شهید بهشتی طرفدار جدی حکومت دین بر دل بود

شهید بهشتی فردی بود که از نظر شخصی بالاترین درجه ایمان، اعتقاد به خدا و معارف اسلامی را داشت و از طرفداران جدی حکومت دین بر دل، رفتار فردی و برنامه‌ریزی برای زندگی بود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شهید بهشتی دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، سیاستمدار و فقیه ایرانی و از جمله افراد نزدیک به امام خمینی (ره) بود که شخصیت و چهره ایشان پس از گذشت بیش از چند دهه از شهادت ایشان هنوز میان ملت ایران زبانزد است.

امروزه باید بهتر و شایسته‌تر به ابعاد شخصیتی شهید بهشتی به‌عنوان الگویی که توانست، در مدت ۵۳ سال عمر خود، این میزان آثار، برکات و دستاورد برای مردم ایران و انقلاب اسلامی به یادگار بگذارد، پرداخته شود.

یکی از دلایل مهم محبوبیت شهید بهشتی در دل‌ها و قلوب جوانان که هنوز هم پابرجا است، حُسن اخلاق و رفتار آن شهید بود، اما متأسفانه عده‌ای از مغرضان دوست نداشتند، منش و روش شهید بهشتی در جامعه گسترش پیدا کند.

به مناسبت شهادت آیت‌الله بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی با حجت‌الاسلام مهدی اژه‌ای، از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در اصفهان، به گفت‌وگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

آشنایی شما با شهید بهشتی چگونه آغاز شد؟

ما با شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی نسبت فامیلی داریم. مادرم و شهید بهشتی پسرخاله دخترخاله و پدرم با ایشان پسرعمه و پسردایی بودند. لذا نسبت فامیلی و رفت‌وآمد دیرینه‌ای داشتیم.

بعدها که شهید بهشتی در قم ساکن شد و من هم به سن دبیرستان و سیکل دوم رسیدم دیدارهای مختلفی با وی داشتم. شهید بهشتی به مدت پنج سال نماینده مراجع و تبلیغ‌کننده در اروپا بود و سال ۴۹ ایشان از آلمان آمد.

زمانی که شهید بهشتی به اصفهان می‌آمد هم در دیدارهای فامیلی و هم در سخنرانی‌های کانون علم و تربیت جهان اسلام ایشان شرکت می‌کردیم.

همچنین ارتباطات ما به سال ۵۰ بازمی‌گردد که اخوی بزرگم حاج‌آقا جواد اژه‌ای که سال گذشته بر اثر کرونا به رحمت ایزدی پیوستند برای ادامه کار، تحقیق و تبلیغ از طرف دکتر بهشتی اعزام شدند و ما هم با اخوی شهیدمان که در حزب جمهوری اسلامی بودند در کلاس‌های درس فلسفه که به صورت ماهانه در تهران برگزار می‌شد شرکت می‌کردیم و در فعالیت‌های فکری و آموزشی با نظرات آشنا شدیم و کار کردیم. لذا آشنایی ما با شهید بهشتی هم نسبت فامیلی بود و هم کاری، علمی و تحصیلی.

نگاه و رفتار شهید بهشتی با مردم به چه صورت بود؟

شهید بهشتی فردی بود که از نظر شخصی بالاترین درجه ایمان، اعتقاد به خدا و معارف اسلامی داشت و از طرفداران جدی حکومت دین بر دل، رفتار فردی و برنامه‌ریزی برای زندگی بود.

لذا این شخصیت والا در همه ابعاد تسلیم معارف الهی بود، شهید بهشتی معتقد به راه انبیا بود و در جهت خودسازی دینی کار کرده بود و نگاهش به اسلام و جامعه همان نگاه انبیا بود.

ایشان نگاه جامع و کامل به مردم از دیدگاه وحی و نبوت داشت و در عمل هم این افکار و روحیات را در خود حاکم کرده بود. هیچ‌گاه به افراد با سلیقه شخصی نگاه نمی‌کرد. از این رو می‌توان شهید بهشتی را یک اسلام عملی در حد انسانی که معصوم نبود اما به درجه بالایی از تقوای اکتسابی نائل شده بود، دید.

سلوک سیاسی شهید بهشتی در برخورد با جریانات سیاسی کشور چگونه بود؟

شهید بهشتی عنصر خروشانی بود که از نوجوانی علاقه‌مند به دنبال کردن تحولات و اوضاع سیاسی کشور بود و نگاهش به مسائل صددرصدی نبود به طوری‌که اگر یک جریان و شخص سیاسی صددرصد فرد کارآمدی است او را تأیید یا اگر ایراداتی دارد او را رد کند.

ایده‌آل شهید بهشتی مکتب ابوذر، سلمان، مقداد و شهدای کربلا بود به گونه‌ای که می‌گفت اگر یک عالم روحانی از کشته شدن می‌ترسد در کسوت روحانیت وارد نشود یا اگر یک روحانی مباحث اقتصادی را دنبال می‌کند به سراغ کار صنعت و تجارت برود.

شهید بهشتی کسوت روحانیت و لباس عالم دینی را لباسی می‌دانست که ابتدا برای شهادت آماده باشد و در مباحث اقتصادی هم دین‌فروشی نکند و از راه دین کسب معاش نکند. از این‌رو در حزب جمهوری اسلامی که اوایل انقلاب تشکیل داد با دستور امام (ره) افرادی با افکار و دیدگاه‌های سیاسی مختلف دعوت شدند و تا آخر هم با همین جمع کار کرد و هیچکس را حذف نکرد و همیشه این جمله معروف را می‌گفت "ما باید جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشیم."

هیچ‌کس توسط شهید بهشتی حذف نشد و با هیچ‌کس به حساب مسائل شخصی موضع نگرفت بلکه دیگران بودند که ایشان را در چارچوب و جایگاهی می‌دیدند که بخواهند با آن معامله سیاسی کنند.

قبل از انقلاب نیز با تمام رجال سیاسی مانند بازرگان، شریعتی، پیمان و مهندسان و پزشکان جلسات متعددی داشت، در عین حال که موضع خاص قرآنی و اسلامی داشت اما نمی‌گفت که چون این افراد کمبود نگاه به اسلام دارند دیگر با آن‌ها همکاری نداشته باشیم.

در زمان انقلاب هم با همان افراد همکاری کرد و قصد داشت پیمان را به حزب جمهوری اسلامی بیاورد و بازرگان را به عنوان نخست‌وزیر انتخاب کند و تا جایی که می‌شد انتظار داشت این افراد اهداف اسلام و انقلاب را دنبال کنند.

گاهی برخی تصور می‌کردند شهید بهشتی یک لیبرال تمام عیار است که با هر صاحب فکری سازش می‌کند. ایشان در اصول دین، انقلاب، استقلال، آزادی و شئونات دینی با هیچ‌کس رودربایستی نداشت اما سازگاری داشت.

تا جایی که افراد می‌توانستند در خدمت انقلاب، مردم و جامعه باشند منع فکری نداشت ولیکن کسانی که شهید بهشتی مایل به جذبشان بود قاتلش شدند.

جنبش مسلمانان مبارز و نهضت آزادی تبلیغات وسیعی علیه شهید بهشتی کردند و منافقان هم ترور ایشان و یارانش را رقم زدند. شهید بهشتی از نظر برخی مبانی تفکر بازرگان را جامع نمی‌دانست اما در هر صورت او را برای منصب نخست وزیری پشتیبانی کرده بود ولیکن این افراد برعکس تصورات ایشان بودند.

بازرگان هرگز حاضر نشد جنایات منافقان را محکوم کند و آن‌ها را گروه تروریستی بداند بلکه تعبیرش این بود که منافقان فرزندان انقلابی هستند. آن‌ها هم به بازرگان لقب چریک پیر داده بودند یعنی چنین بازی سیاسی و باندی با هم داشتند.

باید گفت شهید بهشتی در وسعت نظر و به کار گرفتن و همکاری با تمام افراد و سلیقه‌ها سعه‌صدر داشت اما اگر افرادی بر اصول انقلاب پایبند نبودند کوتاه نمی‌آمد و اگر کسی جلوی اسلام می‌ایستاد با حکم اسلام با آن‌ها مبارزه می‌کرد.

در نهایت شهید بهشتی با کسی سازش‌کاری نداشت اما سازگاری در شخصیت او وجود داشت، این در حالی است که عده‌ای که شهید بهشتی به آن‌ها اعتماد می‌کرد دشمن ایشان بودند تا حدی که این دشمنی را تا حد کشتن ایشان پیش بردند.

شهید بهشتی تا چه اندازه معتقد به فعالیت‌های حزبی و تشکیلاتی بود؟

نگاه به تشکلات و احزاب در ذهن عملی افراد به معنای کار گروهی، دسته جمعی، هم‌فکری، تربیت و کادرسازی افرادی است که به هر نوعی از حزب خارج می‌شوند.

شهید بهشتی در جایی این‌گونه درباره حزب می‌گوید که "حزب معبد من است" یعنی کار سیاسی در خدمت به اسلام و ملت، بالاترین عبادت است.

وقتی امام راحل فرمودند حفظ جمهوری اسلامی از اوجب واجبات است و وقتی کار تشکیلاتی می‌کنید و نیروهایی را تربیت و آماده می‌کنید باید برای حفظ نظام خدمت کنند.

همچنین شهید بهشتی گفته بود هرکس جز برای شهادت به حزب می‌آید، نیاید. یعنی هدف تشکیلات حزب الهی بود که قرب به خدا و شهادت‌طلبی است. این‌گونه مفاهیم در هیچ حزب سیاسی در دنیا دیده نمی‌شود بلکه حزب به معنای قدرت و تقسیم پست‌ها است.

شهید بهشتی به احزاب و تشکیلات مرسوم اروپا به هیچ‌وجه اعتقاد نداشت، در داخل کشور نیز به احزابی که برای کسب قدرت تشکیل شده بودند اعتقادی نداشت. وقتی بازرگان به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد شهید بهشتی گفته بود خارج از تعهدات حزبی کار کند و در نامه امام (ره) به بازرگان هم به این موضوع اشاره شده بود و از او خواسته بودند فراتر از حزب‌گرایی کار کند اما بازرگان به دستور امام (ره) عمل نکرد و از ابتدا یک دولت حزبی و بر مبنای تشکیلات خود درست کرد.

تشکل و حزبی که شهید بهشتی در کار علمی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به دنبال آن بود و ما از مباحث، درس‌ها، گفت‌وگوهای شخصی و عملکرد ایشان می‌بینیم این بود که مردم باید یکپارچه شوند.

همچنین در امور سیاسی معتقد بود که کسی قیم مردم نباشد بلکه مردم خودشان به مباحث وارد شوند و در امور سیاسی کشور شرکت مؤثر و آگاهانه و مفید داشته باشند.

لذا وقتی از شهید بهشتی خواستند که دولت تشکیل بدهد، گفت حزب ما برای دولت تشکیل نشده است ما برای تربیت انسان‌های مؤمن، انقلابی، متخصص برای خدمت به اسلام و ملت و آماده شهادت روی کار آمدیم.

در نهایت می‌بینیم که فراگیرترین حزب تاریخ از نظر تعداد افراد و شهرهای عضو توسط شهید بهشتی تشکیل شد اما ایشان هیچ‌گاه نگاه انحصار قدرت نداشت.

چرا در آن زمان شهید بهشتی بیشتر از دیگر سیاسیون مورد حمله قرار می‌گرفت؟

در تاریخ این‌گونه بوده که هرکس مفیدتر، کارآمدتر و مؤثرتر بوده است بیشترین هجمه‌ها به سوی او صورت گرفته است و می‌بینیم که هیچ‌کس به اندازه انبیا مورد تهمت، افترا و توهین قرار نگرفته است.

اکنون در اروپایی که به دروغ بانگ آزادی‌خواهی و آزادی بیان سر می‌دهد می‌بینیم که چه بی‌رحمانه در فیلم‌ها، اشعار و نمایشنامه‌ها علیه پیامبر اسلام (ص) تبلیغ می‌کنند که سنبل آن‌ها سلمان رشدی بود که چه توهین‌هایی به پیغمبر اسلام کرد.

در فرانسه و آلمان نیز علیه پیامبر اسلام (ص) که خدمت بزرگی به اسلام کرده بود، نمایشنامه می‌نوشتند. همچنین در کتاب تورات و انجیل علیه حضرت موسی (ع) و عیسی مسیح (ع) داستان‌های ننگین و دروغین و توهین‌هایی به ثبت رسیده است.

در عالم اسلام بیشترین هجمه‌ها به حضرت علی (ع) وارد شده است چون بیشترین خدمت را در آن مقطع تاریخی حساس به حفظ اسلام و تشیع کردند، به فرزندان معصوم ایشان هم توهین می‌شد.

آنچه مسلم است میان یاران امام (ره) و کسانی که در حوزه و دانشگاه از امام دفاع می‌کردند مؤثرترین، مفیدترین و قابلیت‌دارترین یاران امام (ره) شهید بهشتی بود به گونه‌ای که دیگر یاران امام (ره) حتی اگر سطحشان از شهید بهشتی بالاتر بود آن‌ها هم از عظمت ایشان یاد می‌کردند.

شهید بهشتی نقش بزرگی در سازماندهی و انسجام شورای انقلاب داشت. انقلابی که جایگزین یک نظام پیچیده سلطنت‌طلبی شده بود و ۵۰ سال سیستم پهلوی بر کشور غلبه داشت حتی افرادی مانند بازرگان به ظاهر مخالف سیاست‌های شاه بودند ولی با نظام سلطنتی مخالف نبودند و تنها می‌خواستند شاه دیکتاتوری نکند وگرنه نظام شاهنشاهی را قبول داشتند.

این افراد سلطنت‌طلب درباری نبودند اما نظام مشروطه را قبول داشتند و تلاش می‌کردند نظام شاهنشاهی را حفظ کنند.

در نتیجه شهید بهشتی در شورای انقلاب توانست سیستم اجرایی حکومت جمهوری اسلامی ایران را در مقابل این‌گونه افراد فراهم کند.

شهید بهشتی قانون پیش‌نویس قانون اساسی را به یک قانون اساسی پویا، زنده و منحصربه‌فرد تبدیل کرد که هنوز در قانون‌های اساسی دنیا بی‌نظیر است.

لذا دشمنی با شهید بهشتی از زمانی علنی‌تر شد که در مجلس شورای اسلامی بحث ولایت فقیه مطرح شد و ایشان سینه سپر کرد و با آن فکر بلند و اندیشه رسا در قانون به صورت متین و اصیل ولایت فقیه را وارد کرد و هنوز می‌بینیم که ۴۰ سال از انقلاب می‌گذرد و دشمن از همه راه‌ها برای سرنگونی جمهوری اسلامی وارد شده اما سنگر بزرگی به نام ولایت فقیه این فتنه‌ها را ناکام گذاشته است.

شهید بهشتی این عالم بزرگ زحمات فراوانی برای نظام و انقلاب اسلامی کشید. در تشییع ایشان مردم فریاد می‌زدند "بهشتی بهشتی با خون خود نوشتی استقلال، آزادی جمهوری اسلامی." مردم می‌دانستند این اصول و قانون اساسی ثمره تلاش شهید بهشتی بوده است.

کد خبر 584748

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.