از اصالتمان غافل نشویم.

گفتگو از میثم اکبرپوری

کد خبر 26377

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.