سریال دل، یک کپی لوکس از سریال‌های ترکی

از سر کنجکاوی، دقایق مفید یک قسمت از سریال دل را محاسبه کردم. با حذف صحنه‌های موسیقی (کلیپ طور)، آن چه دیده اید و آن چه خواهید دید و فلش بک ها، با اغماض حدوداً ۲۹ دقیقه روند داستان گویی یک قسمت آن بوده است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، این بخشی از توئیت یک منتقد سینما بود که در محافل رسانه‌ای بازتاب فراوانی داشت، اما مشابه آن را بسیاری از اهالی رسانه و مخاطبان نوشته‌اند. منوچهر هادی، کارگردان سریال دل، اما در پاسخ به این توئیت گفت: "اگر دل ترکیه‌ای بود مشکلی با آن نداشتند. کسی خوشش نیاید می‌تواند نبیند. دل باید همین‌جوری ساخته می‌شد و ریتمش همینه که می‌بینید. اما قصه آنقدر مخاطب را درگیر کرده که مخاطب کلافه شده و دوست دارد ببیند پایانش چی می‌شود. همین مخاطبی که از قصه دل ایراد می‌گیرد، سریال‌های ترکیه‌ای صد برابر این داستان را کش می‌دهند، مشکلی ندارد. طرف یک اسلحه می‌گیرد سمت پارتنرش، یک قسمت می‌گذرد و به راحتی نگاه می‌کند. یا دویست و پنجاه قسمت را در یک لوکیشن می‌بیند. "

این کارگردان ادامه داد: "یا از من این انتظار را ندارند یا این کار را متوجه نشدند. قصه دل، قصه روابط عاشقانه آدم‌هاست. گفتگو محور است. اساساً جنس قصه و نوع روایت این را می‌طلبد. شاید یک مقدار مخاطب اذیت بشود اما اگر دوباره دل را می‌ساختم، ریتم این سریال همین بود. بخش‌هایی که بهرام افشاری می‌آید و زد و خورد دارد ریتم تند می‌شود، اما یک گفتگوی عاشقانه را نمی‌توانم بگویم تند تند راه بروید! کسی خوشش نیاید می‌تواند نبیند. من نمی‌دانم چه اصراری است که کسی ۳۰ قسمت دیده می‌گوید کاش ۳۰ قسمت می‌شد ۱۰ قسمت! من سی قسمت را در ۹۰ دقیقه هم می‌توانم مونتاژ کنم، ولی این به آن معنی نیست که ۲۸ قسمت اضافه است! "

آغاز سلطنت شبکه نمایش خانگی

بعد از محبوبیت و موفقیت سریال شهرزاد بود که شبکه نمایش خانگی رونق دو چندانی گرفت و بسیاری از کارگردانان عرصه را برای پول‌سازی فراهم دیدند و به شبکه نمایش خانگی روی آوردند. پر واضح است مجموعه‌هایی که در این مدیوم عرضه می‌شوند، نسبت به سریال‌های رسانه ملی مخاطب بیشتری دارند. دلیل آن هم عبور از خط قرمزهای وضع شده‌ای است که سریال‌های تلویزیون را خنثی و بی رمق می‌کند، همچنین آزادی‌های بیشتر در گریم و لباس و صحنه، ورود به داستان‌هایی که بازگو کردن آنها در رسانه ملی به شکل یک تابو در آمده و در نهایت و از همه مهم‌تر، حضور بازیگران و چهره‌هایی است که بیشتر سینمایی هستند و گذرشان کمتر به رسانه ملی می‌افتد.

بنا بر همین فرمول، تعدادی از فیلمسازان به کار در این عرصه هجوم آوردند و مجموعه‌هایی را برای ارائه در شبکه نمایش خانگی تهیه و تولید نمودند. مجموعه‌هایی که گاه بسیار پرمخاطب شدند و طرفداران زیادی پیدا کردند مثل "عاشقانه" و "مانکن" و یا تقریباً شکست را تجربه کردند همچون "گلشیفته".

اعجوبه‌ای به نام منوچهر هادی

بدون شک هوش اقتصادی منوچهر هادی در مواجهه با رسانه سینما ستودنی است. او را می‌توان سلبریتی کارگردان‌ها نامید. کمتر کارگردانی را در میان کارگردان‌های ایرانی می‌توان پیدا کرد که جمعاً یکی دو ماه از سال را سر کار نباشد. هادی هم فیلم روی پرده سینماها دارد، هم در شبکه نمایش خانگی فعال است و هم برای تلویزیون سریال می‌سازد. هنوز پخش یکی از کارهایش تمام نشده که پیش تولید کار بعدی را شروع می‌کند.

بیشتر آثار این کارگردان در سینما، کارهایی بوده‌اند که به گیشه چشم داشته و با پشتوانه مالی خوبی ساخته شده‌اند. او سعی کرده با استفاده از بازیگران سرشناس، فیلم‌های خود را مطرح کند و غالباً فیلمنامه برایش چندان اهمیتی ندارد.

هادی بسیاری از ایده‌هایی را که امروز ضامن فروش بالای گیشه در سینمای کمدی است برای نخستین بار مورد استفاده قرار داده است. مثلاً ایده فیلمبرداری در خارج از کشور و در برزیل، با "من سالوادور نیستم" شکل گرفت و بعد از آن "تگزاس"و بسیاری آثار دیگر هم از همین فرمول پیروی کرد.

عامل پول‌ساز دیگر، استفاده از بازیگران مطرح و ستاره‌هایی است که فروش را در گیشه تضمین می‌کنند. بازیگرانی همچون محمدرضا گلزار، جواد عزتی و مهناز افشار. یکی دیگر از ایده‌های هادی برای پرفروش‌تر کردن کمدی‌هایش، استفاده از شوخی‌ها و تکه کلام‌های رمانتیک در این آثار است. شوخی‌هایی که معمولاً سالن سینما را از خنده منفجر می‌سازد و در فروش بالای این فیلم‌ها تأثیرگذار است.

تبلیغات حرفه‌ای مجازی و مانور زیاد تبلیغاتی روی آثار از مرحله پیش تولید با انتشار تصاویر بازیگران مطرح و انتشار فیلم‌هایی از پشت صحنه، عامل دیگری است که بر فروش بالای این فیلم‌ها در گیشه تأثیر گذار است.

همه این‌ها دست به دست هم داده تا هادی به عنوان یک کارگردان پول‌ساز شناخته شود و تهیه کنندگان بسیاری تمایل داشته باشند تا روی او و آثارش سرمایه گذاری کنند. برای همین هم هادی مدت زیادی از سال را سر کار است و فیلمسازی برای او بیشتر یک کسب‌وکار است تا هنر.

هادی با سریال "عاشقانه" پا به عرصه شبکه نمایش خانگی گذاشت. سریالی که با بهره بردن از المان‌هایی همچون بازیگران مطرح و ستاره‌هایی مثل محمدرضا گلزار، مهناز افشار، هومن سیدی و ساره بیات چند ماجرای عشقی در هم تنیده و تا حدودی هندی و نمایش فضاهای لوکس و لاکچری توانست مخاطبان زیادی را به خود جذب کند و این کارگردان را قلقلک دهد تا بار دیگر و این بار با سریال "دل" پا به شبکه نمایش خانگی بگذارد.

چرا مخاطبان از دل راضی نیستند؟

می‌توان یک نقد طولانی و حرفه‌ای برای سریال دل نوشت و در آن به ضعف‌های فیلمنامه، کارگردانی، گره‌های داستانی، بازی‌ها و خیلی چیزهای دیگر اشاره کرد که این سریال را در زمره آثار ضعیف تصویری قرار می‌دهد. اما این قصد را نداریم، بلکه می‌خواهیم به مواردی اشاره کنیم که باعث شده مخاطب عام و بدون دانش سینمایی هم با این مجموعه ارتباط برقرار نکند.

اول: سریال دل به شدت با زندگی واقعی و جاری در جامعه ایران فاصله دارد. درست مثل فیلم‌های بالیوودی که آرزوهایشان را به تصویر می‌کشند. دل به بیان زندگی قشر مرفه می‌پردازد و در آن هیچ نشانی از زندگی بخش بزرگی از جامعه نیست. انگار سازندگان این مجموعه ابداً اعتقادی به قصه‌هایی که سرگذشت قشر ضعیف جامعه را شامل می‌شوند ندارند و به دنبال روایت‌های لاکچری و استفاده‌های تبلیغاتی لازم از این نوع سبک زندگی هستند. روایتی که مخاطب از قشر پایین جامعه را پس می‌زند.

دوم: قصه تکراری و داستانی نخ نما شده، در یک کلام، ضعف فیلمنامه. قصه عشق‌های قدیمی که از راه رسیده‌اند تا زنگی‌های جدید شکل گرفته را نابود کنند.

سوم: استفاده بیش از حد و اندازه معمول از اسپانسرها در جای جای سریال. استفاده از برند اسپانسرها در این سریال آنقدر غیرمعقول است که اگر سریال را نشناسید گمان می‌کنید در حال تماشای آگهی‌های بازرگانی کالاهای لوکس هستید. آیا مخاطب وظیفه دارد در کارخانه پول‌سازی شما شریک باشد؟

چهارم: کم فروشی. اگر صحنه‌های یادآوری و فلاش بک، آنچه گذشت و آنچه خواهید دید و موزیک ویدئوها و کلیپ‌های بی دلیل و صحنه‌های بی اندازه اسلوموشن را از یک قسمت ۵۰ دقیقه‌ای این سریال کم کنیم، بی اغراق به ۲۰ تا ۲۵ دقیقه مفید می‌رسیم. این همه صحنه اسلوموشن، آن هم برای صحنه‌هایی کاملاً عادی و پیش پا افتاده و دیالوگ‌های ابتدایی، واقعاً چه لزومی دارد؟ راه رفتن عادی یک بازیگر در خیابان، چه لزومی به یک ترانه و موزیک ویدئو دارد؟ آیا این کم فروشی، اهانت به شعور مخاطب نیست؟

پنجم: چرا همه در این سریال پولدارند؟ همه کاخ‌های آنچنانی و ماشین‌های گرانقیمت دارند و معمولاً با جای دوربین و نوع میزانسن، بر لوکس بودن ماجرا تاکید می‌شود. مگر می‌شود در یک دایره از اجتماع، هیچ کس از قشر پایین جامعه وجود نداشته باشد؟ دو خدمتکار در دو خانه در این سریال، تنها افراد قشر پایین در سریال دل هستند.

ششم: همه بازیگرها به جز یکی دو مورد در این سریال بد بازی می‌کنند. به نظر می‌رسد هیچ کس هیچ حساسیتی برای ارائه یک کار خوب نداشته و همه تنها برای راضی کردن دل اسپانسرها دور هم جمع شده‌اند.

هفتم: به وضوح تبعیت از سریال‌های بی کیفیت ترکی، در سکانس به سکانس این سریال به چشم می‌خورد. روابط پیچیده عشق و خیانت و عاشقانه‌های ضربدری، کیفیت پایین داستان گویی و روایت پردازی، تاکید بر فضاهای لوکس و لاکچری، همه و همه کپی و تقلید ضعیفی از سریال‌های ترکی هستند که توسط همین سازندگان به سخره گرفته می‌شوند.

حالا باید منتظر ماند و دید آیا هادی می‌تواند در فصل دوم عاشقانه، این شکست خود را جبران کند و یا می‌خواهد با همین فرمول، چرخ‌های کارخانه پول‌سازی‌اش را بیشتر و تندتر بچرخاند.

کد خبر 434942

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.