به گزارش خبرنگار ایمنا، میلاد جهانی جدیدترین هوایی فوتبال ایران است؛ درست مثل همه آنهایی که هر کجا فیلشان یاد هندوستان کرد، زیر هر آنچه بسته و نوشتهاند را زده و جامه جدید به تن میکنند. میلاد را هم آبیپوش پایتخت هوایی کرده اما ذوبآهنی که آرام آرام گامهایش را برای فاصله گرفتن از روزهای دشوار محکمتر میکند، اجازه رفتن به او نداد. البته شاید بهتر است به جهانی یادآوری کنیم که این ذوبآهن نبود که مانع استقلالی شدنش شد، بلکه امضای خودش پای قرارداد دو ساله شیرین ابتدا فصلش پای رفتن را از او گرفت.
او در مصاحبهای اخیراً گفته ابتدا فصل هم میخواسته به استقلال برود و نشده! حال اما این سوال پیش میآید کدام از خدا بیخبری میلاد جهانی را به زور پای میز مذاکره با ذوبآهن نشانده و مجبور به امضا قرارداد آن هم دو ساله کرده است؟ اگر استقلال آن قدر کعبه آمال و خواهان جهانی بوده، چرا او در تابستان قید استقلال را زده؟ چه چیزی در این چند ماه تفاوت کرده استاست؟
واقعیت انکار ناپذیری است اینکه میلاد جهانی از صدقه سر پوشیدن پیراهن سبز حالا نامش سر زبانها افتاده، چرا که هیچ زمان تا این اندازه شناخته و محبوب بازارهای نقل و انتقالاتی نشده بود. پس اگر تفاوتهایی برای جهانی در فاصله آغاز فصل تا کنون ایجاد شده، همه را مدیون برند ذوبآهنی است که حتی اگر ضعیفترین دورانش را بگذارند، هنوز هم یکی از قدرتهای فوتبال ایران به شمار آید. انگار جهانی فوتبال ایران را تا همین چند سال پیش دنبال نمیکرده و گرنه منت گذاشتن برای نایب قهرمان آسیا با کدام منطق جور است؟
حتی اگر از همه این ویژگیهای گاندو خسته اصفهان بگذریم، آنچه هافبک ۳۱ ساله زیر پاهایش میگذارد تعهدی است که به این باشگاه داده و ذوبآهن روی آن حساب باز کرده است. صد البته که هیچ گاه رفتن بازیکنانی امثال میلاد جهانی، نمیتواند سنگ آنچنان بزرگی پیش روی باشگاه با قدمتی چون ذوبآهن باشد، چرا که اگر بخواهیم صد بازیکن برتر تاریخ ذوبآهن را لیست کنیم، جهانی صد و یکمین نفر هم نخواهد بود!
میلاد جهانی میخواهد فرصتی که اولین بار در خانهاش را زده، مغتنم بشمارد و انگار واهمه دارد که نکند آخر فصل دیگر خبری از پیشنهادهای چرب و نرم نباشد. هر چند بعید است تا زمان اجرا قانون منع جذب خارجیها، ستاره جدیدی در فوتبال ایران ظهور کند.
درست است که خیلی از فوتبالیستهای ایران، راه پیشرفت سریع را در پوشیدن پیراهن سرخابیها میدانند؛ غافل از آنکه صعود تند و تیز، به همان میزان سراشیبی نزولش هم صیقل داده شده و آماده همه آنهایی است که بیپروا کولهبار عزیمت به سراب خوشبختی این دو تیم محبوب بستهاند. فوتبال ایران پر از آدمهایی است که مسیر را یک شبه پیمودهاند اما صد ساله هم نرسیدهاند! نمونههای بسیاری بودهاند که از ذوب آهن به این تیمها عزیمت کردند و در نهایت به نیمکت سرخابیها تکیه زدند و تازهترین آنها مرتضی تبریزی بود!
اگر هدف جهانی دیده شدن باشد که امثال قاسم حدادیفر و مهدی رجبزاده از همین ذوبآهن نامشان سر زبانها افتاد و فرشید طالبی با پوشیدن پیراهن همین تیم تا یک قدمی انتخاب به عنوان بهترین بازیکن سال آسیا پیش رفت. اگر هم بهانه برای ساختن راه هموارتری برای حضور در تیم ملی است که باید بگوییم علی شجاعی و رسول کربکندی نه حالا که چهل و اندی سال پیش مسافر جامجهانی ۱۹۷۸ شدند!
کعبه آمال برای هر بازیکن آنجایی نیست که رسانهها در بوق و کرنایش کنند. بلکه آن تیم و باشگاهی به کار تو میآید که درخشش ات در آن به چشم آید نه آنکه نیمکتهای یخ زدهاش، پذیرای تو و داشتههایت باشد. درستی و غلطی این صحبت را شاید بهتر است از امثال مرتضی تبریزی و فرشید باقری پرسید! دل بستن به آبیهای پایتخت نشین شاید در نگاه اول و دوران اوج نه چندان پایدار و جذاب به نظر رسد، اما حکایت آنچه بر ناصر حجازی و محمود فکری در قامت اسطورههای استقلال گذشت، درس بزرگی برای همه آنهایی است که شاید ستاره بخت و اقبال یا وضع قانونی عجیب و غریب پایشان را به تیمی چون استقلال بگشاید!
از همه اینها گذشته شکستن عهدی که جهانی بسته برای فقط ۱۲ مسابقه باقی مانده لیگ، با هیچ متر و معیاری قابل قبول نیست. کسی که یک بار عهد و پیمان شکست، باز هم میشکند و این برچسبی است که اگر نتواند جهانی در استقلال به دلخواهش برسد، خواه و ناخواه پلهای پشت سرش را خراب کرده است.
نظر شما