آیا کرونا عامل تقویت ناسیونالیسم است؟

گسترش شیوع بیماری کرونا در جهان باعث شد دولتمردانی که تا پیش از این به دنبال قدرت نمایی در عرصه بین الملل بودند تمامی تلاش خود را بکار بگیرند تا با تصمیم گیری های بموقع کشور و شهروندانشان را از ابتلا به این بیماری نجات دهند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، تلفات یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفری شیوع ویروس کرونا در جهان بعد از جنگ جهانی دوم بزرگ ترین بحران تاریخ بشریت است. تبعات بحرانی با این عظمت می تواند تا مدت ها بر معادلات جهانی تاثیر گذاشته و نظم بین المللی را برهم زند؛ از همین رو برخی پژوهشگران جهان فرضیه ای با عنوان تقویت ناسیونالیسم یا ملی گرایی در بین کشور های جهان را مطرح کرده اند. ناسیونالیم یعنی اعتقاد پیروان یک مکتب و گرایش فکری به برتری نژاد، ملت و حاکمیت آن نسبت به نژادها و ملت ‎های دیگر جهان که این عقاید بخوبی در بین مردم کشور های ایتالیا، اسپانیا و آمریکا قابل مشاهده بود و بسیاری از کارشناسان شیوع آن در بین تمام کشورهای جهان را خطری بزرگ برای دوران پسا کرونا خوانده اند.

برای بررسی احتمال شیوع ناسیونالیسم در دوران پساکرونا و پیامد های سیاسی و جهانی شیوع این ویروس با مهدی مطهرنیا، آینده‌ پژوه سیاسی و کارشناس روابط بین الملل به گفت و گو نشسته ایم که در ادامه می خوانید:

پیامدهای سیاسی شیوع ویروس کرونا در جهان چیست؟

انسان امروز در معرض ارتباط با چندین جهان زیست است. مانند جهان زیست ارتباط با دیگر هم نوعان یا ارتباط با ماورای طبیعه، همچنین جهان زیست ارتباط با ابزار و فناوری های مدرن و فرامدرن و ارتباط با طبیعت. اینها جزو پنج جهان زیستی است که انسان با آن رابطه برقرار کرده و نبود تعادل بین آنها با مرکزیت آدمی، زمینه ساز ایجاد تأخرهای سیستمی، حفره ها و شکاف های سیستماتیک در زندگی بشر امروز است.

متاسفانه انسان، تا پیش از شیوع کرونا، جهان زیست طبیعت را فراموش کرده بود و بازگشت به تعادل طبیعی برای بشر در چهارچوب قراردادهایی مانند، قرارداد پاریس و کاهش گازهای گلخانه ای یا تعهدات جهان زیست طبیعی بشر توسط حکومت ها، جمعیت ها و ملیت های مختلف نادیده گرفته می شد؛ از همین رو این موضوع باعث برهم زدن تعادل موجود بر طبیعت شده و فضای معناداری را بین جامعه بشری و طبعیت ایجاد می کرد؛ به گونه ای که خطراتی مانند از بین رفتن لایه ازون یا مسائل زیست بوم که از نظر اکولوژیک و اکوسیستم مشکل آفرین بودند در کره زمین پدیدار شد؛ لذا می توان گفت یکی از آثار اصلی این نادیده گرفتن جهان زیست طبیعت، ورود ویروس هایی مانند سارس و کووید ۱۹ بوده که اگر باز هم به فراموشی سپرده شود، شاهد شیوع ویروس های همه گیر دیگری نیز خواهیم بود.

کشورهای دموکراتیک پیشرفته غربی که اساساً با نوعی آینده اندیشی خود را آماده مقابله با بحران های بزرگ می بینند و هم کشورهای اقتدارگرای شرقی که فکر می کنند با پتک قدرت خود می توانند همه چالش ها و بحران ها را از پیش رو بردارند، اکنون در برابر بحرانی برخاسته از متن یک جریان طبیعی در درون طبیعت قرار گرفته اند و هرکدام در این بحران به آزمایشی سهمگین در پیش دیدگان ملت های خود آمده اند تا بتوانند زمینه های قدرت و توان خود برای حل بحران های طبیعی -نه بحران های خودساخته و یا دگرپرداخته- را به نمایش بگذارند؛ زیرا بسیاری از حکومت ها بحران های خود ساخته دارند و در پرتوی آن تلاش می کنند تا مسائل جاری خود را حل کنند.

اکنون یک بحران طبیعی تمام حکومت ها را به چالش فراخوانده است. در همین حال مهم ترین جهان زیست بشر که می تواند نظام اندیشگی را بعد از بحران کرونا با چالش رو به رو کند، جهان زیست ارتباط با ماوراطبیعه است. شیوع این ویروس می تواند بازگشت به آدمیت در نظام خلقت را تشدید کند؛ به این معنا که بشر امروز با توجه به جهان زیست ارتباط با ابزار و فناوری های مدرن، می تواند شاهد مرگ فاصله ها باشد و در عین حال که بر هویت تک سرنشین دانش بنیاد هجوم می آورد و در تنهایی خود سیر می کند، باور کند فناوری های مدرن می تواند فاصله او و دیگر آدم ها را کم کرده و این کم کردن فاصله اگرچه به ظاهر، خود ایجاد فاصله می کند اما می تواند این فواصل را به خوبی ترسیم کند.

فضای مجازی به واقع، واقعیت موازی زندگی ما است و امروز در پرتو شیوع ویروس کرونا این واقعیت موازی خود را به نمایش گذاشت؛ زیرا جهان آینده جهان رو در رویی دانایی ملت ها با قدرت دولت ها و حکومت ها خواهد بود و اکنون دانایی ملت ها در حال تشدید شدن و رو در رو قرار گرفتن با قدرت حکومت هایی است که نمی توانند آنگونه که باید و شاید زمینه‌پرور ایجاد فضای مثبت در جهت ترسیم اولین نیاز بشر باشند. بشر اولین نیاز خود را در صیانت نفس تعریف می کند و اکنون یک ویروس بر جامعه بشری حمله برده و آشکارا تمام قدرت دولت ها و تمام فواصل موجود را به چالش فرا خوانده و بشر در پرتوی فناوری های نوین ارتباطی، این پرسش ها را مطرح و به دنبال پاسخی برای آن است؛ لذا باید بگوییم در این پنج جهان زیست، ما شاهد ایجاد فضای تردید و بازنگری بر بسیاری از گذاره های فکری و سپس عملی در جوامع گوناگون هستیم که ابعاد بین المللی دارد و بیشتر جوامع سنتی و متکبر باورهای کلاسیک را هدف قرار می دهد.

آیا شیوع کرونا باعث تقویت ناسیونالیسم یا ملت گرایی در بین کشورهای جهان خواهد شد؟

جهان امروز جهانی است که مرزها در آن کمرنگ شده و اپلیکیشن های گوناگون و نرم افزارهای مختلف، مرگ زبان ها و فرونشین زبان های مختلف را در بر داشته و هوش مصنوعی که انقلاب صنعتی پنجم را در جهان رقم زده، مفهومی تاریخی خواهد بود که به واسطه آنها خطر ظهور ناسیونالیسم به میزانی که از زبان کارشناسان بیان می شود نخواهد بود. غریزه حفظ موجودیت سرزمین حتی یک شهر، محله و یا یک ساختمان در وجود آدمی هست، اما آنچه در دوران پسا کرونا بیشتر خود را به نمایش می گذارد، پذیرش آن چیزی است که من به آن هویت تک سرنشین دانش بنیان می گویم؛ بشر خود چنان قدرتمند می شود که هر انسانی می تواند آرام آرام یک دولت تشکیل دهد. 

آنچه که به عنوان دولت الکترونیک از آن یاد شده و آنچه که تحت عنوان انسان سایبری از آن یاد می شود شمشیری دو لبه خواهد بود که به جان حکومت ها خواهد افتاد. حکومت ها به این می اندیشند که با ورود دولت سایبری، کنترل خود بر شهروندان را افزایش دهند، اما کارکرد این شمشیر آرام آرام یک حالت معکوس پیدا می  کند و پیرو آن این ملت ها هستند که دولت ها و حکومت های مدعی قدرت را در اعمال قدرت خود و در چارچوب این فناوری ها مورد خطاب و عتاب قرار می دهند. بنابراین ناسیونالیسم با تعریف قدیم و کلاسیک آن در آینده جوابگو نخواهد بود.

آنچه که تحت عنوان ناسیونالیسم از آن یاد می کنیم نوعی انسان گرایی فرا مدرن است که در آن بشر به عنوان یک فرد، دارای قدرت اعمال تأثیر بر گستره وسیعی از دیگر مردمان جهان زیست ارتباطی خود با هم نوعان خواهد شد و بدین ترتیب نوع جدیدی از ناسیونالیسم مفهومی ایجاد می شود؛ ناسیونالیسمی که زمینه را برای شکل گیری کشورهای فیس بوکی و توییتری آماده می کند و ما شاهد نوعی جهت گیری تکثرگرای ناسیونالیسمی در چارچوب شکل و آرایی آن با وضعیت منطبق با پیشرفت های کنونی و آینده بشر خواهیم بود. از یک طرف فرد میکرولیزه و کوچک می شود، دولت ها میکرولیزه می شوند و از طرف دیگر آدمی جهانی می شود. از همین رو آدمی قدرتش افزایش یافته و یک انسان می تواند قدرتی فراتر از یک انسان معمولی در یک گستره جغرافیایی بسیار پهناور با باند بالای تأثیرگذاری داشته باشد. به اعتقاد من چنین ناسیونالیسمی در دوران پساکرونا شکوفا خواهد شد، اما در مراحل نخست خود را در جلوه های ضدهمگرایی ها به نمایش خواهد گذاشت و همگرایی های موجود را که خود تبدیل به یک آرایی شکلی بی محتوا شده اند را بار دیگر به چالش فراخواهد خواند تا به بازسازی خود بپردازد. نمونه بارز آن را می توان در نوع برخورد شهروندان با اتحادیه اروپا در دوران پسا کرونا ملاحظه کرد.

بارها فرضیه جنگ بیولوژیک از طرف مقامات کشور ها مطرح شده است؛ به نظر شما شیوع ویروس کرونا در جهان حاصل یک حمله بیولوژیک است؟

آنچه که کرونا در محیط عینی از خود به نمایش گذاشته، جنگ بیولوژیکی نیست. حکومت ها و روشنفکران وابسته به نهادهای حکومتی و دولتی در سراسر جهان هم اکنون فرضیه جنگ بیولوژیک را مطرح می کنند، اما جنگ بیولوژیک باید از جایی آغاز شده باشد. شاید گفته شود آمریکا این جنگ را آغاز کرده تا بتواند یک حمله بیولوژیک علیه چین، ایران و روسیه راه بیندازد؛ در حالی که خود آمریکا اکنون بیش از هر کشور دیگری درگیر شیوع این ویروس است. یا این طنز خنده دار را مطرح می کنند که چین عامل شیوع این ویروس در جهان است تا اقتصاد خود را بهبود بخشد؛ اما چین در سال ۲۰۲۰ با حداقل پنج درصد افت رشد اقتصادی همراه خواهد بود و اقتصاد جهانی ریزش خواهد کرد.

جنگ بیولوژیک واقعیتی است که کرونا با آن تطبیق پیدا نمی کند. اگر کسی بتواند کرونا را با جنگ بیولوژیک تطبیق دهد، آن وقت این فرضیه قابل باور خواهد بود.

کد خبر 417501

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.