به گزارش ایمنا، رضا بوستانی اقتصاددان معتقد است: ساختار مدیریت شهرهای کشور برخلاف نظام طی سالهای گذشته منجر به بروز مشکلاتی میان شهرداریها و شهروندان از یک سو و مشکلاتی میان شهرداریها و دولت شده است. این گفتگو را که پیشتر در «سیزدهمین شماره مجله الکترونیک شهرگاه» منتشر شده است، در ادامه میخوانید:
آقای دکتر در مدلهای خارجی روابط مدیران محلی با مدیران ملی به گونهای است که به شهر آسیب نمیرسد به بیان دیگر یک رابطه حرفهای و صریح است بر خلاف ایران که پر تعارف و پر از چالش. چرا؟
واقعیت این مباحث یک سری مباحث صرفاً اقتصادی نیست حداقل تجربه شخصی من که از نزدیک یک گونه از مدیریت محلی را دیدهام میگوید مجموعه عوامل مختلفی در کار است که این رابطه بر مبنای اصول حرفهای بنا شده است. اما اگر قرار باشد از دلایل مهم به کمتر مهم فهرستی تنظیم شود قطعاً من رأی به اصول اقتصادی میدهم. به بیان دیگر استقلال درآمدی مدیران محلی موجب شده این گروه بتوانند از تغییرات سیاسی در مرکز، کار خود را پیش ببرند و شهر را اداره کنند. آنچه این استقلال را ایجاد کرده توانایی اخذ عوارض از شهروندان است. مثلاً در انگلستان شهرها با عوارض پرداختی شهروندان اداره میشوند اما نکته مهم که اشاره کردم توانایی وصول است. در آنجا شهروندان انتخابی جز پرداخت عوارض ندارند وگرنه ناچارند هزینه بالاتری بابت نپرداختن این عوارض بدهند.
پس تا اینجا استقلال درآمدی و قدرت اجرایی برای وصول این عوارض از برگ برندههای مدیریت شهری در تنظیم رابطه با دولت دانستید اما این برگ برنده حتماً پشتوانه سیاسی هم دارد؟
اگر منظورتان قانون است که حتماً این اختیارات و دایره نفوذ بر اساس قانون بوده و هست اما شاید یک نکته ظریفتر از مو اینجا باشد و آن اراده اجرای قانون باشد. برای مثال در برخی دیگر از کشورها قانون وجود دارد؛ اما مثل مدیریت محلی در کشورهای اروپایی دارای توان برای استفاده از اختیارات قانونی نیستند. پس باید به این نکته دقت کرد بستر و ظرف اجرای قانون کجاست؟
از نگاه شما به عنوان یک اقتصاددان چه عاملی باعث شده که این نکته ظریفتر از مو رقم بخورد. یعنی چه شده که مدیریت محلی یک کشور میتواند از زیر سایه سیاست مرکزی خارج شود؟
من فکر میکنم نوع نظام انتخابی مهم است در این کشورها مدیران شهری با رأی مردم انتخاب میشوند این خود اعتبار و پشتوانه میآورد.
در ایران هم همین گونه است اما این انتخابات خیلی کمک نکرده است.
شما شاید به خصلت کار خبریتان عجله دارید که پاسخ سوال را بگیرد من هم به خصلت اقتصاد خواندگی آهسته قدم بر میدارم شاید بد نباشد من تندتر قدم بردارم و شما کمی حوصله کنید. البته سوالتان مهم است و قصد داشتم اشاره کنم اما با بیانش زودتر به آن می بپردازم با این توضیح که روایت من یک مشاهده شخصی است، اما مطالعاتی هم که دیدهام با این مشاهده بیگانه نداشته است.
ببینید در جایی مثل انگلستان مدیریت محلی سکویی برای ارتقا به مدیریت ملی است. در واقع افرادی که علاقه مند به کار سیاسی و مدیریتی هستند از این نقطه شروع میکنند. برای آنکه از این سکو بالا روند با مردم تعامل میکنند سعی میکند وجه کسب کنند و از مهمتر رزومه داشته باشند. حتماً شما به این موارد برخورد کردهاید که افرادی که رزومه قویتر دارند موقعیت شغلی بهتری هم پیدا میکنند. در آن کشورها هم رزومه سیاسی بسیار مهم است؛ زیرا اگر افراد رزومه قوی نداشته باشند از نردبان قدرت بالا نمیروند. احتمالاً میخواهید بپرسید اگر تابع هدف آنان قدرت است چگونه میتوانند خدمات دهند. بگذارید خودم پیش دستی کنم در آنجا دو مقوله شفافیت و پاسخگویی ریسک انحراف و تضاد منافع را کم میکند.یعنی سیاست مداران و مدیران آنجا الزاماً از مدیران ما بهتر نیستند ساختار است که اجازه نمیدهد آنان هر گونه کاری که دوست دارند انجام بدهند. در بخش پاسخ گویی هم همکاران رسانهای شما فعالتر هستند نهادهای غیر دولتی هم به کمک آنان میآیند و حزب سایه که همواره ناظر اعمال آنها است و تلاش دارد با افشای ناکارآمدی شانس خود را برای انتخاب بالا ببرد. پس ظرف اقتصادی و سیاسی در چنین بستری کمک میکند روابط بین دولتهای محلی و دولت ملی حرفهای برقرار شود و هر کدام کار خود را بکنند.
اجازه دهید که بازگشت به عقب داشته باشم شما اقتصاد را مقوله مهمی دانستهاید اما بخش زیادی از سخنان ما در حوزه سیاست گذشت چرا با این همه بحث راجع به حوزه سیاست، اقتصاد را مقوله مهمتری میدانید چون خودتان اقتصاددان هستید؟
در این که چرا راجع به سیاست صحبت کردیم شاید علامت سوالهای خودتان بود اما در اینکه بین مهم دانستن اقتصاد و حوزه علایق من ارتباط وجود دارد باید بگویم خیر.
اقتصاد مهم است چون تمامی شهرها دارای یک مدل اقتصادی هستند اگر این مدل نباشد اداره شهر ممکن نیست. برای مثال اگر قرار باشد عوارضی در شهر وصول شود با توجه به اینکه همراهی مردم را میخواهد قطعاً هزینه و فایده اقتصادی آن را میکنند که چه مالیاتی با چه نرخی اخذ شود که هم درآمدها را بالا ببرد و هم منابع پایدار و مکفی برای اداره شهر فراهم کند. از آن طرف در بخش هزینهها همین طور است چون پول از جیب شهروندان میآید هر طرحی اجرا نمیشود حتماً طرحها پشتوانه عملیاتی و فنی دارد. پس اینجا مدل اقتصادی اهمیت مییابد و باید به آن توجه کرد. اما در ایران اصلاً این طور نیست یا حداقل به میزانی که در دولتهای محلی سایر نقاط این اصول رعایت میشود پایبندی وجود ندارد. مدیریت اقتضایی است و همین مدیریت اقتضایی چالش ساز است هم بین مدیران محلی با شهروندان و هم بین مدیران محلی و ملی.
-معمولا برای ما رسانهایها دو عنصر خبری مهم است چرا و چگونه. چرا میگوید به چه دلیل رخدادی اتفاق افتاده و چگونه کیفیت آن را بیان میکند شما در لابه لای حرفهایتان به چرا پاسخ دادید اما چگونه میتوان در ایران این وضعیت را اصلاح کرد؟
راستش من نمیدانم به چرا کِی پاسخ دادم..
-وقتی مدیریت محلی در شهرهای توسعه مثلاً در انگلستان را مثال زدید ناخودآگاه مقایسه میشود و مشخص میشود آنها چیزهایی دارند که ما نداریم حال سوال من این است چگونه میتوانیم عواملی را که موجب میشود مدیریت حرفهای بر نهادهای محلی حاکم شود به وجود بیاوریم.
راستش سوال شما به قول اقتصادیها میلیون دلاری است این را نمیتواند یک نفر جواب دهد اما باز به استناد تجربه شخصی میگویم مدل انتخاب مهم است باید مدل انتخاب را باز طراحی کرد. وقتی مدیریت محلی سکوی اول بالا رفتن از پله قدرت میشود طبیعتاً باید از محله، منطقه و بعد شهر شروع شود. الان در مدل ما این غایب است افراد میآیند در کلانشهری مثل تهران نامزد میشوند رأی میآورند اما مگر چقدر از شهر شناخت دارند بر اساس تفاهم سیاسی و جناحی نامشان در لیست میرود. اما در جاهای دیگر معمولاً از سطح پایینتر شروع میشود و به کم کم به سطوح بالاتر میرسد.
گام بعدی شفافیت است واقعاً الان رویه چقدر شفاف است برای مثال دغدغه خود شما به عنوان رسانه چقدر مطالعه آثار تصمیمها است. بیشتر توجه دارید که میگوید و حرف را منعکس میکنید اما بد نیست به جای حرفها روی عملکرد تمرکز کنید. صادقانه بگویم راه سر راستی را به شما نمیتوانم نشان بدهم اما یک نکته را میتوانم مورد تاکید قرار دهم قدمهای کوچک و پیوسته حتماً نتایج بزرگ دارد.
نظر شما