شجریان مردی که مرغ مقلد را در آواز کشت! 

شجریان نمونه بارز عشق و امید و حرکت در روزگارانی است که هنر خوار شده و جادوگری ارجمند شده است. او به معنی واقعی کلمه خودش بود. اما آنچه ممکن است شخصیت او را در هاله‌ای از ابهام قرار بدهد ناشی از احساسات لطیف و دلسوزی‌های اوست که نیات خالصش را می‌رساند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، وقتی نام شجریان به میان می‌آید صحبت از اعتبار و افتخار فرهنگی یک ملت است. ملتی که در طول تاریخ پرفراز و نشیب و غمگنانه خود همواره نوای آواز شجریان غمگسار لحظات تنهایی آنان بوده است. صدای شجریان مانند راوی‌ است که شور مولانا، رندی حافظ، شراب کهنه خیام و اکسیر عشق سعدی در آن نهفته است. صدای شجریان از پای سفره افطار گرفته تا روی فرش قرمز اسکار همواره همراه مردم بوده است.

به راستی که نام شجریان با نام ایران آنچنان عجین شده که موسیقی ایران را با آواز او می‌شناسند؛ همچنان که موسیقی پاکستان را با نام نصرت فتحعلی خان و موسیقی آذربایجان را با نام عالیم قاسم‌اف می‌شناسند و بی جهت نیست که همه این اسطوره‌ها مفتخر به دریافت جایزه موسیقی یونسکو شده‌اند. شجریان اگرچه حاشیه‌های فراوانی داشته است، اما هیچ‌گاه در حاشیه قلب مردم جای نداشته است. اگر چه عده‌ای او را وارد بازی‌های سیاسی خود کرده و در این میان با بی مهری‌هایی از جانب عده‌ای مواجه شده است، اما سیاوش موسیقی ایران هیچ‌گاه وطن خود را به حرف‌ها و دلخوشی‌های این و آن نفروخت. روح لطیف یک هنرمند با لطایف‌الحیل سیاست‌مدران همخوانی ندارد و اگر هم اشتباهی از او سر بزند چه بسا بایست به فال نیک گرفت.

وقتی که این افتخارات بر همگان آشکار است، سخن از خدمات شجریان به آواز ایرانی و استغنای فرهنگی بیهوده بوده است. مهم اما وضعیت امروز خسرو آواز ایران است که هنردوستان و شیفتگان فرهنگ ایرانی را اندوهگین کرده است. در این میان شوربختانه هستند عده‌ای که شمشیر کینه‌پراکنی و عقده‌گشایی خویش را آخته‌اند تا نمک بر زخم اسطوره‌های این مرز و بوم بپاشند.

شجریان از معدود خاطره‌سازانی است که توانسته نسل جوان را هم با موسیقی ایرانی آشتی بدهد. نسلی که در بلبشوی فرهنگی دوران غربزدگی و غربزدایی به دنبال هویتی اصیل و خالص است. بی دلیل هم نیست که جوانان زیادی مشتاق شاگردی ایشان بودند که امروز در عرصه موسیقی سنتی و حتی پاپ جولان می‌دهند. شجریان با آلبوم‌های متفاوت و متنوع خود از رباعیات خیام و دود عود گرفته تا زمستان است و رندان مست و حتی خراسانیات توانسته است طیف وسیعی از سلایق مختلف را به خود جلب کند.

خلاقیت، تجربه‌های جدید، انتخاب رندانه شعر، پرهیز از اطناب در تحریرها و نت‌های زینت، صدای صاف و صیقل یافته، ادای به جا و درخور کلمات به فراخور موضوع آواز از مشخصه‌های اصلی هنر شجریان است. دیدگاه او به سنت و نوآوری در موسیقی، دیدگاهی میانه رو و تجدد طلب است که با تکیه بر نردبان اصالت و عنصر تخیل پله‌های موسیقی را به سهم خود در جهت تعالی می‌پیماید. تلاش‌های او در زمینه سازهای ابداعی حاکی از دیدگاه او در این زمینه است که اگر چه با انتقادهای به جایی هم مواجه شد، ولی تلاشی فایده‌مند و محرک بود.

خسرو آواز ایران با تمام وجود توان خود را در جهت استیلای هنر آواز و پویایی مکتب آواز تهران به کار گرفت به طوری که به جرأت می‌توان گفت اسماعیل مهرتاش دومی در آواز ظهور پیدا کرده که بسیاری از هنرجویان و هنرمندان پس از خود را تحت تأثیر مستقیم قرار داد. اما با این وجود چیزی که خود استاد همواره شاگردانش را از آن نهی می‌کرد، پرهیز از از تقلید بود که متأسفانه امروز بسیار شاهد آن هستیم.

تقلید کورکورانه یقیناً موجبات رکود را در هنر به وجود خواهد آورد که از نتایج آن بی‌علاقگی و کلافه شدن جامعه و حتی هنرمندان جوان از آن هنر است. امروزه مثل شجریان خواندن در آواز هنر نیست چه بسا هستند بسیاری که به جای آواز خواندن رو به سوی تقلید صدا آورده‌اند به خیال اینکه مخاطبان بیشتری را به خود جلب کنند اما باید گفت که سخت در اشتباهند!

اگر چه ممکن است در ابتدا تحسین عده‌ای را برانگیزانند، اما به مرور این‌گونه از صداها به ورطه فراموشی سپرده خواهند شد. چیزی که آواز امروز ایران بیش از هر چیزی به آن نیازمند است، ظهور شجریان‌هایی دیگر است که راه و روشی جدید بر این هنر والا بیفزایند. البته که اوضاع اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی در ظهور چنین افرادی نقش بسزایی دارد که باید به آن پرداخته شود. با این اوصاف روزگاری بس طولانی باید منتظر بود تا هنر ایران اسطوره‌های دیگری همانند استاد شجریان را به خود ببیند. البته که شجریان در نوع خود تکرار ناشدنی است.

کد خبر 445560

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.