به گزارش خبرگزاری ایمنا، دختر لبخند خدا، آئینه جلوه و تجلی زیباییهای خداوند روی زمین و از روزیآوران عالم است که با قدم نهادن در جهان، دنیایی مملو از زیبایی را منعکس میکند؛ حضور چنین فرشتگان غیوری در طول تاریخ همچنان صحنههایی را به وجود آورده که نشان از قدرت آنها دارد؛ قدرتی که سالهای بیشماریست بیگانه در پی تخریب آن است.
آری امروز میخواهیم به بهانه روز دختر از رشادتهای دختران بگوییم که چگونه دنیا را متحیر خود کردند، اینکه چگونه یک زن لطیف میتواند غوغا به پا کند، میخواهیم از دختران چند روز پیش و امروز بگوییم، از فاطمه، معصومه، میترا و مریم…
این روزها باید از رشادتهای میترایی گفت که زینب شد؛ آری از زینب کمایی حرف میزنم، زینب انقلابی که در دوران انقلاب مثل یک سرباز در جبهه فعالیتهای مختلفی را انجام میداد و همین موجب شد منافقان روی کارهای او حساس شوند؛ ادامه این روند باعث شد یک روز صبح که زینب به مسجد رفته بود، دیگر به خانه برنگردد و سه روز خبری از او نباشد…
روز سوم گروه منافقان به دوست زینب زنگ زدند و گفتند «ما زینب کمایی را کشتیم، اگر صدایت دربیاید همین بلا را هم سر تو میآوریم.» منافقان او را با چادرش به شهادت رساندند تا نفرتشان را از دخترهای چادری و انقلابی اینطور نشان دهند، اما او فقط ۱۴ سال داشت! حتی به نونهال و دختر کوچک هم رحم نکردند.
فاطمهسادات طالقانی شهیده سهسالهای است که در آتشسوزی کانکس واحد فرهنگی جهاد ماهشهر به دست منافقان کوردل به شهادت رسید؛ داستان از این قرار است که هشتم تیر، روز بعد از شهادت آیتاللّه دکتر بهشتی و یارانش در حزب جمهوری بود که مراسمی گرفته بودند و شب برای خوابیدن به کانتینر واحد ارتباط جمعی جهاد سازندگی رفتند.
خانواده فاطمه برای نماز صبح بلند شدند و به منزلی که در فاصله ۵۰ یا ۶۰ متری کانتینر بود رفتند؛ پدر خوشحال بود که پس از آن همه سختیای که پیش از تولد تا آن روز کشیده بود بالاخره فاطمه را به مشهد میبرم و لذت زیارت امام معصوم را تجربه میکند. پس از نماز با صدای دوستشان که میگوید «بروید ببینید چه شده است؟ چه خبر است که از خیابان و نزدیکی کانتینر شعلههای آتش دیده میشود؟» از جا برمیخیزند و به طرف صحنه آتشسوزی میروند… اما دیر شده بود، همهچیز در آتش شعلهور شد، به طوری که وقتی آتش را خاموش کردند، از فاطمه دیگر چیزی جز جسمی سوخته نمانده بود.
حال میخواهم از فرنگیس بگویم؛ سال ۱۳۵۹ پس از حمله عراق به روستای ئاوهزێن، مردم به درههای اطراف پناه میبرند. فرنگیس که آن زمان ۱۸ سال داشت، شب همراه برادر و پدرش برای تهیه غذا به روستا بازمیگردند، اما در طول راه پدر و برادر فرنگیس ضمن درگیری با عوامل عراقی شهید میشوند و فرنگیس در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم، با تبر پدرش با سربازان درگیر میشود، یکی را میکشد و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر میکند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل میدهد.
معصومه آباد نیز از آن دخترانی است که غیرت زن ایرانی را به رخ کشید؛ او ۳۳ روز پس از آغاز جنگ عراق علیه ایران به همراه سه زن دیگر به نامهای فاطمه ناهیدی، شمسی (مریم) بهرامی و حلیمه آزموده در حال مأموریت هلالاحمر، در جاده ماهشهر به آبادان به اسارت نیروهای عراقی درآمد و ابتدا به اردوگاه مرزی تنومه و سپس به زندانهای استخبارات و الرشید و چندی بعد به اردوگاه موصل و الانبار برده شد و ۴۰ ماه بعد آزاد شد؛ او در زمان اسارت تنها ۱۷ سال داشت.
اکنون میخواهیم از نماد صدای مملکت روایت کنیم، آری دانشجو… دانشجویی به نام فائزه رحیمی که در چهارمین سالگرد شهادت سردار دلها و سرباز وطن در روز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) به شهادت رسید؛ دانشجویی که همواره دغدغه جامعه را داشت و میخواست از مسیر معلمی، اهداف والایی را در پیش بگیرد و آن را به فرزندان مدرسهاش بیاموزد، اما خالص بودنش سبب شد که آگاه کردنش به مدرسه ختم نشود.
خالی از لطف نیست که از دختران دوساله و نهساله دهه نودیمان مریم و ریحانه سلطانینژاد بگوییم… مریمی که مکتب شهید سلیمانی را پیش گرفته بود و سرانجام در همان راه انتخاب شد و خون پاکش همراه جمعی از انسانهای آزاده و شهروندان بیگناه بر زمین ریخت و گرچه فیض عظیم شهادت را نصیب آنها ساخت، اما همه ما را در غم و اندوه فرو برد و دختر کاپشن صورتی با گوشواره قلبی که سرتیتر اخبار شد و ما را به یاد دختر کوچک عاشورا انداخت و داغی بر دل خانواده و ملتی گذاشت…
آری چنیناند دختران ایرانی؛ بیدلیل نیست که میگوییم ایستادهایم تا پای جانمان؛ در این چهل و چند سال، روایتها از مادران و پدران و همسران شهدا بسیار است و درک دقیقهای از حس و حالشان هم در تصور نمیگنجد، اما تاریخ اینطور حکمرانی کرده است که بارانی شدن چشمان مادر، پدر یا حتی خواهر و برادر برای خواهرشان را نیز دیده و چشیده باشیم؛ از دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی گرفته تا روزهای جنگ و حتی این روزها که شهادت برای عدهای واژهای دور از دسترس شده است، باید گفت نهتنها شهادت، بلکه مقاومت و شجاعت نیز لباس تکسایز پسرانه نیست و دختران زیادی بودهاند که در این مسیر ستاره ساختهاند و آسمان این کشور را نورانی کردهاند.
نظر شما