خوشا به حال شهدا که تا خدا پرواز کردند و به وصال یار رسیدند اما امروز سنگینی بار امور دنیایی را خانواده آنان بر دوش میکشند باری که گاه با طعنه و زخم زبان همراه میشود، چنانکه وقتی از خانوادهشان پرسیدم آیا مورد طعنه بدزبانان قرار گرفته اید یک جواب واحد شنیدم: «بسیار زیاد، تا دلت بخواهد طعنه و زخم زبان شنیدیم».
بله اینجا داغ سنگین تر است چراکه وقتی از امام معصوم هم پرسدند آیا سختی قتال پدر سنگین تر بود یا طعنه های شام، به تاکید زبان گشودند و فرمودند:«الشام»، بله همینطور است و تو چه میدانی وقتی پدر شهیدی بر سر مزار عزیزش فاتحه میخواند و میشنود که عابری به طعنه میگوید «ارزشش را داشت برای پول پسرت را فدا کنی»، چه حالی میشوند؟
از آستانه تحملشان میپرسم و میگویم آیا شده عنان از کف بدهید و دیگر احساس ناتوانی کنید، همسران شهدا می گویند: «اوایل خیلی سخت بود، تحملش اصلا امکان پذیر نبود، اما به مرور با توسلات فراوان خود را چونان سدّی مستحکم در برابر هجمه های فرهنگی ساختیم».
آری اینجا انسان، فولاد آب دیده میشود اما این تحمل سِرّ دارد؛ «به حضرت زینب گفتیم بی بی جان نگذارید طاقتمان طاق شود و صبرمان لبریز، ما را در برابر زخم زبانها کمک کنید، اگر عنایت شما نباشد محال است تحمل ما ممکن افتد».
و اسوه صبر به فریادشان میرسد، می خواهی بدانی چگونه؟ پس بشنو: «اوایل که تحمل حرفهای سنگین برایمان سخت بود، یاد آوردیم زمانی که عقیله بنی هاشم از مردم شام و یزیدیان چه زخمهایی خورد و چه تهمتها شنیدیم، گفتیم همسرانمان که حسینی شدند خوب است ما هم زینبی شویم و این مصیبت را بپذیریم، اما به راستی زخم زبانهایی که ما میشنویم کجا و آنچه زینب شنید کجا؟».
و چه زیبا گفت شهید علی شریعتی: «آنان که رفتند، کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند، و الّا یزیدی اند».
اما وظیفه و رسالتی عظیم بر عهده اهالی فرهنگ، رسانهها و مسئولین اجرایی هست: «شما باید حقیقت را به مردم برسانید، بسیاری از این طعنهها از روی نادانی است، تلاش کنید تا این جهل را برطرف سازید».
بالاغیرتا در این مسیر اگر نمیتوانیم باری را به دوش بکشیم، باری بر دوش دیگران نیندازیم، همسران شهدای دفاع از حرم اهلبیت، امروز هر کدام فرزندان خردسالی دارند که دغدغه تربیت و به ثمرنشستن آنها باری عظیم و طاقت فرسا را برایشان تحمیل میکند، ما دیگر لازم نیست زخمی بر روح و روانشان وارد کنیم، یادمان نرود که حاصل این زخم زبانها به کجا ختم میشود.
امروز اگر به اوضاع عراق و شام نگاهی بیندازیم و اگر تاریخ را به خوبی مطالعه کرده باشیم، متوجه میشویم این شهرهای پرآشوب همان مسیر گذر اهلبیت است که با طاعنین تلاقی پیدا کرده و امروز بعد از گذشت سالها هنوز آسایش را از کفشان ربوده و این سزای همان گناه اجتماعی است که تا طول تاریخ و نسلهای بعدی ادامه مییابد.
تاریخ را یکبار می نویسند، اما جهالت انسانها آن را بارها و بارها تکرار میکند، درست است ما در یک چرخه تاریخی افتادهایم و تا زمانی که از تکرارش درس نگیریم این مسیر را تا تباهی خود و دیگران ادامه خواهیم داد، اما تباهی تاکی؟ تا کجا؟
تا کی باید در میدان دشمنان بازی کنیم و زخمی بر دل مجاهدان باشیم؟ دیروز عده ای در میدان تبلیغات دشمن بازی میکردند و رزمندگانی را که همه چیز خود را برای دفاع از میهن فدا میکردند، جنگ طلب خطاب میکردند اما حقیقت همان جمله معروف است«اگر شهدا نبودند الان به صدام میگفتیم خان دایی»، امروز هم اگر شهدای مدافع حرم نبودند باید در انتظار کشتار مردان این سرزمین و فروختن زنان ایرانی در حراجی کشورهای دنیا و به قیمت های متفاوت بودیم، این را که به وضوح میتوان در شهرهای اشغال شده توسط داعش و النصره یافت.
باشد که از سرنوشت گذشتگان درس بگیریم.
06193/193/20
کانال اطلاع رسانی: https://telegram.me/imnanews
نظر شما