به گزارش سرویس ترجمه ایمنا، مرکز شهر حلب، شگفتانگیز بود؛ یک نمایشگاه از هنر و صنعت بشری، حضور همزمان غنای فرهنگی و مصالح مطلوب که سوریه را به یکی از خوشبختترین و متمدنترین مکانهای دنیا تبدیل کرده بود. امپراطور روم شرقی، هراکلیوس به سوریه لقب "استان زیبای من" را داد و زمانی که در این منطقه از مسلمانان شکست خورد گفت: دشمن چه بهشتی را به دست آورد.
در حلب یک ارگ وجود داشت که قسمت زیادی از بقایای آن هنوز هم وجود دارد؛ یک خاکریز بزرگ با دیوارهای بلند که نمونهای رویایی از یک قلعه است. در آن، یک بازار (سوق) وجود دارد که شبکهای بزرگ از کوچهها، خیابانها و فضاهایی که در آنها تولید و دادوستد به اندازه بناهای زیبای تاریخی وجود دارد. بناهایی که هرکدام یک الماس در هنر معماری هستند که با تزئینات عربی و سبک خاص تهویه هوای خود شناخته میشوند.
سپس به مساجد اموی میرسیم که در مکان بازارهای هلنیستی ساخته شدهاند و مطابق اسم خلفای حاکم بر آنجا نامگذاری شدهاند. سنگ، مصالح اصلی سازنده قلعه و بازار، در کف این مسجد استفاده شده و فضای آرامی برای نشستن و دور هم جمع شدن خلق کرده است.
این سه اثر تا حد زیادی سوریهای که هزاران سال تحت تسلط، اشغال و بازپسگیری پادشاهان و سلسلههای حکومتی بوده است را توصیف میکند. آثار معماری خارقالعاده در این کشور، در جهان بی نظیرند. شهر صحرایی پالمیرا که تأثیر گرفته از حکومت رومیان است، مسجدها و کاخهای امویان، عباسیان و عثمانیها، قلعههای زمان جنگ صلیبی و کلیسایی که در قرن پنجم به عنوان بزرگترین کلیسای جهان شناخته میشد، یعنی سن سیمئون در اطراف شهر حلب، نمونههایی از بناهای ذکر شده هستند.
رنگ آمیزی بناهای اسلامی، کاری که با طرح دادن به سنگ میکنند، یک جغرافیایی بی نظیر است که در میانه یک ساختمان ناهنجار، هارمونی فوق العادهای را شکل میدهد. در مناطقی که حضور دشوار است، چه بیابان باشد و چه خیابانهای شهر، همیشه پناهگاههایی با هوای مطلوب وجود دارد که میتوانید در کنار هم بنشینید و از معماری و تزئیناتی که به کمک نور به وجود آمده لذت ببرید.
*تصویری از سوق السقاطیه، از زمان تخریب تا بازسازی مجدد
سوریه همچنین کشور فرهنگها و باورهای متفاوت است که معمولاً با تعامل و همکاری با یکدیگر زندگی میکنند که این همزیستی گاهاً سخت میشود.
میراث معماری سوریه، قربانی واضح جنگهای داخلی این کشور شد. داعش با خوشنودی قلعهها و عبادتگاههای پالمیرا را منفجر، نقاشیها و مجسمههای آن را تخریب و خبر این اتفاق را نیز به همه دنیا اعلام کرد. آنها همینطور در ادامه نابود کردن آثار باستانی، "دورا اروپوس" را نیز نابود کردند که شهری قدیمی در نزدیکی فرات بود. اما همانطور که نویسنده و محقق عرب، یاسین الحاج صالح، در سال ۲۰۱۶ در مورد جنایات انسانی داعش نوشت، غرب به شدت از این اقدامات داعش خوشحال بود. اما فقدان بزرگتر نسبت به پالمیرا، قطعاً در مرکز شهر حلب رخ داد. جایی که به زعم برخی، قدیمیترین شهر زنده مسکونی جهان است، اسیر درگیریهای دولت سوریه با شورشیان داخلی شده و به سوی نابودی رفت.
با وجود این خرابی، واکنش طبیعی ناامیدی برای بازگشت آن همه زیبایی است. جنگ هنوز هم ادامه دارد و سوریه تحت فشار شیوع ویروس کرونا و تحریمهای خارجی، با بحران اقتصادی شدیدی روبهرو شده است. با این حال، بازسازیها آغاز شدند. برای مثال بنیادی به نام آقاخان از بازسازی بازارهای حلب حمایت میکند. برخی از کلیساها نیز با کمکهای خارجی بازسازی شدهاند، در برخی از موارد نیز کسب و کارهای شخصی کارهایی که میتوانستند را برای تعمیر، بازسازی و بازگشایی این بناها انجام دادهاند.
مساجد اموی در حال بازسازی هستند. منارههای آنکه در سال ۱۳ افتاده بودند، حالا دوباره برافراشته شدند و ۲۰۰۰ تکه آن، الگوبرداری و ساخته شده و همانند یک پازل کنار هم چیده شدند. موزه هنرهای اسلامی متعلق به موزه پرگامون برلین که در کلکسیون خود یک نمونه چوبی حکاکی شده از حلب و یک قسمت بزرگ از کاخ اموی را دارد نیز سهم خود را در این کار انجام میدهد. کمیته میراث سوریه آرشیوی از دویست هزار عکس از مناطق تخریب شده سوریه پیش از جنگ را تهیه کرده که با این کار، بازسازی این مناطق آسانتر خواهد شد. این پرونده شامل تمامی ساختمانهای تاریخی و تخریبهای صورت گرفته روی آنها است.
همینطور در این پرونده، محلههای این مناطق نیز به طور کامل بررسی شدهاند تا فرآیند بازسازی متناسب با سبک آنها صورت بگیرد. در ادامه، از سوریها دعوت شده تا مشاهدات عینی خود را بیان کنند و از این اتصال، بازسازیهای بهتری شکل بگیرد.
این فعالیت انتخابها و بحثهایی را با محوریت تفاوتهای پالمیرا و حلب به وجود آورده است. پالمیرا، همیشه نماد میراث تاریخی سوریه بوده است. برای مثال، بوریس جانسن در زمان شهرداری لندن، کپی دقیقی از قوس النصر را در میدان ترافلگار این شهر بنا کرد. اما این بنا همان قدر که پیش از جنگ زیبا بود، نتیجه تلاش باستان شناسان در دوره حکومت فرانسویها در جنگ جهانی اول بود. آنها در آن زمان خانه سوریها را تخریب کرده و بناهای خراب شده را بازسازی کردند. آنها شکلی از پالمیرا را ساختند که پیش از آن، وجود نداشت.
پالمیرا همینطور منطقه زندان تدمور بود؛ زندانی که از بدترین انواع شکنجه بر روی زمین را داشت و حتی توریستها نیز به آن نزدیک نمیشدند. البته این زندان نیز جز بافت سنتی شهر است اما تجربه شهروندان این شهر از آن به شکل دراماتیکی از تصورهای بیرونی آن جدا است.
به همین دلایل، این اثر بیشتر توسط خارجیان سوریه تحسین میشود. البته این بدان معنا نیست که نباید بازسازی شود، اما قطعاً نباید در اولویت نخست برای این کار باشد. استفان وبر، مدیر موزه هنرهای اسلامی برلین میگوید: این مکان بعداً هم امکان بازسازی خواهد داشت.
برای مثال، او از کلیسای درسدن استفاده کرد که بازسازی آن پس از بمب گذاری در سال ۱۹۴۵، ۶۰ سال بعد انجام شد. پس تا زمانی که مدیریت مناطق تخریب شده درست باشد، سنگها به درستی ساخته شوند و پایهها به درستی گذاشته شوند، پالمیرا میتواند در انتظار بازسازی بماند.
در طرف دیگر، وی حلب را با بارسلونا یا فلورانس مقایسه کرد که از شهرهای بی نظیر دنیا هستند. او گفت: این شهر یک نمونه بی نظیر از لحاظ دینی و میراث فرهنگی بود و حتی در موسیقی و آشپزی نیز بسیار قدرتمند بود.
دیما دایوب، یک معمار اهل حلب که حالا در شورای میراث سوریه حضور دارد میگوید: چیزی که در مورد حلب شگفتانگیز است، میراث فرهنگی زنده این شهر است. اولویت ما کلیساها یا مساجد نیستند، بلکه بازگشت مردم به این شهر است. ما باید به مردم برای ساختن خانهها و زندگیشان کمک کنیم.
با این حال، بازارها که حالا به انبارهای بمب تبدیل شدهاند نیز بسیار اهمیت دارند. ترمیم برخی از این سوقها از آن جهت اهمیت دارد که فروشندگان داخل آن را به شغل خود باز میگرداند. همینطور این مسئله به سنگ تراشان محلی کمک میکند که با استفاده از تکنیک خود و آموزش به بقیه، در بازسازیها همکاری کرده و این هنر را تا ابد زنده نگه دارند.
برای کشوری که هنوز برای بقا تلاش میکند، این وظیفه بسیار عظیمی است. در پروسهای پنج ساله، حدود ۶۵۰ متر از بازار ساخته شده یا بازسازی شده است که طول کلی آن ۹ کیلومتر است. به زعم معماران حاضر در این پروژه برای کامل کردن آن ده تا بیست سال زمان لازم است. در حال حاضر هیچ استراتژی خاصی به جز تلاش همه دستاندرکاران ندارند.
به قلم روان مور، گاردین (با اندکی تلخیص و تغییر)
نظر شما