مطبوعات و رسانههای آزاد و شفاف در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی محسوب میشود، لذا خبرگزاری ایمنا مرور بر بخشی از عناوین مطبوعات کشور را به صورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ابتکار در صفحه نخست امروز خود با تیتر «تهران و تغییر دولت در آمریکا» به بررسی تأثیر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر سیاست خارجه ایران پرداخت و نوشت: اروپا، آسیا، آفریقا و آمریکا با درک کارنامه چهار ساله دولت ترامپ و آنچه در انتخابات کمنظیر ایالات متحده رخ داد، خود را برای تعامل به شیوهای مناسب با آن آماده کردهاند. همه به درستی دریافتهاند که بازگشت به نقطه صفر و تکرار دوران پیشاترامپ ممکن نیست. بازگشت واشنگتن به توافقهای بینالمللی که ترامپ با تکبر از آنها خارج شد، نمیتواند بدون پیش شرطها و برخی تغییراتی باشد که لزوم انجام آن بهانه ترامپ برای خروج بود. جو بایدن بهویژه بر این مهم توجه دارد که رقیب او با پشتوانه بیش از هفتاد میلیون رأی، همواره بر سیاستهای داخلی و خارجی او سایه خواهد داشت. این وضع، صحنه را برای همه تعاملگران با دولت ایالاتمتحده، پیچیده و سختتر از گذشته خواهد کرد.
اعضای جامعه جهانی دریافتهاند که دولت بایدن بیتردید تکرار دولت ترامپ نبوده و مانند دولتهای ایالاتمتحده تا پیش از اینهم نیست. دولت بایدن صفحهای تازه با مختصات متفاوت از گذشته است.
در این حال، اصرار بر تکرار ادبیاتی که با ترامپ سخن گفته میشد و قائل نبودن تفاوت میان او و بایدن به مثابه درک نکردن تغییرات در صحنه تعاملات است. نادیده گرفتن تحولات، تفاوتها و اصرار بر تکرار گذشته، پافشاری کردن برای تکرار ترامپ در لباس جو بایدن خواهد بود. آنچه به ویژه برای تهران در حالحاضر اهمیت دارد، استفاده از فرصت تغییر در آمریکا و در خدمت به ایجاد موقعیتی است که بتواند سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ را خنثی کند. ابراز بدبینی مطلق به اندازه خوشبینی مطلق به دولت آینده ایالات متحده ناکارآمد و حتی خسارتبار خواهد بود. مهم، داشتن طرحی نو برای تعامل با تغییرات تازه است. به رسمیت شناختن تغییر به معنای تسلیم شدن در برابر آن نیست؛ همانگونه که مذاکره به معنای توافق نیست. واقعگرایی ابزارخود را میطلبد. دوری کردن از واقعیات، عین تسلیم شدن در برابر وضعی است که میکوشد خود را تحمیل کند.
تهران اکنون در برابر تغییر در سپهر سیاسی کشوری قرار دارد که از یکسو ترامپیسم بر آن همچنان سایه دارد. از سوی دیگر دولتی در حال استقرار است که بنیان رویکردهای داخلی و خارجی سلف خود را به چالش گرفته است و با نگاه به دکترین کلان ایالات متحده میخواهد منافع راهبردیاش را تأمین کند. مساله این است؛ تهران با نگاه به تغییرات جاری چگونه باید از مواضع اصولی خود دفاع کند؟ انجام این مهم با تکرار شعارها و بدگوییهای صرف از سیاستهای واشنگتن ممکن نیست. باید طرحی نو را پیش نظر داشت. انتخابات سوم نوامبر در ایالات متحده و نتایج آن نمیتواند بیرون از نگاه تهران به چگونگی تعامل آیندهاش با سختترین دشمن خود باشد. درک تغییر در صحنه تعامل با قدرتی که خوب یا بد همچنان از توان اراده تأثیرگذاری بر تحولات برخوردار است، هنر دیپلماسی است.
روزنامه آرمان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «کار مذاکره با آمریکا را سخت نکنیم» برای بررسی تأثیر انتخاب جو بایدن بر سیاست خارجی ایران و احتمال مجدد با آمریکا به گفتوگو با حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی پرداخته که بخش کوتاهی از آن را در ادامه میخوانید:
به نظر شما با توجه به تحریمهایی که آمریکا سالهاست علیه ایران وضع کرده، آیا تفاوت خاصی بین دولت جمهوریخواهان و دموکراتها میبینید؟
سیاست خارجی در دنیا یک امر دوجانبه است و من معتقدم که سیاست خارجی یکجانبه در جهان وجود ندارد. کاملاً مشهود است که اگر دو کشور در مقابل هم قرار داشته باشند و فضای سیاسی را تشنجآفرین کنند، بیشک جنگ صورت میگیرد. وقتی نوک پیکان دو کشور در مقابله هم قرار میگیرد، باعث درگیری و جنگ بین دو کشور خواهد شد. اما در مقابل جنگ، صلحی هم وجود دارد که برمیگردد به چراغ سبزی که کشورها برای یکدیگر روشن میکنند. واقعیت این است که اگر کشورها برای یکدیگر چراغ سبزی روشن کنند، مستقیماً هیچ درگیری بین کشورها رخ نمیدهد. در دنیا معمول است که تحلیلها بر اساس واقعیتهای سیاسی شکل میگیرد و این تحولات تأثیر مستقیمی در روابط کشورها دارد. در ایالاتمتحده آمریکا دو حزب وجود دارد که تمام رؤسای جمهورش از یکی از این دو حزب انتخاب میشود. از گذشته تحلیل کهنهای درباره انتخابات آمریکا وجود داشته است و برخی هستند که فکر میکنند، بین جمهوریخواهان و دموکراتها در فضای سیاسی آمریکا تفاوتی وجود ندارد. این مساله یک نظریه یا فرضیه غالبی بود که در دوران باراک اوباما شکسته شد.
البته به نظر میرسد روابط ایران و آمریکا در دوره اوباما روند خصمانه کمتری داشت و در آن دوران مسئولان دو کشور ایران و آمریکا با محوریت برجام مذاکره کردند.
در تاریخ سیاسی آمریکا اوباما از معدود افرادی بود که در زمان ریاستجمهوری خودش تحریمهایی که علیه جمهوری اسلامی ایران وضع شده بود را به عقب برگرداند. یکبار دیگر هم که در زمان کارتر که گروهبانهای آمریکایی آزاد شدند، بخشی از تحریمهای تصویبشده علیه ایران لغو شد. از آن روز به بعد دیوار تحریمها به دور ایران کشیده شد و جمهوری اسلامی با سیل تحریمهای آمریکا روبهرو شد. در دوران باراک حسین اوباما، جمهوری اسلامی با لغو تحریمهای آمریکا روبهرو شد. البته جدا از تحریمهای بانکی و فلزی و… ما شاهد لغو تحریمهایی بودیم که در قالب قطعنامه در سازمان ملل تصویب شده بود. ۶ قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل که در ذیل فصل هفتم قرار گرفته بود توسط دولت دموکرات اوباما لغو شد. نکته قابل توجه این است که در دوران اوباما ما از ۱۲۴۸ تحریمی که از گذشته تا دولت او بر ایران وضع شده بود شاهد لغو ۹۱۵ تحریم بودیم.
با توجه به اینکه ایران در این چند سال دوران ریاستجمهوری اوباما ازخودگذشتگی نشان داد و از برجام خارج نشد، فکر میکنید جو بایدن دموکرات حاضر است دوباره به برجام بازگردد؟
نقش آمریکا در توافقنامه برجام نقش اصلی بود که در لغو تحریم علیه جمهوری اسلامی بسیار تأثیرگذار بود. امضاهای زیادی در توافقنامه برجام وجود داشت که البته به نظرم ۲ امضا بود که بسیار مهم و حیاتی تلقی میشد. امضای ایران و ایالات متحده آمریکا از مهمترین بخشهای توافقنامه برجام بود که اهمیت این دو کشور برای حضور در برجام بسیار مهم بود. در زمانی که ایالات متحده از برجام خارج شد، در واقع فقط نوع رفتار جمهوری اسلامی بود تا باعث مرگ برجام نشد. حتی بازگشت تعهدهایی هم که در برجام صورت گرفت تماماً در داخل برجام ذکر شده بود و جمهوری اسلامی در چارچوب قوانینی که در برجام تصویب شده بود تعهدات خود را کاهش داد. برای ایران کاری نداشت که خارج از برجام قدم بردارد و تعهدات خود را کاهش دهد اما ازخودگذشتگی کرد و خارج از برجام قدمی را برنداشت. من فکر میکنم که احتمالاً یکی از سیاستهای رئیسجمهور جدید آمریکا یعنی جو بایدن احیای برجام خواهد بود. در این شرایط تحلیلهای مختلفی صورت میگیرد و عدهای برای خود فکر و خیالهایی میکنند. اولین تحلیلی که امکان دارد در ذهن برخی شکل بگیرد این است که دموکراتها تفاوتی با جمهوریخواهان ندارند و آنها هم مانند ترامپ هستند. البته بنده معتقدم این مساله واقعیت ندارد و ما در دوران باراک اوباما دیدیدم که اوباما با جمهوریخواهان تفاوت دارد. طبیعتاً کاملاً معلوم است که ترامپ مانند اوباما نبود و همچنین جو بایدن هم صددرصد ترامپ نیست و این سیاستمداران از دو گروه با دو فکر متفاوت هستند که در دنیای سیاست نقش مهمی دارند. به نظرم از اولین فعالیتهایی که جو بایدن انجام خواهد داد، تلاش برای مذاکره با ۳ کشور اروپایی و گفتوگو درباره موضوع ایران و احیای برجام خواهد بود.
روزنامه اعتماد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «آیا رسانهها بیطرف بودند؟» یادداشتی از عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب منتشر کرده که در آن به بررسی عملکرد رسانههای غربی در جریان انتخابات آمریکا پرداخته است که در ادامه بخشی از آن را میخوانید:
در ماجرای انتخابات آمریکا اتفاق بسیار مهمی رخ داد که تحت تأثیر اصل انتخابات قرار گرفت و درباره درستی یا نادرستی آن حداقل تاکنون بحث و گفتوگو نشده است. این اتفاق خطمشی ضدترامپی بیشتر رسانههای آمریکا و نیز اروپایی اعم از خبرگزاریها، شبکههای تلویزیونی و شبکههای اجتماعی و مطبوعات است. این خطمشی تا حدی قابل فهم و حتی قابل دفاع هم بود. به ویژه این که رفتار ترامپ فراتر از رقابتهای معمول حزبی و سیاسی بود و نوعی کینه و دشمنی را علیه آزادی رسانهها به نمایش میگذاشت. هر چند ترامپ همچنان در کنفرانسهای خبری خود حاضر میشد و به گفتوگو و پاسخگویی میپرداخت. از سوی دیگر رسانهها نیز در هر صورت دارای خطمشیای هستند و بیطرفی مطلق سیاسی نوعی خیال و توهم است و باید حق داد که به صورت متعارف له یا علیه یکی از نامزدها موضعگیری داشته باشند و این اجتنابناپذیر است.
تا اینجای ماجرا به نظرم اتفاق نامتعارف و غیرقابل قبول رخ نداده بود ولی در چند روز پایانی اتفاق مهمی افتاد به ویژه در توئیتر که بخشی از توییتهای ترامپ را که ادعا داشتند دروغ است با علامت هشدار، پنهان میکرد یا این علامت را به آن الصاق میکرد. این مساله از مدتها پیش درباره ترامپ آغاز شده بود ولی در انتخابات خیلی تکرار شد. به نظر میرسد که این رسانهها به ویژه توئیتر در این ماجرا از موضع بیطرفی خارج شدهاند. شاید به نظر برسد که آنان جلوی دروغ را گرفتهاند و این کار خوبی است. قطعاً جلوی انتشار دروغ را گرفتن پسندیده است ولی این کار را نمیتوان به صورت گزینشی انجام داد. این شیوه مبنای یک انحراف خواهد بود. اگر توئیتر مخالف دروغ است، چرا فقط بخش خاصی از دروغها به ویژه دروغهای انتخاباتی را مشمول این حکم قرار داده است؟ کدام توئیت ترامپ دروغ نبود که اینها نباشد.
ترامپ درباره کشورهای خارجی فراوان و مثل آب خوردن دروغ گفته است، چرا آنها را جلوگیری نکردهاند؟ به علاوه توئیتر چگونه مرجع تشخیص راست و دروغ شده است؟ اگر ترامپ بگوید رأی تقلبی به صندوق ریخته شده است، چرا باید مشمول این حکم شود؟ حالا اگر در کشوری دیگر هم کسی چنین بگوید مشمول آن خواهد شد؟ البته شخصاً مثل خیلیها از اینکه ترامپ شکست خورده و سایه احتمالی فاجعهبار او از روی جهان برداشته شده است خشنود هستم، ولی داوری درباره این رفتار رسانهای بحث دیگری است. آیا فردا اگر بایدن هم دروغ بگوید آن را سانسور خواهند کرد؟ دروغ گفتن درباره کشورهای دیگر را چطور؟ به علاوه دروغهایی که در کشورهای دیگر منتشر میشود چطور؟ برای نمونه بد نیست آخرین توییتهای ترامپ را که درباره انتخابات است مرور کنیم: «به ناظران اجازه ورود به مراکز شمارش رأی داده نمیشود.
من با ۷۱ میلیون رأی قانونی برنده انتخابات شدم. اتفاقات بدی رقم خورد که ناظران قادر به مشاهده آنها نبودند. قبلاً چنین اتفاقاتی هرگز رخ نداده بود. میلیونها رأی پستی به نام افرادی که هرگز ثبت نام نکرده بودند، ثبت شد.» «۷۱ میلیون رأی قانونی به دست آوردم. بیشترین آرایی که یک رئیسجمهور برای نشستن بر کرسی ریاست تاکنون به دست آورده است!» توئیتر بلافاصله روی این توییتهای وی برچسب گمراهکننده زد. همچنین شبکههای بزرگ خبری آمریکا؛ ایبیسی ، سیبیاس و انبیسی هنگامی که ترامپ در کنفرانس خبری پنجشنبه خود درباره تقلب در انتخابات آمریکا صحبت کرد، پخش زنده سخنرانی او را قطع کردند.
من هم گمان میکنم که ترامپ بیهوده گفته است، ولی آیا با این منطق میتوان متن او را با برچسب هشدار نشان داد یا قطع کرد؟ مبنای توئیتر برای چنین برچسبزنی چیست؟ این کار به سادگی تبدیل به رویه غالب خواهد شد، بدون اینکه بر اساس معیاری عام انجام شده باشد. طبیعی است که وظیفه رسانه اطلاعرسانی کامل و در عین حال نقد آنها است و نه اینچنین داوری کردن. اصل سخنان ترامپ از این حیث که رئیسجمهور آمریکا و نامزد ریاستجمهوری آنجا گفته یک خبر واقعی است اگر چه محتوایش دروغ باشد. جامعه حق دارد که چنین خبری را مطلع شود.
روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «FATF باز بررسی خواهد شد؟» به بررسی تغییر رفتار ایران در قبال FATF به دلیل پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا پرداخت و نوشت: محمد صدر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است در صورت لغو تمام تحریمها درصورتیکه FATF حل نشود، همچنان روابط تجاری و بانکی دچار مشکل است و باید دوستان در رأس مجمع به این مسئله توجه جدی داشته باشند. جو بایدن، رئیسجمهور جدید آمریکا که کمتر از ۷۰ روز دیگر کار خود را در کاخ سفید آغاز خواهد کرد، در وعدههای انتخاباتی خود از بازگشت آمریکا به معاهدات بینالمللی ازجمله برجام سخن گفته بود؛ اتفاقی که میتواند بیاعتمادی حاکم بر مناسبات سیاسی ایران و آمریکا را کاهش دهد و منجر به کاهش تحریمها و فشار اقتصادی بر کشور شود اما یکی از مشکلات ایران قرار داشتن در لیست سیاه گروه اقدام ویژه مالی است که حتی در صورت رفع تحریمها، ایران برای مراودات اقتصادی با چالش جدی مواجه خواهد بود.
گروه ویژه اقدام مالی FATF روز جمعه دوم اسفند (۲۱ فوریه) ایران را در لیست سیاه خود قرار داد. این تصمیم در پی آن گرفته شد که جمهوری اسلامی ایران از تصویب دو لایحه مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم خودداری کرد. این نهاد بینالمللی سه سال بود که بهطور مداوم به ایران فرصت میداد تا این لوایح را تصویب کند. گروه ویژه اقدام مالی به همه کشورها توصیه کرده که تمامی تدابیر احتیاطی لازم در ارتباط با ایران را به عمل بیاورند. بااینحال این نهاد نظارت مالی در بیانیه خود گفته است، اگر ایران دو کنوانسیون مورد بحث را تصویب کند، درباره قدمهای بعدی، از جمله خارجکردن دوباره آن از لیست سیاه تصمیم خواهد گرفت. ایران در نشست ماه ژوئن سال ۲۰۱۶ از فهرست سیاه کشورهای اقدام متقابل خارج شد. ایران و کره شمالی در لیست کشورهای اقدام متقابل قرار داشتند.
گروه ویژه اقدام مالی به ایران ۱۸ ماه فرصت داده بود تا دو لایحه مربوط به پولشویی و تأمین مالی تروریسم را تصویب کرده و تعهدات برخاسته از آن را اجرا کند. اما دولت ایران به علت مخالفت شورای نگهبان موفق به تصویب این دو لایحه نشد. تعلل مجمع تشخیص مصلحت نیز مانع از تصمیمگیری نهایی درباره این موضوع شد. تعلل مجمع در بررسی تا بازگشت دوباره ایران به لیست سیاه ادامه یافت و حال فقط تصویب دو لایحه باقیمانده میتواند شرایط مراودات اقتصادی ایران حتی با دوستان خود از جمله کشور روسیه و چین را تسهیل کند. حال که اینروزها با رفتن ترامپ طی سه ماه آینده از کاخ سفید و احتمال بازگشت آمریکا به برجام قوت گرفته، بحث رفع موانع بازگشت ایران به بازارهای جهانی مطرح شده است.
روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «خوشحالتر از جو بایدن!» به بررسی خوشحالی برخی مسئولان و فعالان سیاسی از پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا پرداخت و نوشت: «آیا بایدن با ترامپ فرق دارد؟» شواهد و قرائن نشان میدهد، «این»، همان مسئلهای است که برخی در کشور قرار است با «آن» ذهن مردم را تا انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ مشغول نگه دارند. با قدرت، ثروت، نفوذ و ارتباطات گسترده داخلی و خارجی هم که دارند، احتمالاً تلاش خواهند کرد، این موضوع، در این ۷ الی ۸ ماه باقیمانده تا انتخابات تبدیل به «مسئله اول مردم و کشور» شود. اما چرا این مسئله برای آنها اینقدر مهم و حیاتی است؟ ذوقزدگی عجیب آنها پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا را ببینید! چهبسا از خود بایدن خوشحالترند! آنها اما خود، دلیل این خوشحالی را اینطور اعلام میکنند: «با پیروزی بایدن، میشود با او مذاکره کرد». راستی! اگر ترامپ در این انتخابات برنده میشد، آنها مگر قید مذاکره را میزدند؟ پاسخ این سوال را هم قبلاً خودشان دادهاند: «خیر»! آنها یکی دو روز پس از ترور ناجوانمردانه سردار دلها هم اعلام کردند، حاضرند مذاکره کنند. همین قدر حقیر! دلیل این همه ذوقزدگی غیرعادی و این همه سر و صدا چهبسا چیزی فراتر از «مذاکره» باشد! پس از «یک مقدمه» که فقط برای تقریب ذهن است، تلاش خواهیم کرد، پاسخی برای این سؤالها یافته و بررسی کنیم، چرا آنها تحت هر شرایطی پای «مذاکره» را به میان میکشند.
در اوج حملات تروریستهای تکفیری و داعش به عراق و سوریه و سقوط پیدرپی روستاها و شهرها (که بدون خیانت برخی خواص و نفوذیها ممکن نبود) اعلام شد، تکفیریها برای پیشروی، درهم شکستن هرگونه مقاومت و واداشتن مردم به پذیرش خلافت داعش، از یک «تئوری ویژه» استفاده میکنند با نام «تئوری وحشت»! سلاخی کردن مردم، تصویربرداری از جنایات و انتشار آن در فضای مجازی و رسانهای، تأثیر زیادی در این پیشروی آنها داشت. غالب مردم و بعضاً حتی نظامیان آموزشدیده با مشاهده این تصاویر، به وحشت افتاده و فرار را بر قرار ترجیح میدادند. در واقع پیشرویهای اولیه تروریستهای تکفیری به دلیل سرِ نترس آنها نبود. غالب آنها اتفاقاً مزدوران ترسویی بودند که برای پول دست به هر کاری میزدند. آنها پس از انتشار تصاویر هولناک سر بریدنها و آتش زدن انسانها، وارد شهرها و روستاهایی میشدند که غالب ساکنان آن گریخته بودند و کسی برای مقاومت در آنجا نبود. تصرف چنین شهری، کار سختی نبود. دومین کار آنها پس از تصرف هر شهر و روستایی، تسلط بر منابع آبی و غذایی ساکنان آن بود. آنها معتقد بودند، اگر بر معیشت مردم تسلط بیابند، بر همه چیز مسلط خواهند شد! بنابراین «معیشت» و «ترس» دو عامل مهمی بودند که تروریستهای تکفیری با استفاده از آن، امور خود را جلو میبردند. اگر کمی دقت کنید متوجه خواهید شد، این روش، روش مخصوص آمریکاییها هم هست. تحریم اقتصادی یک کشور مگر چیزی جز به گروگان گرفتن معیشت مردم آن کشور است؟ آمریکاییها غالب امور خود را با «ترساندن» از جنگ و «تحریم اقتصادی» جلو بردهاند و میبرند.
سال ۹۲ آنچه باعث گرایش اکثریت مردم به سمت تیم آقای روحانی و طیف اصلاحطلبان شد، اقتصاد و «معیشت» بود. جریان نزدیک به این طیف با وعدههای اقتصادی و رفع تحریمها توانستند نظر مردم را جلب و پیروز انتخابات شوند. منظور اینکه، عنصر معیشت و اقتصاد، حتی در مبارزات انتخاباتی و سیاسی نیز به کار میآید! اما همه دیدیم بنا به دلایل متعدد از جمله بدعهدی آمریکا و نابلدی برخی از خودیها، نه تنها تحریمهای اقتصادی رفع نشد بلکه بر تعداد آنها نیز اضافه شد. امروز و همین حالا که مشغول مطالعه این یادداشت هستید، اوضاع اقتصادی کشور تعریفی ندارد. تحریمها نه تنها رفع نشده بلکه آنقدر زیاد شده که به قول ستون نویس آمریکایی، «در ایران دیگر چیزی برای تحریم باقی نمانده است»! بخش قابل توجهی از مردم تحت فشارهای اقتصادی هستند. در چنین شرایطی اگر فضای سیاسی یک کشور، فضای انتخاباتی باشد، طبیعتاً جریانهای سیاسی به سمت وعدههای اقتصادی میروند. کاری که سال ۹۲ جریان فعلی حاکم بر دولت انجام داد. این طیف اما در سال ۹۶ از تئوری دوم یعنی «ترس» برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کرد. آنها میگفتند اگر به روحانی رأی ندهید، جنگ میشود. مرتب «سایه جنگ» را تکرار میکردند تا با استفاده از «تئوری وحشت» مردم را به سمتی هدایت کنند که میخواهند.
نظر شما