خطِ مقدم

«لزوم نابودی اسرائیل مثل همیشه به عنوان سرفصل مناسبی برای شروع صحبت‌ها به کار می‌آمد. فرماندهان موشکی خودشان را همواره در حالت جنگی فعال با اسرائیل می‌دانستند و از این صحبت امام که اسرائیل باید از بین برود، به نیکی یاد می‌کردند.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، ایران درحالی به یکی از قدرت‌های موشکی جهان تبدیل شده است که قدمت تشکیل یگان موشکی ایران به ۴۰ سال نمی‌رسد. بمباران گسترده شهرها توسط عراق طی سال‌های آغازین جنگ تحمیلی، مسئولان کشور را به فکر راه‌اندازی این یگان انداخت.

فائضه غفارحدادی، در کتاب «خط مقدم» به روایت داستانی چگونگی تشکیل یگان موشکی ایران به فرماندهی حسن طهرانی‌مقدم پرداخته؛ در بخشی از این کتاب آمده است: «کمی که از شهر دور شدند، حسن‌آقا بلند شد و رو به بچه‌ها ایستاد: بچه‌ها خودتون می‌دونین که در چه شرایطی اینجا هستیم. هر روزی که کار ما اینجا بیشتر طول بکشه و نتونیم برگردیم جواب موشک‌های عراق رو بدیم، آدم‌های بی‌گناه بیشتری شهید میشن.

از طرفی ما باید حواسمون رو جمع کنیم و حتی یک کلمه از درس‌های گفته شده رو از دست ندیم، شاید نفهمیدن یک نکته کوچک بعد از برگشت، بشه شاه کلید پرتاپ و همه چی بر باد بره. اینجا خط مقدم ماست. فرض کنین که توی این سه ماه وسط عملیات و در خط مقدم هستین. باید به خودمون زحمت بدیم. باید چند موتوره کار کنیم که عملیاتتون پیروز بشه.

بچه‌ها من فکر می‌کنم اگه هر کدوممون به جای یه تخصص تو کلاسای چند تخصص شرکت کنیم، هم تعداد افراد اون گروه تخصصی بیشتر میشه و هم احتمال از دست رفتن و فراموش شدن نکته‌های کلاس کمتر میشه.

بچه‌ها سرشان را به نشانه تأیید تکان دادند. اشتیاق و انرژی توی چشم‌هایشان دیده می‌شد. با این طرح حسن‌آقا حجم درسی که باید می‌خواندند، چند برابر می‌شد، ولی بچه‌ها دانشجوهای عشق مدرک دانشگاه‌ها نبودند که از درس گریزان باشند. آنها آمده بودند که یاد بگیرند هرچه بیشتر بهتر.

پادگان مقر موشکی سوریه در استراتژیک‌ترین مکان ممکن انتخاب شده بود. منطقه مسطح نسبتاً وسیعی که مابین دو رشته کوه قرار گرفته بود و به آن قطیفیه می‌گفتند از نظر فاصله ۴۰ کیلومتری که با دمشق داشت و نحوه استقرار و استتار، حرف نداشت. البته ساختمان‌های داخلش ساده و قدیمی بودند و از نظر محوطه‌سازی و عمرانی کار زیادی انجام نشده بود.

سرتیپ ترکی، فرمانده پادگان، فرماندهان دیگری را که به اتاقش دعوت کرده بود، به حسن‌آقا معرفی کرد. حسن‌آقا با تک‌تکشان دست داد و همراه آنها دور میزی که در وسط اتاق بود، نشست. جلسه از بحث‌های سیاسی و تعارفات معمولی شروع شد.

لزوم نابودی اسرائیل مثل همیشه به عنوان سرفصل مناسبی برای شروع صحبت‌ها به کار می‌آمد. فرماندهان موشکی خودشان را همواره در حالت جنگی فعال با اسرائیل می‌دانستند و از این صحبت امام که اسرائیل باید از بین برود، به نیکی یاد می‌کردند.

علاوه بر آن همگی به اتفاق از صدام گله‌مند و ناراضی بودند. کمی که بحث‌ها فروکش کرد، سرتیپ ترکی لیست درس‌های دوره را روی میز گذاشت. حسن‌آقا نگاهی به اسم درس‌ها و نوع تخصص‌ها کرد.

سرتیپ درست گفته بود. به جز یکی دو درس، بقیه سرفصل‌ها قابل کم شدن نبودند، برای کوتاه کردن دوره به دو ماه تنها چاره همان بود که کلاس‌ها به صورت هم‌زمان برگزار شود. تخصص‌های ارائه شده عبارت بودند: از پرتاپ تست، فنی، هدایت و هواسنجی.

حسن‌آقا توی ذهنش بچه‌ها را با توجه به توانایی‌هایشان گروه‌بندی کرد و برنامه هفتگی کلاس‌ها را به همراه فرماندهان پادگان تنظیم کردند.»

کد خبر 621603

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.