به گزارش خبرنگار ایمنا، وجود یک شهر همواره به واسطه افرادی است که در آن زندگی میکنند و جهت گیری همه برنامهها و اهداف باید در راستای تأمین نیازهای آنها باشد، اما ممکن است ساکنان شهر که دلیل پیدایش آن هستند به واسطه پیچیدگی و در هم تنیدگی مسائل شهری، همینطور اتخاذ سیاستهای نادرست به حاشیه رانده شوند و در عین حالی که همه تجهیزات و امکانات برای خدمت به ساکنان شهر در نظر گرفته شده است، آنها جایگاهی در تعیین این برنامهها و اهداف نداشته باشند.
وقوع هر مسئله یا پدیده در شهر موجب پدیدار شدن رویکردی خاص میشود، رویکرد شهر انسان محور نیز در همین راستا مطرح شده است، در این زمینه با امیر حسین شبانی، عضو هیئت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه آزاد نجف آباد گفتوگویی داشتیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
مفهوم واژه انسان محوری چیست؟
واژه انسان محوری یا واژههای مترادف با انسان محوری که هم در ادبیات حوزههای فلسفی و معرفتی و هم در حوزههای شهرسازی و معماری مطرح است به تحولاتی مربوط میشود که بعد از دوره رنسانس به طور مشخص در کشورهای اروپایی اتفاق افتاد و به کمک مفهوم انسان گرایی یا اومانیسم قابل بررسی است در آن دوره نگاه انسان غربی نسبت به جهان آفرینش و حوزههای زندگی روزمره شهری و اجتماعی در قالب انسان محوری قابل تعریف بود.
از آن زمان توجه به مقیاس انسانی، توجه به ویژگیهای فیزیولوژیکی، روانشناسانه و ویژگیهای روحی انسان مورد توجه متفکران و افرادی قرار گرفت که کار طراحی و برنامه ریزی محیط را انجام میدادند، اما توجه به ویژگیهای انسانی تنها از قرن ۱۵ پدیدار نشد بلکه این موضوع در گذشتههای دورتر یعنی از زمانی که شهرها آغاز به پیدایش و تحول در هر دوره کردند نیز پدیدار بود و توجه به ویژگیهای انسانی و ویژگیهای اجتماعی گروههای انسانی قطعاً به اشکال مختلف مورد توجه واقع بوده است.
شهر انسان محور به چه معناست؟
شهر انسان محور زمانی به عنوان یک دغدغه و پرسش اساسی پیش روی متخصصان شهری قرار داده شد که به دلیل تبعات گسترده و همه جانبه فاصله گرفتن از مبانی شهر انسان مدار که به واسطه مجموعهای از اتفاقات مثل انقلاب صنعتی، پیدایش تفکر مدرن و مجموعه تحولاتی که به طور مشخص در قرن بیستم متمرکز بود، ایجاد شد این تبعات موجب شد، سوالی پیش روی متخصصان شهری قرار بگیرد که چرا ویژگیهایی که در گذشته با شهرها به طور پیدا و ناپیدا عجین بوده است، در حال حاضر از شهر فاصله گرفته و این فاصله، چه آثار منفی یا مثبتی داشته است؟
بحرانهای زیست محیطی، بحرانهای اجتماعی و بحرانهای اقتصادی پیش آمده موجب زنده شدن واژه شهر انسان مدار شد و این مفهوم را پیش روی متخصصان شهری قرار داد.
شهری که برای انسان با تمامی ویژگیهای انسان مدارانه باید تدارک دیده میشده است، در حال حاضر در سیطره اتومبیل قرار دارد، یا از منظر اقتصادی در سیطره نظام اقتصادی است که انسان در اولویت اول آن نیست در چنین شرایطی بازگشت به مفهوم شهر انسان مدار ضرورت داشت البته تاکید میکنم که قاعدتاً از همان ابتدای پیدایش شهر، قرار بوده است که شهر برای زندگی انسان با تمام ویژگیهای انسانی باشد و بسته به فرهنگ و جهان بینی هر مکانی تعریف خاصی از انسان و نظام انسانی مورد توجه بوده است.
بعد از دوره مدرنیسم و تغییر و تحولات عمده آن، فاصلههای بین تفکر انسان محور و تفکرات جایگزین بیشتر و بیشتر شد، این شکاف موجب شد تا موضوع به نحو دیگری در دستور کار متخصصان علوم اجتماعی و شهری قرار بگیرد در چنین شرایطی واژه شهر انسان مدار، شهر انسان گرا یا واژهها و مفاهیمی از این دست، مورد توجه قرار گرفته است.
در کشور ما نیز تعریف انسان و تعریف جهان بینی که میتواند متناسب با ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی باشد، باید بیان شده و سپس موضوع شهر مورد بررسی قرار بگیرد.
زمانی که به چنین نقطهای میرسیم، هم ویژگیهای جسمانی و فیزیولوژیک انسان برای ما مطرح میشود و هم ثبات محیطی که در خدمت ویژگیهای انسانی است، توجه به شأن و جایگاه انسان در جهان آفرینش اهمیت زیادی دارد و محیط میتواند بخش جدایی ناپذیری از فضای زیست انسان و در خدمت جهان بینی او باشد.
توجه به شهر انسان محور از اهمیت بیشتری برخوردار است یا شهر حیات محور؟
مفهوم یک موضوع، مهمتر از انتخاب واژه است و به برداشتی که ما از انسان و شهر داریم مربوط میشود، اگر بخواهیم خودمان را محدود به واژهها کنیم، ممکن است یک واژه بتواند یک بار معنایی را بر دوش بکشد، اما واژه دیگر نتواند این بار معنایی را محقق کند فارغ از همه این واژهها، آنچه اهمیت دارد، بازگشت به مفهوم انسان است. هرچقدر رابطه انسان با هم نوعان خود، رابطه انسان با جهان پیرامونی و رابطه انسان با خودش را بهتر مورد کنکاش قرار دهیم و بتوانیم برای آن چشم اندازهایی را تصور کنیم، میتوان درک بهتری از موضوع داشت.
اینکه باید حیات و زیست شهر را مورد توجه قرار دهیم، گریزناپذیر است، اما احتمال دارد برخی مواقع تلقی و تفسیر دیگری نسبت به برخی واژهها شود، زمانی که از شهر انسان مدار صحبت میکنیم به اشکال مختلفی میتوان این انسان مداری یا انسان گرایی را تفسیر و تعبیر کرد. آسیب از آنجایی وارد میشود که دیدگاه ما محدود به چند جنبه جزئینگر از مسئله عمیق انسان گرایی شود.
سیاست گذاران و مدیران شهری در عین حال که باید سعی کنند جامعیت موضوع را مدنظر قرار بدهند، از طرف دیگر باید به اندازه کافی نیز فرصت داشته باشند تا بتوانند در یک نظام فکری همه جانبه، دیدگاههای حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیست محیطی را پوشش دهند. قطعاً چنین نگاهی چشمانداز وسیعی را پیش روی ما قرار میدهد که رسیدن به آن نیازمند اتخاذ راهبردها و استراتژیهای کاملاً تنظیم شده است.
اساساً توجه صرف به واژه میتواند در نگاهی که نسبت به شهر انسان محور و انسان مدار داریم، خلل وارد کرده و توجه به مفهوم آن را در اولویت دوم قرار دهد.
مدیریت شهری شهرها تا چه اندازه رویکرد انسان مدارانه را مورد توجه قرار داده است؟
رسیدن به جواب این سوال نیازمند انجام پژوهش تعریف شده و استاندارد است زیرا رسیدن به پاسخی برای چنین سوال کلی نیازمند مطالعه و پژوهش خیلی عمیق است اما به طور کلی توجه به ویژگیهای انسانی و جنبههایی که شهر باید نسبت به آن پاسخگو باشد، در چند بعد قابل بررسی است؛ اول در قالب نظام حقوقی و مدیریتی شهرهای کشور که فکر میکنم این نظام قاعدتاً نیازمند بازنگریهای اساسی نسبت به موضوع شهر انسان محور است، چه در مقیاس مدیریت شهری و چه در مقیاس حقوق اجتماعی و مدنی؛ زیرا ما باید قبول کنیم که ویژگیهای اجتماعی و انسانی شهر در طول تاریخ و بسته به شرایط زمان در حال تغییر و در برخی موارد در حال تکامل یا افول است. چنانچه نظامهای مدیرتی و حقوقی با این مسئله به صورت ایستا و غیر منعطف برخورد کنند، قاعدتاً نمیتوانند به آن پاسخ دهند. چالاکی و به هنگام بودن نظام مدیریتی و حقوقی شهری در کشور ما کمتر دیده میشود و باید این موضوع مورد بررسی قرار بگیرد، ما نیاز به قوانینی داریم که به هنگام باشد و با تغییر شرایط اجتماعی و فرهنگی، این قوانین پاسخگو باشند، شیوههای مدیریتی ما نیز باید چنین جنبههایی را در خودش داشته باشد.
از طرفی وقتی به نظام اجتماعی و فرهنگی شهرها توجه کنیم، فاصله گرفتن از سنتهای ارزشمندی که در شهرها داشتهایم، امروز گریبان گیر جامعه شهری ما در مقیاس مردمی و انسانی شده است. ما در میانه بین سنت و مدرنیته ماندهایم، از طرفی بخشی از سنتهای ارزشمندی که داشتهایم را از دست دادهایم و از طرفی روند مدرنیته را آنگونه که باید و شاید طی نکردهایم و آن سرگردانی را در بسترهای اجتماعی و فرهنگی میبینیم.
به علاوه در نگاه علمی و دانشگاهی نیز به هنگام نبودن نظام آموزشی ما برای پاسخ دادن به ویژگیهای شهری که میخواهد به موضوع انسان بپردازد وجود دارد.
بسیاری از دروس و پژوهشهایی که در دانشگاهها و مجامع علمی در مورد مسائل شهری هستند، نسبت به جریان سریع تحولات انسانی در شهر عقب ماندهاند. این سه محمل باید در رصد کردن موقعیت شهری امروز نسبت به شهر انسان مدار مورد بررسی دقیقتری قرار بگیرد.
نظر شما