به گزارش خبرنگار ایمنا، لوکا بوناچیچ پس از شکست سنگین ذوب آهن برابر پیکان جمله جالبی را بر زبان آورد. "هنوز هم نمیدانم چه اتفاقی افتاد که چنین نتیجهای در این بازی رقم خورد! ". باید قبول کرد که حق با بوناچیچ است! اصلاً چرا باید بداند برای تیمش چه اتفاقی افتاده؟ هر سرمربی دیگری نیز در اوج فشردگی رقابتها، برای برگزاری هشت مسابقه سکان هدایتی تیمی را در اختیار بگیرد، همین آش است و همین کاسه. پس بهتر است باخت ذوب آهن برابر پیکان را چندان گردن بوناچیچ تازه وارد نیندازیم.
مقصر را باید مدیرانی دانست که از بازنگشتن رادولوویچ به ایران اطلاع کافی داشتند، اما دست روی دست گذاشتند و به جای آنکه دنبال جایگزینی مناسب برای رادو بروند باشند، هر روز به جدال با او بر خواستند و از هیچ تلاشی حتی ایمیل زدن به پلیس فدرال آلمان فروگذار نکردند.
مدیران این باشگاه روزها را یکی پس از دیگری از دست داده و سرانجام سکان هدایت تیمشان را به در دسترس ترین سرمربی خارجی، یعنی بوناچیچ سپردند و به خیال خودشان چشم بازار را در آوردند.
سوال اصلی اینجاست که ایراد اعتماد به صلصالی و استکی چه بود که حاضر شدند بار دیگر به روی بوناچیچ آغوش باز نشان دهند؟ آیا آنها با تیم فعلی ذوب آهن آشناتر نبودند؟ آیا این اعتماد، استکی و صلصالی را به سرمایههای سرمربیگری ذوب آهن در سالهای آینده تبدیل نمیکرد؟ اصلاً برای باشگاهی که بدهی ۱۰۰ میلیاردی دارد، منطقی است که برای هشت دیدار باقی مانده سراغ گزینه خارجی برود؟
مشابه شرایط ذوب آهن در چند وقت اخیر را شاهین بوشهر داشت. بوشهریها که روزهای خوبی را با میشو میگذراندند، زمانی که این سرمربی کروات اعلام کرد تا پایان شیوع کرونا به ایران باز نمیگردد، زمان را از دست ندادند و به مهرداد کریمیان که یک سالی است در کنار تیم حضور دارد، اعتماد کردند و نتیجه آن را هم دیدند. اگر دو دیدار قبلی شاهین را تماشا کرده باشید، به وضوح مشخص است که روند رو به رشد این باشگاه جنوبی حفظ شده است.
با این حال شاهکارهای مدیریتی ذوب آهن در این روزها را نباید محدود به بوناچیچ دانست. نمونه دیگر مهدی خلیل است. سنگربان لبنانی که قرضی به جمع گاندوها آمد و مدیران ذوب آهن تنها با دیدن چهار مسابقه از او پیش از تعطیلی لیگ، تصمیم گرفتند تا رضایت باشگاه لبنانی را گرفته و برای فصل آینده قراردادی پنج میلیاردی با این گلر ببندند؛ با این ارقام میشد یکی از بهترین گلرهای ایرانی را به فولادشهر آورد، اما به نظر کادر مدیریتی جدید سبزپوشان اصفهانی رابطه چندان خوبی با ایرانیها ندارند.
مسئولان ذوب آهن ولی در روزهایی که حتی تکلیف سرمربی تیمشان مشخص نبود، با تعجیل مثال زدنی به دنبال تمدید قرارداد با مهدی خلیل بودند؛ شاید با کمی حوصله و دیدن عملکرد خلیل در دو دیدار اخیر، تصمیم مدیران ذوب آهن به طور کلی تغییر میکرد، اما در حال حاضر دروازه بان لبنانی یک فصل دیگر با ذوب آهن قرار داد دارد و با شگاه ذوب آهن در عمل انجام شده قرار گرفته است. حالا باید هر طور شده با سنگربان لبنانی کنار بیایند؛ حتی اگر این دروازه بان در تمام گلهای خورده ذوب آهن مقصر باشد، مبلغ قراردادش آنقدر سنگین هست که کمتر کسی به فکر راهی جز کنار آمدن با خلیل در بازیهای باقی مانده این فصل و لیگ آینده باشد.
نمونههایی که در بالا به آن اشاره شد، تنها بخشی از شاهکارهای مدیریتی جدید ذوب آهن در چند وقت اخیر است. با تمام این تفاسیر، سوال اصلی را باید از اعضای هیئت مدیره ذوب آهن پرسید. شاید رسانهها و هواداران، دانش و اطلاع کافی را از مدیریت در فوتبال نداشته باشند، اما اعضای هیئت مدیره که علم کافی دارند و در ذوب آهن آسیایی فصل پیش زنگ خطر شنیدند و دست رد به سینه سعید آذری زدند، امروز و در شرایط بحرانی ذوب آهن چیزی حس نمیکنند و با ذوب آهن در معرض سقوط کنار میآیند؟
نظر شما