به گزارش خبرنگار ایمنا، پس از کشمکشهای فراوان بر سر انتخاب رئیسجمهور آمریکا، بایدن توانست نتیجه جنجالیترین انتخابات قرن را به سود خود رقم بزند. حال با پیروزی رسمی وی، برخی در داخل و خارج از ایالت متحده منتظر موضعگیری بایدن در قبال ایران هستند. وی هنوز مشخصاً دراینباره صحبت نکرده است اما موضعگیریهایش در قبال کشورهای منطقه میتواند تا حد زیادی مواضعش را در قبال ایران آشکار سازد. این مواضع میتواند در روابط بین کشورها در نظام بینالملل و هم در اوضاع سیاسی و اقتصادی تهران و متحدانش نقش داشته باشد.
روابط ایران و آمریکا از قرن نوزدهم میلادی آغاز شد و تا سال ۱۹۷۹ میلادی ادامه یافت. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷ و طرح مسائلی همچون اعتراض به حمایت شاه توسط آمریکا و رد درخواست تحویل شاه به ایران برای محاکمه، تیرگی روابط بین این دو کشور آغاز شد و با تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ به اوج خود رسید؛ اما این پایان ماجرا نبود.
در طول سالهای بعد، آمریکا با اقداماتی نظیر حمایت از دشمنان و مخالفان جمهوری اسلامی ایران، انهدام هواپیمای مسافربری و به شهادت رساندن ۲۹۰ نفر از ایرانیان، تلاشهای علنی مبنی بر براندازی حکومت جمهوری اسلامی، حضور نظامی در عراق و منطقه، وضع تحریمهای ظالمانه علیه کشور و به شهادت رساندن سردار سلیمانی، با اثبات مواضع خصمانه خود بیش از پیش بر آتش این اختلافات دمید.
توافق برجام نیز که طی مذاکرات طولانی مدت حاصل شده بود، در دولت اوباما در حال پیشروی بود که با روی کار آمدن ترامپ ناکام ماند.
حال با روی کار آمدن بایدن چشمها به کاخ سفید دوخته شده است تا ببینند آیا معاون اوباما، رویه وی در قبال ایران را ادامه خواهد داد یا این که آمریکای پسا ترامپ دیگر امکان تبدیل به وضعیت سابق را ندارد. در رابطه آینده روابط دیپلماتیک بین ایران و آمریکا و روند تعاملات احتمالی با پاتریک ساهاکیان، کارشناس روابط بینالملل به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید:
نظام و باورهای سیاسی حاکم بر آمریکا تا چه حد و چگونه بر روند برجام تأثیر میگذارد؟
در هر مذاکره مؤلفههایی ازجمله طرفین آن وجود دارد که در این مبحث طرفین مذاکره ایران و آمریکا هستند. اگر سیاست آمریکا را بررسی کنیم، متوجه خواهیم شد که نظام سیاسی حاکم بر این کشور یک نظام لیبرال است. در نظریه لیبرالیسم، ارتباطات نقش مؤثری دارد و این مسئله مطرح است که کشورها باید با یکدیگر در تعامل باشند. این در حالی است که در پشت درهای بسته اتاقهای فکر و تصمیمگیری سیاست ایالاتمتحده، نظام رئالیست خط فکری آن را تشکیل میدهند.
بر اساس نظام رئالیست، قدرت، تعیین کننده و مبنای روابط در نظام بینالملل بوده و طبیعی است که بحث هژمون مطرح شده و آمریکا در نظر دارد آن را حفظ کند. البته امکان این که یک کشور در سراسر دنیا هژمون باشد وجود ندارد این در حالی است که قدرتهای بزرگ علاقهای به حضور قدرتهای منطقهای نداشته و دوست دارند با متحدان خود در مناطق، پیشرو در حفظ قدرت باشند و برای حصول به این نتیجه، بحث موازنه قوای منطقهای را مطرح کرده و درصددند تا این امر محقق شود. پس آمریکا هرگز نمیتواند قبول کند که ایران میتواند تنها قدرت منطقهای باشد.
در این راستا باید به دو نظریه توجه داشت: نخست؛ آمریکا در منطقه توازن قوا را مدنظر داشته و تمرکز قدرت را خلاف منافع جهانی خود میداند. دوم؛ منفعتطلبی آمریکا حکم میکند تا شرایط را بر اساس این تفکر که ایران در حال قدرتگیری و خودکفایی است و امکان دارد در آینده کشوری مستقل باشد پیش ببرد. این رویکرد میتواند الگویی باشد که اگر دیگر بازیگران آن را ملاک قرار دهند، صدور انقلاب اسلامی محقق شده است که البته این نمیتواند مورد قبول واشنگتن باشد. از طرف دیگر باید در نظر داشت که دولتها همیشه امنیت و منفعت خودشان را در نظر میگیرند. با در نظر گرفتن این دو مؤلفه بر اساس نظریه رئالیسم، منافع و امنیت آمریکا باید به واسطه ایجاد موازنه قوا در کشورهای متحد حاشیه خلیجفارس تأمین شود.
در صورت ازسرگیری تعاملات بینالمللی بین ایران و آمریکا، آینده این روابط را چگونه میبینید؟
از آنجا که ایران هرگز نمیتواند متحد آمریکا باشد، پس هر گونه مذاکره مقطعی بوده و نمیتوان این توافق را ابدی دانست. باید در نظر داشت که بر اساس باور آمریکاییها، این کشور استثنایی است و این تفکر زمینهای است تا خود را متحد هیچ کشوری ندانسته و بر اساس منفعت، با تاریخمصرف تأمین منافع، متعهد به اتحاد با دیگران باشند؛ برجام نیز از این قاعده مستثنی نیست و تا زمانی که برای آمریکا منافعی داشته باشد، دنبال توافق با ایران خواهد بود و زمانی که دیگر منافعی برایش نداشته باشد، از این توافق خارج خواهد شد. بایدن شخصی است که باور دارد باید بر اساس این چارچوبها حرکت کند و کلیات خطمشیهای سیاسی حاکم بر آمریکا را رعایت کند.
تمایل دولت آمریکا و شخص بایدن برای تعامل مجدد با ایران تا چه اندازه است؟
در روابط بینالملل رفتارهایی وجود دارد که جز مکاتب سیاسی نیست، بلکه بهعنوان عرف پذیرفته شده و رفتار بازیگران این عرصه را هدایت میکند. ازجمله این رفتار، چانهزنی است. چانهزنی درواقع روشی است که مانع از بروز و تحمیل هزینه برای بازیگران میشود و از اینرو مورد پذیرش واقع شده است. در خصوص موضوع برجام نیز بحث چانهزنی برای احیای آن منطقی به نظر میرسد. در این رفتار بازیگران درصدد هستند تا بتوانند امتیازات بیشتری بهواسطه شرایط دریافت کنند. این روند امتیازگیری تا زمانی ادامه خواهد داشت که طرف مقابل آماده پذیرش شرایط باشد، اما زمانی که طرفین دریابند که چانهزنی بیشتر ممکن است مانع از معامله شود، موضوع را به پایان رسانیده و توافقی حاصل خواهد شد.
بایدن نیز در حال حاضر درصدد است تا قبل از بازگشت به برجام، امتیازاتی بگیرد. در هر دولتی تنها رئیسجمهور تصمیمگیرنده نیست ولی با توجه به اینکه بایدن در رأس دستگاه دیپلماسی آمریکا قرار دارد و ساختار این کشور بهگونهای است که به رئیسجمهور اختیارات خاص خود را میدهد و همچنین ازآنجاییکه آمریکا یک کشور لیبرال است، میتوان گفت به دلیل منافع اقتصادی و مادی خود، منفعتگرایی را در دستور کار قرار داده و هر زمان که احساس کند منافعش حفظ میشود، برای همکاری با هر کشوری آمادگی دارد. همه چیز نشان دهنده این است که بایدن نظر به مذاکره دارد، اما میخواهد حداکثر منافع را از این شرایط کسب کند، اما باید دید علاوه بر منافع آمریکا، منافع متحدانش در منطقه نیز چه حکم میکند و کفه ترازو به کدام سمت سنگینتر خواهد بود.
بایدن برخلاف ترامپ، معتقد به این اصول است و سیاستگذاری آمریکا را میشناسد، اما ترامپ شخصی بود که خارج از تمام این چارچوبها عمل میکرد. البته مهم است که حتی در دیدگاه رئالیست نیز تحریمها برای تغییر حکومتها کارساز نیست و باعث میشود تا ملت یک کشور تغییر در شرایط زندگی خود را بپذیرند، اما رفتاری که باعث تغییر در حکومت گردد از خود نشان ندهند، در سالهای گذشته نیز صدق این نظر را شاهد بودیم.
وضعیت اعتماد ایران به آمریکا برای ادامه تعاملات بینالمللی به چه صورت است؟
از سال ۵۸ به بعد با تسخیر سفارت آمریکا، روابط ایران و این کشور به تیرگی کشیده شد. بعد از آن نیز انهدام هواپیمای مسافربری ایرانی توسط ایالات متحده و کشته شدن ۲۹۰ نفر از هموطنانمان، حمایت آمریکا از عراق در زمان جنگ تحمیلی و اعمال تحریمها علیه کشورمان، رفتارهایی هستند که بستر استمرار تیرگی در روابط ایران و آمریکا را تضمین کنند. قبل از تبیین روابط بین بازیگران نظام بینالملل، بهترین کار این است که کارکرد و ساختاری مشخص تعریف شود. با بررسی روابط ایران و آمریکا از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز و درنهایت خروج ترامپ از برجام مشخص میشود که عملاً هیچ اقدام و کارکردی در راستای اعتمادسازی از طرف ایالات متحده صورت نگرفته و کارکردی وجود نداشته تا چنین ساختاری ایجاد شود.
این کارکردها باید بهوسیله مؤلفههای کارگزار یعنی تهران و واشنگتن ایجاد میشد، اما با روندی که آمریکا در پیش گرفت اجازه نداد که هیچ اتفاقی در این زمینه رخ دهد. بهعبارتدیگر، عملکرد این کشور در طی تاریخ جمهوری اسلامی ایران گواهی بر بیانات رهبری مبنی بر غیرقابلاعتماد بودن آمریکا است.
ایران چطور میتواند از طریق سازمانهای بینالمللی تضمین بگیرد تا دوباره آنچه در رابطه با برجام در دوره ریاست جمهوری ترامپ افتاد با روی کار آمدن شخصی جدید تکرار نشود؟
نظام بینالملل که تمام دولتها بهعنوان بازیگران اصلی آن هستند، نظامی آنارشیک است. در نظام آنارشیک حکومتی مرکزی وجود ندارد تا اگر کسی از بازیگران خطایی کرد بتوان آن را توسط حکومت مرکزی مهار، وادار به عقبنشینی یا تجدیدنظر کرد و بهترین کار، افزایش قدرت یک کشور است زیرا افزایش قدرت، عاملی بازدارنده و مؤلفهای تأثیرگذار در اجرای تعهدات دیگران است. در رابطه با مناسبات بین ایران و آمریکا، افزایش قدرت تهران عاملی است که میتواند بیش از هر چیزی واشنگتن را مجاب به رفتاری منطبق با توافقات کند به این شکل که قدرتمند شدن ایران در همه زمینهها و نهتنها در زمینه نظامی باعث خواهد شد که بتواند در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشد و به دنبال آن کشورهایی که منافعشان بهواسطه جمهوری اسلامی تأمین میشود، مجاب به پیروی از تهران شوند. در غیر این صورت تنها عاملی که کشوری مثل آمریکا را مجاب میکند تا سیاستی مبنی بر انجام تعامل و مذاکره داشته باشد، قدرت نظامی است.
روند مذاکرات احتمالی آتی به چه صورت خواهد بود؟
برجام تنها توافق موجود است و تا زمانی که اجرایی نشود توافق جدیدی ایجاد نخواهد شد. شرط اول ایران نیز این است که کشور خاطی که برجام را نقض کرده به توافق بازگردد و تعهدات خود را انجام دهد تا تهران نیز در چارچوب تعهداتش وظایف خود را در قبال کشورهای ۵+۱ انجام دهد، اما این شرط دوجانبه است و ابتدا باید کشور خاطی به تعهداتش عمل کند و زمانی که آن کشور به توافق بازگشت، ایران نیز بازخواهد گشت؛ چرا که در سراسر تاریخ ما همیشه به تعهدات خود پایبند و وفادار بودهایم.
درخواست ورود کشورهای ثالث به برجام را چگونه ارزیابی میکنید؟
کشورهای منطقهای و ورود آنها به برجام بهعنوان کشور ثالث ازجمله عواملی هستند که مطرح شدن آن باعث کند شدن روند بازگشت به برجام خواهد شد و این خواسته این دولتها است. میتوان به درخواست کشورهای منطقه نگاهی دیگر داشت و چنین تبیین کرد که بهمنظور لحاظ کردن موازنه قوا در منطقه و در نهایت استحاله مسئولیت است که در طی آن این دولتها نظر دارند، با وابستگی به یک قدرت دیگر که در این موضوع ایالاتمتحده است، سیاست توازن قوا در منطقه را حفظ کنند؛ اما اظهارنظرهای عربستان و دیگر کشورها که به دنبال ورود به این مقوله هستند، تنها باعث اجرا نشدن برجام خواهد شد و میتوان آن را بهعنوان یک مانع شناخت؛ چراکه ایران بهعنوان یک قدرت بزرگ منطقهای شناخته میشود، ولی آن کشورها همگی وابسته و همپیمانان آمریکا هستند.
نظر شما