جزئیات زنده به گور شدن ۴ کودک در چابهار

زنده به گور شدن ۴ کودک در چابهار، خالی کردن حساب مادر برای خرید بازی رایانه‌ای، قتل خونین زن تهرانی، بازداشت ۷ زن و ۵ مرد فاسد در خانه‌های تیمی، دستگیری ۵۱۰ متهم در طرح رعد شهرستان ری، گفتگو با پدر سنگدل که پسرش را مثله کرد را در بسته خبری حوادث ایمنا بخوانید:

به گزارش خبرنگار ایمنا، چهار پسربچه با خنده و شیطنت از پدر و مادرشان خداحافظی کردند و رفتند که بازی کنند. اما خبر تلخ و جانسوز چهار خانواده را برای همیشه عزادار کرد. خانواده‌هایی که حالا شکایت دارند از مقصران این حادثه؛ آنهایی که آن گودال خطرناک را ایجاد کردند تا به قتلگاه این کودکان تبدیل شود. پدرهایی که صحنه بیرون کشیدن جسم بی‌جان کودک‌شان در ذهن‌شان ثبت شده؛ پدران و بستگان این کودکان حالا در گفت‌وگو با خبرنگار شهروند روایت تلخی از این حادثه وحشتناک دارند.

اشک می‌ریزد. از دل پردردش می‌گوید. زخمی که هرگز خوب نمی‌شود. خودش با دستان خودش علیرضای ١١ ساله‌اش را از خاک بیرون کشید، آن هم وقتی که دیگر نفس نداشت. علیرضا جدگال یکی از چهار کودک قربانی چابهار است.

همان کودکانی که ظهر روز جمعه در یک گودال پر از خاک دفن شدند. صدای خنده و بازی بچه‌های روستای بنو اسحاق بازار از توابع بخش پیرسهراب چابهار در میان کوچه‌های خاکی می‌پیچید. آن روز ظهر بچه‌ها در گودال مشغول بازی بودند. چند روزی می‌شد که اهالی روستا گودالی برای دپوی آب رودخانه حفر کرده بودند و بچه‌ها هم در آن بازی می‌کردند.

آن روز بچه‌ها به سمت هوتک دویدند تا در آن بازی کنند. ناگهان صدای فریادهای آنها در کسری از ثانیه در آوار خاک و گردوغبار غلیظ مدفون شد. حالا چهار خانواده مانده‌اند با یک دنیا حسرت و داغی که هرگز خاموش نمی‌شود.

پدر علیرضا حالا نمی‌داند باید چه کار کند. صدای فریادش را به گوش کدام مسئول برساند. چه کسی در مرگ تلخ فرزندش و در نابودی خانواده‌اش مقصر است: «چند روزی می‌شد که این گودال حفر شده بود. ما به صاحب خانه‌ای که در آنجا ساخته می‌شد اعتراض کردیم. گفتیم این گودال را پر کند تا بچه‌ها نتوانند به آنجا بروند، ولی اصلاً فایده‌ای نداشت.

اهمیتی به حرف‌های ما ندادند. تا اینکه آن روز تلخ رسید. همان روزی که همسایه‌ها وحشت‌زده سراغ من آمدند. من در خانه بودم. خانه ما حدوداً ٢٠٠ تا ٣٠٠ متر با آن گودال فاصله دارد. وقتی همسایه‌ها آمدند، اصلاً باور نمی‌کردم که خانه‌خراب شده باشم.»

صدایش می‌لرزد. نمی‌داند آن لحظه را چطور باید توصیف کند: «به من گفتند که بچه‌ها در گودال دفن شده‌اند. من چهار پسر داشتم. همگی خردسال هستند. علیرضا ١١ سال داشت. همگی با هم به آنجا رفته بودند. نفسم بند آمد. بلافاصله به سمت آنجا دویدم. تا نفس داشتم دویدم. در آنجا با جمعیت روبه‌رو شدم. چند نفر داشتند آن گودال را می‌کندند.

بچه‌ها گریه می‌کردند. در میان آنها سه پسر دیگرم را دیدم، اما علیرضا نبود. وحشت کردم و من هم به سمت گودال رفتم. با تمام توانم آنجا را کندم تا اینکه او را دیدم. علیرضای من داخل خاک بود. زیر خروارها خاک او را یافتم. بغلش کردم و بیرون آوردم. او را روی زمین گذاشتم، اما نفس نداشت. پسرم رفته بود.»

حالا آنها می‌خواهند شکایت کنند. به دنبال مقصر ماجرا می‌گردند: «ما مرتب به آنها اعتراض کردیم که این گودال را پر کنند. حالا از صاحب خانه شکایت داریم. از هرکس که در این ماجرا دخیل است، شکایت داریم.

بچه‌های ما بی‌گناه جان دادند، آن هم به شکلی تلخ و دردناک. چطور می‌توانم فراموش کنم. پسرم حتماً خیلی عذاب کشیده و جان داده است. این فکرها ما را عذاب می‌دهد. خدا را شکر حال سه پسر دیگرم خوب است، ولی وحشت‌زده هستند. حال روحی آنها خیلی بد است، برای همین تا آخر پای این ماجرا هستیم. مقصران باید مجازات شوند تا دیگر چنین حادثه تلخی رخ ندهد.»

اسلم یکی دیگر از قربانیان است. پسرعموی علیرضا بود. پسر ١٠ ساله‌ای که آن گودال به قتلگاهش تبدیل شد. عموی اسلم آن روز را روایت می‌کند: «من با موتور در حال آمدن به روستا بودم، ناگهان مردم را دیدم که وحشت زده‌اند. به من گفتند بچه‌ها زیر آوار مانده‌اند. بلافاصله به آنجا رفتم. خودم زمین را کندم تا به بچه‌ها رسیدم.

اول سه نفر را پیدا کردیم. آنها بالاتر بودند، برای همین زنده ماندند، ولی چهار نفر دیگر زیر خاک بیشتری دفن شده بودند. خیلی لحظه وحشتناکی بود. برادرزاده‌هایم را آنجا دیدم. علیرضا و اسلم. البته بقیه هم فامیل هستند. دانیال ١٣ ساله هم پسرخاله من است. خیلی وحشت کردم. باز هم امید داشتم که زنده باشند، اما زنده نماندند.»

او ادامه می‌دهد: «در کل ١٦ بچه آنجا بازی می‌کردند. همیشه هم به این گودال اعتراض کردیم، ولی کاری نمی‌کردند. حالا که این همه بچه معصوم و بی‌گناه جان داده‌اند، باید بیایند و جواب بدهند. این چهار بچه به کدام گناه این‌طور دردناک جان باختند. برادرهایم در رنج و عذاب هستند. زندگی‌شان نابود شده. اسلم یک برادر بزرگ‌تر و یک خواهر ٩ ساله داشت. به پدرش وابسته بود. پدرش حالا حتی نمی‌تواند صحبت کند. خانواده‌شان نابود شده است. پدرش به خاطر یک حادثه در پایش پلاتین گذاشتند.

از آن زمان دیگر نتوانست سرکار برود و در کل وضعیت معیشتی بسیار بدی دارد. حالا هم این حادثه زندگی آنها را برای همیشه نابود کرد. برای همین کسی باید باشد که تاوان پس بدهد. شاید تسکینی شود بر دل داغدیده این خانواده‌ها.»

خالی کردن حساب مادر برای خرید بازی رایانه‌ای

احسان بهمنی رئیس پلیس فتا هرمزگان از کشف پرونده با موضوع برداشت غیر مجاز از حساب خبر داد و گفت: متهم در قبال خرید اکانت یا شارژ بازی‌های رایانه‌ای اقدام به تخلیه کارت بانکی مادرش کرده بود.

وی اظهار کرد: در پی مراجعه یکی از شهروندان مبنی بر برداشت غیرمجاز از حساب بانکی، موضوع در دستور کار کارشناسان این پلیس قرار گرفت.

رئیس پلیس فتا هرمزگان افزود: با توجه به ارائه مستندات توسط شاکی و با انجام اقدامات تخصصی پلیسی و تحقیقات صورت گرفته در فضای مجازی، متهم شناسایی و پس از هماهنگی با مقام قضائی به پلیس فتا منتقل شد.

وی با اشاره به اینکه در بازجویی اولیه انجام شده مشخص شد متهم فرزند شاکی است و با استفاده از اطلاعات حساب و به صورت غیرمجاز اقدام به خرید بازی اینترنتی کرده، اظهار کرد: در ابتدا متهم منکر بزه انتسابی شد، اما پس از مواجهه با مدارک و مستندات احصا شده توسط کارشناسان این پلیس به ناچار لب به اعتراف گشود.

این مسئول انتظامی استان تصریح کرد: تراکنش‌هایی که مستقیماً با سیم کارت خود وی که در اختیار فرزندش بوده صورت گرفته و فرزند شاکی از کارت بانکی مادرش با فعال نمودن رمز دوم و رمز پویا برای انجام بازی‌های آنلاین و خرید بازی استفاده کرده است.

رئیس پلیس فتا استان هرمزگان با اشاره به اینکه والدین باید ضمن آشنایی با نحوه استفاده از تکنولوژی روز، همگام با فرزندان خود حرکت کرده و از آنها عقب نمانند در غیر این صورت نمی‌توانند همگام با تکنولوژی در تربیت فرزندان خود موفق شوند، خاطر نشان کرد: والدین دقت نظر داشته باشند که از در اختیار قرار دادن کارت بانکی اصلی خود به فرزندانشان خودداری نمایند و جهت انجام مخارج روزانه، کارت به خصوصی با یک سقف مشخص در اختیار آنان قرار دهند.

سرگرد احسان بهمنی در پایان گفت: کاربران در صورت مواجهه با موارد مشابه و وقوع هرگونه مشکل در فضای مجازی مراتب را از طریق سایت پلیس فتا به آدرس www.cyberpolice.ir با ما در میان بگذارند.

قتل خونین زن تهرانی در عشق ممنوعه!

ابتدای امسال وقتی زنی در تهران خانه‌اش را ترک کرد و گم شد پلیس وارد عمل شد و پرده از راز قتلی شیطانی برداشت! چند روز بعد مأموران به شوهر فهیمه خبر دادند جسدی در قزوین پیدا شده است که مشخصات همسر او را دارد. وقتی شوهر فهیمه به قزوین رفت جسد را شناسایی و تأیید کرد که جسد متعلق به همسرش است.

بر اساس گزارش پزشکی قانونی فهیمه براثر وارد آمدن ضربات متعدد چاقو به بدنش جانش را از دست داده بود. شوهر این زن درباره اینکه چرا همسرش در قزوین بوده است گفت: من هیچ حدسی نمی‌زنم ما کسی را در قزوین نداریم و اصلاً نمی‌دانم چرا باید جسد همسرم در آنجا باشد.

این در حالیست که گزارش کشف جسد نشان می‌داد جسد فهیمه یک روز بعد از گزارشی که شوهرش از مفقود شدن او داده در یکی از خرابه‌های اطراف شهر قزوین کشف شده است. به این ترتیب پلیس در شاخه‌ای دیگر از تحقیقات خود تلفن همراه مقتول را مورد بررسی قرار داد و متوجه شدند که او با یک شماره تلفن در ساعاتی خاص از روز تماس داشته است. شماره‌ای که شوهر فهیمه نیز صاحب آن را نمی‌شناخت.

به این ترتیب صاحب خط تلفن شناسایی و بازداشت شد. او که مردی جوان به نام امیر است در بازجویی‌های اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: من با فهیمه در میدان خراسان آشنا شدم. ما سوار اتوبوس بودیم وقتی پیاده شدیم به او گفتم با من دوست می‌شوی. او هم قبول کرد. شماره تلفنم را گرفت و شماره خودش را هم داد. چند ساعت بعد من به او پیام دادم و جواب داد و این‌طور بود که رابطه ما شکل گرفت. من از او درباره وضعیت زندگی‌اش پرسیدم و او هم گفت که چندماهی است از شوهرش طلاق گرفته و تنها زندگی می‌کند. حتی به من نگفت که فرزند دارد.

به این ترتیب رابطه ما شروع شد و رابطه خوبی هم بود بیش از یک ماه بود که ما با هم رابطه داشتیم در هفته چندبار همدیگر را می‌دیدم و تریاک می‌کشیدیم و مشروب می‌خوردیم و رابطه برقرار می‌کردیم. من آنقدر عاشق فهیمه شده بودم که می‌خواستم به او پیشنهاد ازدواج بدهم. متهم درباره روز حادثه گفت: روز حادثه او را سر قرار در تهران سوار موتور کردم و با هم برای گشت و گذار به قزوین رفتیم در آنجا در خانه یکی از آشناهای من نشسته بودیم و داشتیم تریاک می‌کشیدیم و مشروب می‌خوردیم که فهیمه گفت باید برگردد و در حالت مستی به من گفت که شوهر دارد.

من از روز اول به او گفته بودم با زن شوهردار کاری ندارم و چنین گناهی مرتکب نمی‌شوم. اما او به من دروغ گفت. وقتی موضوع را فهمیدم عصبانی شدم به فهیمه گفتم برای چه به من دروغ گفتی اول سعی کرد وانمود کند اشتباه کرده است و اشتباهی حرفی زده است اما بعد که اصرار و عصبانیت من را دید گفت حرفش درست است و شوهر دارد. بعد به من گفت به تو ربطی ندارد و این مساله من است. سر این موضوع با هم جرو بحث کردیم و من که از شدت عصبانیت کنترل خودم را نداشتم با چاقویی که آن اطراف بود ضرباتی به فهیمه زدم. خون از بدنش جاری شده بود و می‌دانستم دیگر جانی در بدن ندارد.

جسد را با ماشین دوستم به بیابان‌های اطراف قزوین منتقل کردم و بعد خودم به تهران برگشتم. بعد از اعترافات متهم پرونده با اتهام قتل عمدی به دادسر فرستاده شد و متهم یکبار دیگر حرف‌هایش را در مقابل بازپرس تکرار کرد.

شوهر فهیمه ضمن شکایت از متهم از طرف خودش و فرزندانش گفت: من و فهیمه هیچ مشکلی با هم نداشتیم من صبح زود از خانه بیرون می‌رفتم و تا ساعات پایانی روز سرکار بودم چون باید خرجی زن و بچه‌ام را می‌دادم. برای اینکه بتوانم زندگی آرامی برای فهیمه درست کنم مجبور بودم چند شیفت کار کنم. اگر فهیمه من را دوست نداشت طلاقش می‌دادم اما هیچ وقت درباره اینکه من را دوست ندارد با من صحبت نکرد و نمی‌دانم چرا این کار را کرده است.

به هر حال من و فرزندانم از قاتل فهیمه شکایت داریم و درخواست رسیدگی به این پرونده را دارم. با پایان تحقیقات مقدماتی در مرحله دادسرا و بازسازی صحنه جرم کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. قرار است متهم در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران به زودی پای میز محاکمه برود.

بازداشت ۷ زن و ۵ مرد فاسد در خانه‌های تیمی بابل

دادستان بابل از کشف دو خانه تیمی فساد در یکی از محلات این شهرستان خبر داد. حجت‌الاسلام اسماعیل ملاکریمی با اشاره به کشف دو خانه تیمی فساد در یکی از محلات شهرستان اظهار کرد: پس از انجام کار اطلاعاتی و گزارش‌های واسطه به دستور نمایندگان دادستان یکی خانه تیمی فساد در یکی از محلات بخش مرکزی توسط پلیس امنیت اخلاقی کشف شد.

وی افزود: در این خانه‌های تیمی هفت زن و پنج مرد دستگیر شدند و پرونده‌های آنان برای سیر مراحل قانونی در اختیار مراجع قضائی قرار گرفته است.

وی تاکید کرد: دستگاه قضائی با پدیده فساد اخلاقی به صورت جدی برخورد می‌کند و مردم نیز برای صیانت از محل زندگی خود این گونه فسادها را گزارش کنند.

دستگیری ۵۱۰ متهم در چهارمین طرح رعد شهرستان ری

فرمانده انتظامی شهرستان ری گفت: ۵۱۰ سارق، زورگیر، مالخر، سارقان به عنف، خرده فروش مواد مخدر و برهم زنندگان نظم عمومی در راستای اجرای پنجمین طرح رعد این شهرستان دستگیر و هشت باند توزیع مواد مخدر و سرقت متلاشی شد.

سرهنگ دوستعلی جلیلیان روز پنجشنبه در ارائه گزارش پنجمین طرح رعد فرماندهی انتظامی شهرستان ری، اظهار داشت: مأموران کلانتری‌های ۱۳ گانه شهرستان ری در ۴۸ ساعت گذشته در عملیات‌های مختلف موفق به دستگیری این تعداد متهم شدند.

وی با اشاره به دستگیری ۱۶۸ سارق حرفه‌ای و متلاشی شدن پنج باند سرقت در پنجمین طرح رعد فرماندهی انتظامی شهرستان ری، خاطرنشان کرد: ۲۱۱ پرونده سرقت اموال در کلانتری‌ها تشکیل شده و متهمان به مراجع قضائی معرفی خواهند شد. ۳۲ دستگاه انواع خودرو و موتور سیکلت به همراه پنج قبضه سلاح سرد از متهمان کشف و ضبط شد.

این مسئول با اشاره به کشف ۱۴۳ کیلوگرم انواع مواد مخدر طی ۴۸ ساعت گذشته در سطح شهرستان ری، افزود: ۴۶ نفر از مواد فروشان عمده و خرده فروشان در پنجمین طرح رعد فرماندهی انتظامی شهرستان ری دستگیر و سه باند توزیع مواد مخدر نیز متلاشی شدند.

جلیلیان ادامه داد: مأموران ستاد فرماندهی شهرستان ری یک هراز و ۳۰۰ لیتر انواع مشروبات الکی را از ۱۲ فروشنده و کارگاه‌های تولید مشروبات اکلی تقلبی با برندها خارجی کشف کردند.

وی با اشاره به دستگیری ۲۰۲ نفر از اتباع بیگانه توسط مأموران کلانتری‌های شهرستان ری، افزود: تمام این افراد به اردوگاه‌های اتباع بیگانه جهت برگشت کشورهایشان تحویل داده شدند. ارزش اموال کشف شده در پنجمین مرحله از طرح رعد شهرستان ری بیش از ۱۳۰ میلیارد ریال برآورد شده است که باید از تمام همکاران و دست اندرکاران تشکر کنیم.

فرمانده نیروی انتظامی شهرستان ری در بخش دیگر سخنان خود با بیان اینکه هشت نفر از اراذل اوباشی که در سطح منطقه‌های مختلف شهرستان ری برای نوامیس مردم مزاحمت ایجاد می‌کردند در این مرحله از طرح رعد دستگیر شده‌اند، افزود: خوشبختانه آمار جرایم خشن و به عنف از زمان آغاز به کار ستاد فرماندهی شهرستان ری ۸۱ درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل کاهش داشته است.

جلیلیان یادآور شد: از زمان آغاز به کار ستاد فرماندهی شهرستان ری طی سه ماه گذشته شاهد کاهش ۱۲ درصدی انواع وقوع جرم، افزایش ۱۴ درصدی انواع کشفیات جرایم و افزایش ۵۰ درصدی دستگیری سارقین و مجرمان در سطح شهرستان هستیم.

شهرستان ری با جمعیتی در حدود یک میلیون نفر در جنوب استان تهران واقع شده است، ایجاد فرماندهی انتظامی یکی از درخواست‌های همیشگی مردم این شهرستان از مسئولان بود که به تازگی این امر مهم محقق شده است.

گفتگو با پدر سنگدل که پسرش را مثله کرد

فرشید، مرد سالخورده‌ای است که به اتهام قتل پسرش بازداشت‌شده و مدتی است که در زندان به‌سر می‌برد. ۲۱ مرداد سال‌گذشته با پسرش درگیر شد. از اینکه مدام مجبور بود خرج او را بدهد، خسته شده بود. این درگیری و عصبانیت باعث شد پسرش را با ضربه‌های چاقو به قتل برساند و برای افشا نشدن راز قتل، جسد را تکه‌تکه کرد و در میان زباله‌ها انداخت.

او بعد از این جنایت با داستان‌سرایی می‌گفت پسرش به دبی رفته است. ۹ ماه توانست راز قتل را پنهان کند اما سرانجام با شکایت یکی از پسرانش دستگیر شد و در بازجویی‌ها راز قتل را فاش کرد. مرد فرزندکش صحنه قتل را بازسازی کرد و روانه زندان شد. قرار است وی به‌زودی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شود.

چند سال قبل با فوت همسرم دیگر ازدواج نکردم و با بچه‌هایم زندگی می‌کردم اما یکی از پسرانم به نام اشکان بنای ناسازگاری گذاشت. هر بار پول بیشتری می‌خواست و کم‌کم باعث اختلاف و درگیری‌مان شد. سال‌ها برایش زحمت کشیده بودم اما بدرفتاری و بی‌احترامی می‌کرد. دیگر نمی‌خواستم کنارم باشد.

رفتارش خسته‌ام کرده بود و می‌خواستم تنبیهش کنم نه او را بکشم. آن شب من و پسرم در خانه تنها بودیم. حرف‌های نامناسب و توهین آمیز به من زد و ناراحتم کرد. عصبانی شدم، چاقو را برداشته و با ضربه‌های چاقو او را کشتم. چند ساعت بالای سرش بودم و گریه می‌کردم. ترسیده بودم و عذاب‌وجدان داشتم که چرا پسرم را کشتم. فرزندان دیگرم فردای آن روز به خانه باز می‌گشتند و باید جسد را از بین می‌بردم. ممکن بود اگر بفهمند، اتفاقات بدتری بیفتد.

جسد سنگین بود. آن را تکه‌تکه‌کرده و با انداختن در چند نایلون نیمه‌شب در خودرویم گذاشته و بیرون بردم. اطراف را نگاه می‌کردم که خودروی پلیس در خیابان به من شک نکند. به چند محله تهران رفتم و بخشی از آن‌را در سطل‌های زباله و سر پسرم را داخل رودخانه‌ای در اطراف تهران انداختم.

به خانه بازگشتم، آنجا را تمیز کردم و لباس‌های خونی‌ام را از بین بردم. تا صبح نخوابیدم و به هر جای خانه نگاه می‌کردم بدن تکه‌تکه‌شده پسرم را می‌دیدم. خون‌های روی دستم را شستم اما انگار در ذهنم خون‌ها پاک نمی‌شد. روز بعد بچه‌هایم آمدند و سراغ برادرشان را گرفتند و به دروغ گفتم به خانه دوستش رفته است. آخرین دروغم این بود که زنگ‌زده و گفته برای کار و زندگی به دبی رفته و معلوم نیست کی برمی‌گردد.

اوایل قبول کردند اما بعد از چند ماه یکی از پسرانم شک کرد و مدام سوال پیچم می‌کرد و دنبال برادرش بود. خیلی سخت بود و هربار دروغ تازه‌ای می‌گفتم. عذاب‌وجدان داشتم و می‌خواستم تسلیم شوم که ترسیدم. حتی چند بار خواب پسرم را دیدم که با التماس می‌خواست او را دفن و قبری برایش تهیه کنم تا خانواده‌ام برای دیدنش به آنجا بروند. به همین دلیل به محل رها شدن تکه‌های بدنش می‌رفتم، فاتحه می‌خواندم و ساعت‌ها گریه می‌کردم.

یکی از پسرانم مدام پیگیر بود و حتی شماره برادرش را در دبی از من می‌خواست که شماره ندادم و از من شکایت کرد و پلیس مرا بازداشت کرد و ماجرا لو رفت. یک هفته بازداشت بودم و با داستانسرایی می‌گفتم او دبی رفته اما طاقت تحمل بار این گناه سنگین را نداشتم و اعتراف کردم او را کشته و جسدش را تکه‌تکه کرده‌ام.

خیلی ناراحت شدند و فقط گریه می‌کردند. از طرفی برادرشان مرده بود و از طرفی پدرشان قاتل او بود. بعد از دستگیری و حتی اکنون که زندان هستم سراغم نیامده‌اند؛ البته حق دارند و امیدوارم حلالم کنند. آنها جسد را جمع‌آوری کرده و قبری برای پسرم درست کردند تا روح او به آرامش برسد. بر کینه و خشمم غلبه می‌کردم و الان پسرم زنده بود و دامادش می‌کردم.

کد خبر 531747

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.